عشق کمال یافته
حکایت آن دو یار وفادار
اکنون، عمو عباسعلی، نود و دو ساله است و زن عمو، هشتاد و چهار ساله. حدود شصت و هفت سال است که زندگی مشترک دارند. زندگی ایشان را، از حدود پنجاه سال پیش، از نزدیک مشاهده کردهام. اگر چه قامت عمو، اکنون اندکی خمیده است، امّا نشاط روحی و صفای اخلاقی او، نسبت به پنجاه سال پیش، رشد کرده است. او را مهربانتر و مؤمنتر از پنجاه سال قبل میبینم و کمالات اخلاقی و روحیاش فزونی یافته است.
سه عامل را در نیرومندی روحی عمو مؤثّر میدانم.
1. وراثت
خاندان عمو مثبتاندیشاند. مادر ایشان را ـ که اکنون به جهان جاوید رفته است و رحمت خدا بر او باد ـ دیدهام که روحیهای شاد داشت و در صد سالگی، مثبتاندیش بود. پدر عمو را ندیدهام، امّا از شادابی روحی او حکایتها شنیدهام. این حالتهای فرخندۀ والدین، به عمو سرایت کرده است. برخی دیگر از اعضای خاندان عمو را نیز دیدهام که مثبتنگر و پر امید بودهاند.
2. ایمان مذهبی
عمو، مؤمن است و مرید و ذاکر اهل بیت (ع) و هرچه از عمرش میگذرد، ایمانش عمیقتر و وسیعتر میشود. پیوند او با خداوند، پیوندی استوار است. این پیوند، به عمو نشاط و امید میدهد. این از خاصیتهای ایمان مذهبی است. از بهترین عوامل ایجاد نشاط روحی، همانا ایمان مذهبی است، زیرا پیوند قطره با دریا، قطره را دریاوَش میکند.
قطره دریاست اگر با دریاست ورنه آن قطره و دریا دریاست
3. رفاقت عمو و زنعمو
ای کاش میشد زوجهای جوان و غیرجوان را که با هم نامهربانی میکنند و بر سر هیچها و پوچها زندگیشان را خراب میکنند، به دیدار عمو و زنعمو میبردیم، تا ایشان را ببینند و حکایت زندگی مشترک شصتوهفت سالهشان را از زبان خودشان بشنوند و باور کنند که میشود زن و شوهر، شصتوهفت سال با هم زندگی نمایند و حتّی یک بار دعوا نکنند.
ما با ایشان حدود ده سال در یک خانه زندگی میکردیم و از آن پس تاکنون نیز از زندگی ایشان اطلاع کافی دارم. سراغ ندارم که حتّی یک بار نزاع و بیمهری کرده باشند؛ حتّی یک بار.
شاید برخی از زوجهای امروزی ـ که درگیر مشکلات اقتصادی و اجتماعی زندگی کنونیاند ـ ذهنشان به این سمت رود که عمو عباسعلی و زنعمو گرفتاریهای زندگی ما را نداشتهاند؛ وگرنه آنان نیز به نزاعها و بداخلاقیها دچار میشدند.
ما به ایشان میگوییم: آری؛ مشکلات زندگیهای امروزی به اخلاق و رفتار زوجها لطمه میزند، امّا این، همۀ علّت نیست؛ عواملی دیگر سهم بیشتری در تخریب زندگیهای کنونی دارند. امّا زندگی عمو و زنعمو سرشار از رفاه مادی نبود و نیست. سختیهای مادی و عادی زندگی ایشان کمتر از سختیهای زندگیهای امروزی نبود و نیست. هنر آن است که با وجود سختیها و تنگناها، بتوان مهربانانه و آبرومندانه زندگی نمود. باید فضیلتها را یافت و آنها را جانمایۀ زندگی کرد.
چندی قبل، که به دیدار عمو و زنعمو رفتیم، ایشان را در باغشان زیارت کردیم؛ باغی که خودشان از دوران جوانی و در دورههای گوناگون زندگانی ساخته و پرداختهاند و کاشتهاند و برداشتهاند و اکنون نیز از ثمرههایش بهرهمندند. فرزندشان حاج غلامرضانیز در خدمتشان بود و با جان و دل به ایشان رسیدگی و خدمت میکرد.
در چهرۀ سالخوردۀ عمو، ذرّهای ناامیدی مشاهده نمیشد. هرچه بود، صفا و امید و مهربانی و رضایت بود؛ همان چیزهایی که زوجهای جوان به آنها سخت محتاجاند.
راستی که حکایت زندگی عمو عباسعلی و زنعمو، تابلویی است درخشان برای زوجهای جوان و بازنشستگان و کهنسالان. خداوند به عمر و زندگی عمو و زنعمو برکت و صفای بیشتر عطا فرماید.
سخنی با زوجهای جوان
شما زوجهای جوان و میانسال، اگر خواهان زندگی خجستهای مانند زندگی عمو عباسعلی و زنعمو، در دوران کهنسالی هستید، از شروط حتمی آن این است که در جوانی و میانسالی با هم رفیق باشید. چگونگی زندگی زوجها در کهنسالی، همانا ثمرۀ شیوۀ زندگانی ایشان در دوران جوانی و میانسالی است.
اگر زن و شوهر، در جوانی و میانسالی، تعاملی رفیقانه و رفتاری عادلانه و عاشقانه با هم داشته باشند و حرمت یکدیگر را پاس بدارند، نهال زندگیشان ریشهدار میگردد و درخت حیات زوجیتشان شجرۀ طیّبه میشود و در دوران سالمندیشان بار و بر میدهد و تا آخر زندگی اینجهانیشان دوام میآورد و در کشاکش دهر بر پا میماند و وقتی جاذبههای ظاهری جوانی و شهوانی، کمرنگ یا بیرنگ شد، کمر خم نمیکند و بیثمر نمیشود.
امّا اگر زن و شوهر، در جوانی و میانسالی، تعاملی نارفیقانه داشته باشند؛ حریم همدیگر را حرمت نگذارند، به یکدیگر جفا کنند و حقوق هم را مراعات نکنند، بیم آن میرود که نهال زندگیشان ریشهدار نشود و در دوران کهنسالی دوام نیاورد و ثمرۀ نیکو ندهد و هنگامی که جاذبههای ظاهری جوانی کمرنگ شد یا رنگ باخت، کمر بشکند و بیثمر شود و آنگاه است که روابط ایشان سرد و بد میشود.
این یک قاعدۀ کلّی است که چگونگی زندگی کهنسالی همسران، انعکاسی از شیوۀ زندگی ایشان در دوران جوانی و میانسالی است. تاکنون هیچ موردی بر خلاف این قاعده ندیدهام. اگر شما دیدهاید، باخبرم کنید.
این طبیعی است که در دوران پیری، پیرامون زن و شوهر خلوت میشود؛ به این معنا که فرزندانشان ازدواج میکنند و از نزد ایشان میروند. در این فضاست که مقدار استحکام یا ضعف زندگی زن و شوهر بیشتر آشکار میگردد، زیرا یکی از انگیزههایی که همسران را نزد هم نگه میدارد، وجود فرزندان است. اکنون با رفتن فرزندان، این انگیزه ناپدید میشود. حالا انگیزههای دیگری لازم است که ایشان را کنار هم نگه دارد؛ آن هم کنار هم بودن رضامندانه و مهربانانه، نه مجبورانه و تلخکامانه.