تربیت و فقاهت
هشدار پیامبر
پیامبر اعظم - صلی الله علیه و آله - به گروهی از کودکان نگریستند و فرمودند:
وَیْلٌ لِأَوْلاَدِ آخِرِ اَلزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ؛ وای از فرزندان آخرالزمان، از پدرانشان!
مردمان گفتند: «یا رسول الله، از پدران مشرکشان؟»
پیامبر فرمودند:
لاَ مِنْ آبَائِهِمُ اَلْمُؤْمِنِین.َ لاَ یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ اَلْفَرَائِضِ. وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلاَدُهُمْ، مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ یَسِیرٍ مِنَ اَلدُّنْیَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِیءٌ وَ هُمْ مِنِّی بِرَاءٌ؛ نه، بلکه از پدران مؤمنشان؛ آنان که چیزی از واجبها (و احکام و معارف دینی) را به فرزندانشان نمیآموزند. و اگر فرزندان، خود، بخواهند (فرائض و معارف دینی را) فراگیرند، پدران، ایشان را باز میدارند. و برای فرزندانشان به بهره ناچیز این جهان، خشنودند. من از این پدران، بیزارم و با آنان بیگانهام، و آنان نیز با من بیگانهاند. (مستدرکالوسائل، ج ۱۵، ص ۱۶۴)
یکی از معانی «حکمت» این است: «هر چیز را در جای خود نهادن». به هر چیز بهای بهاندازه دادن، مقتضای حکمت است. انسان حکیم و فرزانه، آن است که نه افراط کند و نه به تفریط گراید. افراط و تفریط، هردو، به یک اندازه مذموماند.
در قلمرو تربیت، «حکمت»، مکانتی ارجمند دارد. مربی شایسته آن است که بهرهای از حکمت داشته باشد تا بداند به چه چیز، چه بهایی بدهد و در آموزههای تربیتی، اولویتها را بشناسد تا هر چیز را در مکانت شایسته آن بنشاند، که «هر چیزی به جای خویش نیکوست».
وقتی میگوییم مربی باید حکیم باشد، منظور آن نیست که درس فلسفه و حکمت خوانده باشد و دانش حکمت نظری و عملی داشته باشد؛ بلکه آنچه بایسته است آن است که مربی باید «دانا» باشد و «دانایی تربیتی» داشته باشد.
اکنون در جامعه ما چنین است که والدین و مربیان، بسیار بیش از دورانهای گذشته، به رشد ذهنی کودکان و نوجوانان، بها میدهند و برای توانایی علمی و فنی آنان میکوشند، که این، پدیدهای فرخنده است و آینده درخشانی را در این بعد از ابعاد حیات، نوید میدهد. اما مبادا از ابعاد دیگر غافل بمانیم. مبادا از یاد ببریم که ما، علاوه بر ذهن و جسم، جان و روان نیز داریم و روان، بیش از جسم، نیازمند توجه و تربیت است. مبادا ذهن و جسممان چندان فربه شوند که جای را بر روانمان تنگ کنند و جانمان را زار و رنجور نمایند! و مبادا پرداختن به نیازهای حیات اینجهانی، ما را از پرداختن به نیازهای حیات آنجهانی باز دارد.
نکند از یاد ببریم که ما، در این جهان، «مسافر»یم و باید به سرایی دیگر برویم؛ سرایی بسیار گستردهتر از این جهان؛ سرایی که زندگانی دنیایی، مقدمهای برای وصول به آن است و در آنجا، بسیار بیش از اینجا، نیازمند دارایی و دانایی و توشهایم.
در فرهنگ دینی ما، این جهان، کشتزار آن جهان است؛ اَلدُّنْیَا مَزْرَعَةُ اَلْآخِرَةِ. بهرههای این جهان، کارافزارهای ساختن آن جهاناند.
بنابراین، مقتضای حکمت و فرهیختگی، آن است که هر دو سرا را آباد کنیم؛ اما هر کدام را به فراخور ظرفیت و وسعتش. و از این نکاهیم و به دیگری بیفزاییم.
- ۹۷/۱۰/۰۹