دفاع جانانه!
دفاع جانانه!
#نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری
⭕️ جلسهٔ دفاع رسالهٔ کارشناسی ارشد روانشناسی عروسم، در بیمارستان!
عروسم سعیدهخانوم، امروز؛ ۱۶ بهمن ۱۴۰۱، دفاع رسالهٔ ارشد روانشناسی داشت. تاریخ آن از قبل تعیین شده بود.
ده روز پیش، نوهام احسان، فرزند سوم سعیدهخانم و پسرم آقامحمد، در بیمارستان کودکان، بستری شد. هیچکس غیر از سعیدهخانم، نمیشد که همراه احسان باشد؛ چون غذای احسان، شیر مادرش است.
تاریخ دفاع رساله را نمیشد تغییر داد. اگر امروز دفاع نمیکرد، یک ترم عقب میافتاد.
🔻 چارهٔ کار: دفاع در بیمارستان!
حضور اساتید، در بیمارستان، ممکن نبود. تنها راه، جلسهٔ مجازی بود. سعیدهخانم، که خستگی دهروز حضور در بیمارستان و پرستاری سختِ احسان را بر تن و روان داشت، خود را برای دفاع آماده کرد. اساتید، همکاری و همراهی کردند. جلسهٔ دفاع، بهخوبی انجام گرفت و سعیدهخانم، با بالاترین نمره؛ ۱۹/۷۵، رساله را گذراند. آن ۲۵٪ نیز برای مقالهٔ خارجی بود، که ممکن نبود.
به عروسم گفته بودم که همراهی احسان در بیمارستان، جهاد است. شما پاداش مجاهدان در راه خدا را دارید. اکنون به ایشان میگویم: مرحبا عروس خوبم! جهادتان و پاداشتان، دوچندان شد؛ جهاد نگهداری و پرستاری احسانجان، و جهاد دانش. اکنون پاداشتان، نزد خداوند مهربان، دوچندان شد. گوارای وجودتان!
الاهی خوشبخت باشید.
از اساتید ایشان، که چنین بزرگمنشانه اقدام کردند، سپاسگزارم.
از مادر عروسم نیز، که در دوران بیمارستان، حسین و علی را مادری کردند، تشکر میکنم. پاداش ایشان، بر لطف خداوند سبحان.
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
- ۰۱/۱۲/۰۲