وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

طلاق‌های ناروا

شنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۱۳ ب.ظ

 #طلاق‌های_ناروا

کجراهه‌ای دره‌دار!

#نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

«مرد آخربین، مبارک‌بنده‌ای است» (نیز زن آخربین؛ یعنی انسان آخربین).
می‌خواهیم، در شبی تاریک، به جاده‌ای پرفراز و فرود، ورود کنیم؛ جاده‌ای پرچم‌وخم، که از میان دره‌هایی عمیق می‌گذرد.
عقل می‌گوید: هشدار! پروا بگیر! خطر، جدی است.
این کجراهه، آسفالته نیست؛ سنگلاخی است. چراغ ندارد. پس هوشیاری بیشتری را می‌طلبد. هوا بارانی و سرد است. سطح جاده، زنده است.
مغز رانندهٔ عاقل، هشدار می‌دهد: صبرکن! بی‌پروایی، خلاف خردمندی است. لاستیک‌های اتومبیل، نیمه‌پاره است. آمپر بنزین، نشان می‌دهد که بیش از دو-سه لیتر بنزین نداریم. چراغ باتری، هشدار می‌دهد که باتری، ضعیف است. نیمی از چراغ‌های ماشین، سوخته است.
دل آدمی می‌ترسد.
ترمز ماشین، عیب‌دار است. لنت‌هایش کاغذی شده. اعتباری به آن نیست.
راهبانی دانا و تجربه‌دار، که این جاده را خوب می‌شناسد، پیش می‌آید و مشفقانه می‌گوید: «از هر ده‌ماشینی که در چنین وضعیتی، به این راه رفته‌اند، هشت‌تایشان در دره افتاده‌اند. دوتای دیگر نیز، با مشقت، جان به‌در برده‌اند.»
حقا که دل آدم عاقل، می‌لرزد. به‌شدت تردید می‌کند که به این بیراهه برود. اگر چند مثقال عقل داشته باشد، از رفتن منصرف می‌شود.
جادهٔ طلاق، چنین کجراهه‌ای است. طلاق‌دهندگان و طلاق‌گیرندگان، این‌گونه‌اند.
ما، در نوشتهٔ پیشین طلاق؛ «حراج طلاق»، گفتیم که راه طلاق، بیراه‌ای بس دشوار است. از هر ده‌نفر، هشت‌تایشان سرشان به سنگ خورده؛ پیشانی‌شکسته‌اند، پشیمان‌اند، داغان‌اند. دوتای دیگرشان نیز نالان‌اند.

 تردیدمند خردمند

 از زبان مشاور

مشاورهٔ طلاق

پرسشی، خواهشی، پاسخی

خانمی نوشته است:
چند وقتی بود به طلاق فکر می‌کردم؛ به دلیل برخی از عدم تفاهم‌هایی که با همسرم داریم. کم‌کم داشتم به تصمیم می‌رسیدم که اقدام کنم؛ درخواست طلاق دهم. تا این‌که پست «حراج طلاق» را در رسانه‌های «از زبان مشاور» شما خواندم. تکان خوردم؛ تکانی سخت. پیگیر شدم. جستجو کردم. باقی نوشته‌ها و مصاحبه‌های‌تان دربارهٔ طلاق را در آثارتان خواندم. اکنون دربارهٔ تصمیم طلاق، حالت «دندهٔ خلاص» اتومبیل را پیدا کرده‌ام؛ نه پیش می‌روم، نه پس برمی‌گردم. چند روز را در این حالت دنده‌خلاصی و خلسه‌ای گذراندم. تا که به ذهنم آمد: از همو که به این حالتم انداخت، کمک بگیرم.
اکنون خواهشم این است که مرا از این سیطرهٔ تردید، در آورید؛ یا انصراف از طلاق، یا اقدام به طلاق؛ یکی. نه حیرانی میان این دو سراب و هرولهٔ میان این کوه لرزان.
در «حراج طلاق» نوشته‌اید از هر ده‌نفر آدم طلاقی، هشت‌تایشان پشیمان می‌شوند؛ از هنگام وقوع طلاق، تا دوسال پس از آن. آمار «به‌خودآورنده»ای است. اکنون تقاضامندم کمکم کنید تا به ثبات و سپس به اقدام برسم.
اما خواهشمندم پیش از استدلال، نمونه‌هایی از آن پژوهش‌های تجربه‌های مشاوره‌ای‌تان را نشانم دهید؛ همان چهار نفر پیشیمان، از پنج‌نفر طلاق‌گیرنده و طلاق‌دهنده.
نمونه‌های پشیمان، از طلاق‌گیرندگان (خانم‌ها) باشند برایم مفیدتر است، چون خودم زن هستم.
بزرگواری‌تان جسارتم بخشیده که این‌سان خواهش‌هایم را صریح بیان کنم. معذرت.

پاسخ ما

۷ مهر ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • ۰۱/۰۸/۲۱
  • علی اکبر مظاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">