جوانان و جامعه موزون
امام رضا علیه السلام فرمودهاند:
"إن خَطَبَ إلَیکَ رَجُلٌ رَضِیتَ دِینَهُ و خُلُقَهُ فَزَوِّجْهُ، و لایَمنَعْکَ فَقرُهُ و فاقَتُهُ. قالَ اللّه ُ تعالى: ... إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّه ُ مِن فَضْلِهِ؛ هرگاه مردی که دیانت و اخلاقش نیکو باشد، به خواستگاری آید، وی را همسر بده، و ناداری و تنگدستیاش تو را از همسر دادنش باز ندارد؛ که خدای سبحان فرموده است: ... اگر فقیر باشند، خداوند، با فضل و عطایش، بینیازشان میکند. (بحارالانوار، جلد ۱۰۳، صفحه ۳۷۲)
پیکر موزون
یک «پیکر موزون»، آن است که تمامی اندامهای آن، رشدی هماهنگ و متناسب داشته باشند. جامعه، چونان پیکر واحدی است که اعضا و اندامهای گوناگون دارد، که اگر همگی بهتناسب و بهاندازه رشد کنند، آن جامعه را «جامعه کمالیافته» مینامیم.
اینک دو عضو و دو اندام ویژه و برجسته از پیکره جامعهمان را به دقت بنگریم و روند رشدشان را با میزان آمار و تجربه و عقل و اندیشه، سنجش نماییم:
1. تحصیلات عالی
روند رشد آموزش عالی، در ربع قرن اخیر، شگفتانگیز است. بلکه بهتآور و حیرتانگیز است. در همهجای کشورمان میزان رشد در قلمرو تحصیلات دانشگاهی و آموزشهای عالی، چند صددرصد است. خدای سبحان را بر این پدیده فرخنده، شاکریم و نمایان شدن آفاق امیدبخش و شادکامانه را امید میبریم. إنشاءالله.
2. ازدواج جوانان
میدانیم که جامعه ما جامعهای «پُرجوان» است. از مهمترین مسائل دوران جوانی، مسأله ازدواج و ساماندهی زندگی مشترک است.
آیا جامعه ما، در این قلمرو از حیات جوانان نیز، مانند قلمرو آموزشعالی، موفق بوده است؟ آیا همان همت بلندی که در بالندگی تحصیلات عالی بهکار بردهایم، در ساماندهی حیات خانوادگی جوانان نیز بهکار بردهایم؟ آیا همان تلاشی را که خانوادهها و نهادهای حکومتی برای وصول جوانان به مدارج عالی علمی بهکار بردهاند، برای وصول ایشان به زندگی خجسته مشترک نیز بهکار گرفتهاند؟ آیا همان امکانات و هزینههایی را که مصروف آموزش عالی جوانان کردهایم، برای همسردهی و ازدواج آنان نیز صرف کردهایم؟
با این که نمیخواهیم نومیدانه به این پدیده بنگریم، اما با آگاهی و واقعنگری میگوییم: افسوسمندانه، در این قلمرو، کارنامه درخشانی نداریم و این جنبه از حیات جوانانمان، نحیف و رنجور است.
ما به خواهش فطری و غریزی «همسرخواهی» جوانانمان، پاسخ مناسب ندادهایم؛ بلکه این خواهش طبیعی را سرکوب کردهایم. سرکوبی این خواهش نیرومند، پیامدهای ناگواری را بهبار آورده و میآورد. اگر چه دراینباره، همگان مسئولاند؛ اما مسئولیت والدین و خانوادهها، سنگینتر و بزرگتر است.
بهانهجوییها و مانعتراشیهای بزرگتران، در زمینه ازدواج جوانان، اگرچه با قصد و نیت دشمنانه و بدخواهانه نیست؛ اما پیامدهایش شوم و زیانبار است.
یکی از پدیدههای خجسته دوران دهساله حکومت پیامبر اعظم این است که در آن جامعه، مشکلی به نام مشکل ازدواج، نمود نداشت؛ با اینکه امکانات مادی و معیشتی آن دوران، طرف مقایسه با امکانات جامعه دوران ما نیست.
چرا چنین شده؟ چرا سن ازدواج در جامعه ما به مرز خطرناکی رسیده؟ چرا بسیاری از جوانان ما، در حسرت همسرداشتن میسوزند؟ چرا دوستیها و روابط نامشروع میان دختران و پسران ما رواج یافته و کمکم دارد زشتی آن از بین میرود؛ دوستیها و روابطی که هیچگاه به ازدواج و زندگی فرخنده نمیانجامد؟
پاسخ آن است که فرهنگما، در این قلمرو، ناسالم است. اموری برایمان ارزشمندند که بهواقع، ارزشمند نیستند. آداب و رسومی در میانمان رخنه کرده که ریشه در جاهلیت دارد.
اکنون چه باید کرد؟
بازگشت به فرهنگ ناب اسلامی، تنها راه حل این مشکل فردی و خانوادگی و اجتماعی است؛ «سخن همین است، دگرها عبارتآرایی است».
حل این مساله و نبود این مشکل در «مدینة النبی»، با معجزه نبود، بلکه با آمیختن فرهنگ اسلامی با جان مردمان بود. اکنون نیز، تنها راهکار، همان است که پیامبرمان در آن دوران انجام دادند.
سخن پایانی
دهه سوم عمر آدمی، دوران تجرد و تکزیستی نیست؛ بلکه دوران تأهل و همزیستی است. پدران و مادران و بزرگتران و نیکخواهان، اگر خواهان سلامت جسم و جان و روان جواناناند و اگر پاکی و نجابت و کامیابی و رستگاری آنان را میطلبند، باید زنجیرهایی را که بر دست و پای جوانان بسته شده، بگشایند و با دوراندیشی و خیراندیشی، زمینه ازدواج سالم و آسان و بههنگام آنان را فراهم آورند و یاریشان کنند تا زندگی مشترک خجستهای را سامان دهند. الاهی چنین باد.
علیاکبر مظاهری
۹۷/۵/۲۰
- ۹۷/۰۵/۲۱