ساجده عروس شد! ( دختران و انتخاب همسر 5 )
» اشاره
خانم سارا شهریاری، در تاریخ 1393/07/23 در نوشته ای با نام «سارا و ساجده» حکایت وساطت نیکویشان درباره ازدواج ساجده را برایمان نوشتند و آن را در یک پست در سایتمان منتشر کردیم و منتظر ماندیم تا دنباله و فرجام آن حکایت و اتفاقات بعدی را، هرگاه واقع شد، به نظر خوانندگانمان برسانیم. اینک دنباله حکایت را بخوانید. اما پیش از خواندن این پست، آن پست را دوباره بخوانید....
در حرم حضرت عبدالعظیم
ساجده را که یادتان هست؟ آن عاشق خجالتی! تا شروع مراسم خواستگاری را برایتان گفته بودم. مدت ها خودم هم از او بی خبر بودم تا اینکه چندی پیش، با ذوقی وصف ناپذیر، تماس گرفت. آنقدر ذوق داشت که نمی دانست چه را بگوید و از کدام قسمت ها بگذرد.
گفت: « پس از آنکه مراسم خواستگاری برگزار شد، خوشبختانه همه چیز خوب می نمایاند. مراحل مختلف خواستگاری جلو رفت تا اینکه چند روز پیش در حرم حضرت عبدالعظیم با هم عقد کردیم و قرار است روز نهم بهمن، که ولادت امام حسن عسگری علیه السلام است، جشن بگیریم... .» و با عجله قطع کرد تا به کارهایش برسد.
ذوق و هیجان او مرا هم به وجد آورد. برایشان آرزوی خوشبختی و سعادتمندی نمودم. راستی که چه شیرین است شریک بودن در شادی عزیزان!
تبریک بابت این اتفاق بسیار خجسته که توفیقش نصیب ایشون شد. امیدوارم ترغیب نیکوی جوانان به ازدواج در تمام مردم شکل بگیره و یک فرهنگ عمومی بشه تا یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ی ما حل بشه. از تمام دوستان خواهش دارم هر کس به اندازه ی توان، در این رابطه گام برداره، که یکی از بهترین مصاذیق خدمت به خلق است.
عبادت بجز خدمت خلق نیست...