وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

ریشه‌های طلاق (۱)

جمعه, ۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۴ ب.ظ

 ریشه‌های طلاق (۱)

#نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

این دیگر از واضحات است که «برای حل یک مسئلهٔ دانه‌درشت، باید ریشه‌های آن را یافت.» با یافتن ریشه‌ها، نیمی از مسئله، حل می‌شود.
ازاین‌رو، برای اثبات ضرورت ریشه‌یابی طلاق، هیچ نمی‌گوییم و راست می‌رویم سر اصل موضوع:

 ریشه‌های طلاق

۱. ازدواج‌های اشتباه

این سخن مردمان، که به‌مزاح می‌گویند: «علت اصلی طلاق، ازدواج است»، یک «شوخی جدی‌صفت» است، اما ناقص است. آن را از شوخی‌بودن در می‌آوریم و نیز اصلاحش می‌کنیم و می‌گوییم:
دلیل بسیاری از طلاق‌ها، «ازدواج‌های اشتباه» است.
آری؛ هر چه در انتخاب همسر و ازدواج، سهل‌انگاری شود، زندگی‌های ناپایدار پدید می‌آید. و هر مقدار در مرحلهٔ انتخاب همسر و انجام ازدواج، دقت شود، زندگی‌های پایدار ایجاد می‌شود.
ما، در مشاوره‌هایمان، شاهد این پدیدهٔ تلخ هستیم که بسیاری از مردمان، در مرحلهٔ انتخاب همسر و مقدمه‌های ازدواج، خوب عمل نمی‌کنند و در نتیجه، زندگی‌ها به تلخی می‌رسد و یا به طلاق می‌انجامد.

 این نمونه را ببینید:

 حسنا و حسن

 از زبان مشاور

 مشاورهٔ ازدواج

حسنا و حسن، که دوران عقد را می‌گذراندند، نزدم آمدند به مشاوره.
پسر، ناراحت بود و دختر، لجباز. نه لجباز به معنای معروف، بلکه بر پسر لج کرده بود. از دست او عاصی شده بود. از او متنفر بود. بر او خشمگین بود.
حرف‌هایشان را شنیدم. هیچ تناسبی با هم نداشتند؛ نه تناسب اخلاقی، نه تناسب سنی، نه عقیدتی، نه جسمی، نه خانوادگی، و نه هیچ تناسب دیگر. از این همه عدم تناسب، تعجب کردم.
پرسیدم:
شما که این همه به هم بی‌رغبت بودید، چرا ازدواج کردید؟
پاسخ‌هایی دادند که قانع‌کننده نبود.
از خانواده‌هایشان دعوت کردم به مشاوره بیایند تا راز کار برایم آشکار شود.
از خانوادهٔ پسر، کسی نیامد، اما پدر و مادر دختر آمدند. با ایشان، بدون حضور دختر و پسر، صحبت کردم. گفتم: پیش از هر سخن، بگویید چرا این دو نفر، با این همه تفاوت، همسر هم شده‌اند؟ آیا این ناهمتایی‌ها را می‌دانستید و عقد کردید یا نه؟
گفتند: «ندانسته، دخترمان را دادیم.» گفتم: چطور ممکن است؟ توضیح دهید. گفتند: «ما دو خانواده، همدیگر را نمی‌شناختیم. از دو شهر جداگانه‌ایم. کسی ما را به هم معرفی کرد. به خواستگاری آمدند. ما تجربه‌ای نداشتیم. این دختر، اولین فرزندمان است. اما می‌دانستیم که باید آنان را، به‌خصوص پسر را، خوب بشناسیم. گفتیم صبر کنید تا بررسی کنیم.
گفتند: ما احتیاج به بررسی نداریم. شما و دخترتان را پسندیده‌ایم. تا ماه محرم، چهار روز بیشتر نمانده بود. اصرار کردند که قبل از محرم، عقد کنیم. ایشان بر اصرارشان پا فشردند و ما تسلیم شدیم و در همان چهار روز، عقد کردیم و همهٔ کارها تمام شد.»
گفتم: «ریشهٔ مشکل، همین است که شتاب کردید. نه! آنان شتاب کردند و شما تسلیم شدید. چه اشکالی داشت که در محرم و صفر، بررسی‌های ضروری برای کسب شناخت را انجام می‌دادید؛ تحقیق و مشاوره می‌کردید، تفکر و تأمل می‌کردید، دختر و پسر، با هم صحبت می‌کردند؟ انجام این کارها که در محرم و صفر، اشکالی ندارد.
گفتند: «نمی‌دانیم چه شد. نتوانستیم در برابر اصرارشان مقاومت کنیم.»
با پسر، به‌تنهایی، صحبت کردم.
گفت: «این دختر را نمی‌خواهم.»
با دختر نیز به‌تنهایی صحبت کردم.
گفت «این پسر را نمی‌خواهم.»
دختر هیچ دلیلی برای نخواستنش بیان نکرد. اصلاً بلد نبود دلیل بیاورد. او یک بچه بود؛ هم از نظر سنی، هم فکری، هم عقلی. اما پسر، دلیل‌هایی را بیان کرد که بیشتر مربوط به ناسازگاری اخلاقی و رفتاری می‌شد. او می‌خواست خود را از مخمصه‌ای که در آن گرفتار شده، بیرون بکشد، بدون این‌که مسئولیت کارهای خود و خانواده‌اش را بپذیرد. از این رو می‌کوشید دختر و مادرش را تقصیرکار جلوه دهد.
در چند جلسهٔ مشاوره و بررسی همه‌جانبه به این نتیجه رسیدیم که این دو، به کار هم نمی‌آیند و ادامهٔ این وصلت نامبارک، به صلاح هیچ‌کدامشان نیست و تنها راه حل، جدایی است؛ پیش از آن‌که عروسی کنند و دچار یک زندگی ناکام شوند.
این زیان سخت‌جبران، تاوان همان شتاب اول بود.

۳۰ آبان ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • ۰۱/۰۹/۰۴
  • علی اکبر مظاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">