شکیبایی عاقلانه
يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۰۴ ب.ظ
(صبوری در برابر دخالتهای خانوادهها)
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
ما، بهفراوان، گفتهایم و نوشتهایم: بزرگترها، در زندگی زوجهای جوان، دخالت نکنند. کمتر مطلبی است که اینهمه بر آن پای فشرده باشیم و اکنون نیز پای میفشاریم. در بسیاری از کتابها، مشاورهها، پستها، درسها، و سخنرانیهایمان، موضوع دخالت خانوادهها در زندگی فرزندان را مطرح کردهایم و آن را «ناروا» شمردهایم. به پدرها و مادرها، بهویژه پدر و مادر خانم، بهویژهتر به مادرزنها و مادرشوهرها، بهتأکید گفتهایم در زندگی عروس و دامادشان دخالت نکنند. تا همیشهٔ روزگاران نیز بر این پند بلیغ، تأکید اکید میورزیم.
💠 اکنون اما!
اکنون اما، سخنی با زوجهای جوان و فرزندان داریم: شما نیز اندکی صبوری کنید. این راست است که بزرگترها نباید در زندگیتان دخالت کنند، اما شما نیز آستانهٔ تحملتان را بالا ببرید. جوش نیاورید. از کوره در نروید. حریم و حرمتهای والدین را حرمت نهید. در برابر دخالتهای ناروای آنان، دندان بر جگر بفشارید. پس جای شکیبایی کجا است؟
🌪 طلاق مادرزن و مادرشوهر!
آنچه سبب نوشتن اکنونی این موضوع شد این است که دارد این سخن در فرهنگ خانوادهها برجسته میشود و از زبان طلاقیان (طلاقدهندگان و طلاقگیرندگان) میشنویم که میگویند: «من مادرزنم را طلاق دادم، نه زنم را»! «من از مادرشوهرم طلاق گرفتم، نه از شوهرم»!
در برخی از مشاورههای خانواده، که بوی طلاق میدهد، وقتی به ریشهیابی میپردازیم، نام مادرزن و مادرشوهر نمایان میشود. یا از آقایی که طلاق داده و خانمی که طلاق گرفته و اکنون میخواهند ازدواج دوباره کنند، دلیل جدایی از همسر سابق را میپرسیم، آقا میگوید: «با خود خانم مشکل چندانی نداشتم. من زنم را طلاق ندادم، مادرزنم را طلاق دادم.» خانم میگوید: «من شوهرم را دوست داشتم. از مادرشوهرم طلاق گرفتم.»... .
به اینان میگوییم: شما میدانید که ما همیشه با دخالتهای مادرها در زندگی فرزندان مخالفت کردهایم و تا همیشه آن را محکوم میکنیم، اما آیا فروپاشاندن زندگی، به علت دخالت مادر، سزاوار است؟ آیا نمیشد آن را مدیریت عاقلانه کرد و در نهایت، صبوری ورزید؟
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ ازدواج مجدد
🩸 طلاق از مادرزن!
آقا و خانمی، برای ازدواج، به مشاوره آمدند. هردو سابقهٔ ازدواج و طلاق داشتند. از چنین کسانی، دلیل طلاقشان را میجویم تا ببینم عواملی که زندگی پیشین را فروپاشید، آیا در زندگی آینده نیز وجود خواهد داشت؟ که اگر وجود داشته باشد، میتواند زندگی بعدی را نیز فلج کند.
از آقا پرسیدم: چرا از همسر قبلی جدا شدید؟
گفت: «با همسر سابقم مشکلی نداشتم. میشد زندگی را با او ادامه داد. من مادرشوهرم را طلاق دادم. ساختن با او، ممکن نبود.»
خواستم توضیح دهد، و داد. دیدم مشکل خاصی نبوده. مادرزنی معمولی بوده، مانند بسیاری از مادرزنهای جامعهمان. میشده، با همکاری همسر، زندگی را مدیریت کرد. نیازی به طلاق نبوده است. آقا کمصبری کرده است. خانم نیز حساسیت زیاد ورزیده و کارشان به مجادلههای ویرانگر کشیده است؛ همان «نبرد بیبرنده»، و کارشان به جدایی رسیده است.
طلاقشان را «ناروا» اعلام کردم و به آقا گفتم: با اینکه مادر این خانم که اکنون قصد ازدواج با او را دارید، نمیشناسم، اما به صراحت میگویمتان: مادر ایشان شبیه مادر خانم قبلیتان است؛ اندکی کمتر یا بیشتر. ایشان نیز در زندگیتان دخالت خواهد کرد؛ بیشتر یا کمتر. هرگز مپندارید مادر ایشان با مادر خانم قبلیتان تفاوت چندانی دارد.
من که جامعه و خانوادهها را بیشتر میشناسم و مسائلشان را از نزدیک مشاهده میکنم، به صراحت میگویمتان که اگر نتوانید یا نخواهید دخالت مادرزن را مدیریت عاقلانه کنید و در برابر این آفت، صبوری ورزید، شانزدهبار دیگر باید مادرزنتان را طلاق دهید و زندگیتان را فروپاشید.
شما میدانید که ما دخالتهای دیگران، بهویژه مادرزنها و مادرشوهرها در زندگی دامادها و عروسها را محکوم میکنیم و آنان را از این کار، بهشدت، نهی میکنیم، به شما و دامادها و عروسها نیز میگوییم: اندکی صبر لازم است. شکیبایی ورزید؛ شکیبایی عاقلانه.
و مشاورهمان را ادامه دادیم... .
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
ما، بهفراوان، گفتهایم و نوشتهایم: بزرگترها، در زندگی زوجهای جوان، دخالت نکنند. کمتر مطلبی است که اینهمه بر آن پای فشرده باشیم و اکنون نیز پای میفشاریم. در بسیاری از کتابها، مشاورهها، پستها، درسها، و سخنرانیهایمان، موضوع دخالت خانوادهها در زندگی فرزندان را مطرح کردهایم و آن را «ناروا» شمردهایم. به پدرها و مادرها، بهویژه پدر و مادر خانم، بهویژهتر به مادرزنها و مادرشوهرها، بهتأکید گفتهایم در زندگی عروس و دامادشان دخالت نکنند. تا همیشهٔ روزگاران نیز بر این پند بلیغ، تأکید اکید میورزیم.
💠 اکنون اما!
اکنون اما، سخنی با زوجهای جوان و فرزندان داریم: شما نیز اندکی صبوری کنید. این راست است که بزرگترها نباید در زندگیتان دخالت کنند، اما شما نیز آستانهٔ تحملتان را بالا ببرید. جوش نیاورید. از کوره در نروید. حریم و حرمتهای والدین را حرمت نهید. در برابر دخالتهای ناروای آنان، دندان بر جگر بفشارید. پس جای شکیبایی کجا است؟
🌪 طلاق مادرزن و مادرشوهر!
آنچه سبب نوشتن اکنونی این موضوع شد این است که دارد این سخن در فرهنگ خانوادهها برجسته میشود و از زبان طلاقیان (طلاقدهندگان و طلاقگیرندگان) میشنویم که میگویند: «من مادرزنم را طلاق دادم، نه زنم را»! «من از مادرشوهرم طلاق گرفتم، نه از شوهرم»!
در برخی از مشاورههای خانواده، که بوی طلاق میدهد، وقتی به ریشهیابی میپردازیم، نام مادرزن و مادرشوهر نمایان میشود. یا از آقایی که طلاق داده و خانمی که طلاق گرفته و اکنون میخواهند ازدواج دوباره کنند، دلیل جدایی از همسر سابق را میپرسیم، آقا میگوید: «با خود خانم مشکل چندانی نداشتم. من زنم را طلاق ندادم، مادرزنم را طلاق دادم.» خانم میگوید: «من شوهرم را دوست داشتم. از مادرشوهرم طلاق گرفتم.»... .
به اینان میگوییم: شما میدانید که ما همیشه با دخالتهای مادرها در زندگی فرزندان مخالفت کردهایم و تا همیشه آن را محکوم میکنیم، اما آیا فروپاشاندن زندگی، به علت دخالت مادر، سزاوار است؟ آیا نمیشد آن را مدیریت عاقلانه کرد و در نهایت، صبوری ورزید؟
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ ازدواج مجدد
🩸 طلاق از مادرزن!
آقا و خانمی، برای ازدواج، به مشاوره آمدند. هردو سابقهٔ ازدواج و طلاق داشتند. از چنین کسانی، دلیل طلاقشان را میجویم تا ببینم عواملی که زندگی پیشین را فروپاشید، آیا در زندگی آینده نیز وجود خواهد داشت؟ که اگر وجود داشته باشد، میتواند زندگی بعدی را نیز فلج کند.
از آقا پرسیدم: چرا از همسر قبلی جدا شدید؟
گفت: «با همسر سابقم مشکلی نداشتم. میشد زندگی را با او ادامه داد. من مادرشوهرم را طلاق دادم. ساختن با او، ممکن نبود.»
خواستم توضیح دهد، و داد. دیدم مشکل خاصی نبوده. مادرزنی معمولی بوده، مانند بسیاری از مادرزنهای جامعهمان. میشده، با همکاری همسر، زندگی را مدیریت کرد. نیازی به طلاق نبوده است. آقا کمصبری کرده است. خانم نیز حساسیت زیاد ورزیده و کارشان به مجادلههای ویرانگر کشیده است؛ همان «نبرد بیبرنده»، و کارشان به جدایی رسیده است.
طلاقشان را «ناروا» اعلام کردم و به آقا گفتم: با اینکه مادر این خانم که اکنون قصد ازدواج با او را دارید، نمیشناسم، اما به صراحت میگویمتان: مادر ایشان شبیه مادر خانم قبلیتان است؛ اندکی کمتر یا بیشتر. ایشان نیز در زندگیتان دخالت خواهد کرد؛ بیشتر یا کمتر. هرگز مپندارید مادر ایشان با مادر خانم قبلیتان تفاوت چندانی دارد.
من که جامعه و خانوادهها را بیشتر میشناسم و مسائلشان را از نزدیک مشاهده میکنم، به صراحت میگویمتان که اگر نتوانید یا نخواهید دخالت مادرزن را مدیریت عاقلانه کنید و در برابر این آفت، صبوری ورزید، شانزدهبار دیگر باید مادرزنتان را طلاق دهید و زندگیتان را فروپاشید.
شما میدانید که ما دخالتهای دیگران، بهویژه مادرزنها و مادرشوهرها در زندگی دامادها و عروسها را محکوم میکنیم و آنان را از این کار، بهشدت، نهی میکنیم، به شما و دامادها و عروسها نیز میگوییم: اندکی صبر لازم است. شکیبایی ورزید؛ شکیبایی عاقلانه.
و مشاورهمان را ادامه دادیم... .
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
- ۰۲/۱۱/۱۵