عرفان ناب (۲۱)
عرفان ناب (۲۱)
نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری
ارادت و رحمت
خداوند به آدمی میفرماید:
یَابنَ آدَمَ!
۱. تُریدُ وَ اُریدُ وَ لایَکُونُ إِلاّ ما اُریدُ.
۲. فَمَن قَصَدَنی، عَرَفَنی،
۳. وَ مَن عَرَفَنی، أَرادَنی،
۴. وَ مَن أَرادَنی، طَلَبَی،
۵. وَ مَن طَلَبَنی، وَجَدَنی،
۶. وَ مَن وَجَدَنی، خَدَمَنی،
۷. وَ مَن خَدَمَنی، ذَکَرَنی،
۸. وَ مَن ذَکَرَنی، ذَکَرتُهُ بِرَحمَتی. ۱
ای فرزند آدم!
١. تو اراده میکنی و من نیز اراده میکنم، و (امّا) تحقّق نمییابد، مگر آنچه من اراده میکنم.
۲. پس، کسی که مرا قصد کند (و مقصودش من باشم)، مرا میشناسد و به من معرفت مییابد.
۳. و کسی که مرا بشناسد، مرا اراده میکند (و تنها خواستهٔ او، من میشوم).
۴. و آن که مرا بخواهد، مرا میطلبد (و در پی یافتنم بر میآید).
۵. و آن که مرا بطلبد، مییابدم.
۶. و آن که مرا بیابد، خدمتم میکند.
۷. و آن که مرا خدمت کند، یادم میکند (و ذکر و یادم با جانش در میآمیزد).
۸. و کسی که مرا یاد کند، من ـ نیز ـ با رحمت خویش، او را یاد میکنم.
خدای صمیمی
خداوند، دستیافتنی است. رابطهٔ انسان و خدای رحمان، رابطهای نزدیک و صمیمی است. خداوند، از رگ گردن انسان و حتی از خود او به او، نزدیکتر است.
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را؟!
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را؟!
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور
پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را
با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صدهزار دیده تماشا کنم تو را
میان آدمیان و خدای سبحان، حائل و مانعی نیست؛ «میان عاشق و معشوق، هیچ حائل نیست».
بلی!
گاهی آدمی، میان خود و خداوند، پرده میافکند و فاصله میاندازد و مسافت میان خویشتن و پروردگار را بعید میکند و راه وصول به کوی محبوب را دور و دشوار میسازد؛ «تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز»!
رذیلتهای اخلاق و هواهای نفسانی و گناهان و تبهکاریها، غباربرانگیزند و فتنهخیز؛ اینها راه روشن و هموار وصول به مقصود را تار و ناهموار میکنند و رابطهٔ صمیمی عابد و معبود را تیره میگردانند.
ارادتی خالصانه، عزمی جزم، معرفتی آگاهانه، کوششی مجدانه، خدمتی صادقانه، پرستش و ذکر و یادی عابدانه و عبادتی عارفانه، آدمی را به مقصد میرساند و رحمت و رأفت پروردگار رحیم و رئوف را بر جان انسان فرو میبارد.
به فرموده امام عارفان و عابدان، حضرت سجاد (ع):
«...اَلرّاحِلَ إِلَیکَ قَریبُ المَسافَةِ»؛ ۲
رهپوی به سوی تو، راهش نزدیک است.
و آنگاه است که انس و جذبه و صفا و لذتی دست میدهد که انسان، آن را با تمامی جهان، مبادله نمیکند:
«إِنَّ لِلذِّکرِ لَأَهلاً أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنیا بَدَلاً»؛ ۳
همانا اهل ذکر، دنیا را دادهاند و به جای آن، ذکر را ستاندهاند. (در مبادلهٔ دنیا و ذکر، دنیا را رهانیده و ذکر را برگزیدهاند.)
آری!
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری ۴
۱۴ آبان ۱۴۰۱
۱. کلمةالله، صفحه ۴۷۹.
۲. دعای ابوحمزه.
۳. نهجالبلاغه، کلام ۲۲۲.
۴. دیوان حافظ / غزل ۴۵۲.
🌍 zil.ink/mazaheriesfahani
- ۰۱/۰۹/۱۱