وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

بازتابِ چوبِ حراج

چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۶:۵۸ ب.ظ

بازتابِ چوبِ حراج

#نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

از زمانی که مطلب «چوب حراج بر جان دختران‌مان» را منتشر کرده‌ایم، بازتاب‌های فراوانی از خوانندگان‌مان دیده‌ایم. و همچنان ادامه دارد.
این‌ها، از یک منظر، دو دسته‌اند:

۱. درد دل‌ها

این درد دل‌ها، بیشتر از ناحیهٔ کسانی است که دردی مشابه دارند؛ کسانی که خود، این چوب حراج را خورده‌اند.
با ایشان همدلی کردیم و به صبوری‌شان دعوت کردیم و امیدشان دادیم و راهکارهایی برای عبور از این «بحران روحی»، بیان کردیم.
برخی از مربّیان جامعه و نیک‌خواهان نیز نالیدند، همدردی کردند، تٱیید کردند.

۲. پرسش‌ها

کسانی نیز پرسیده‌اند:
«این‌ که نوشته‌اید: "شما اگر جای من باشید، به این دختر نگران، چه می‌گویید؟"، نمی‌دانیم چه بگوییم. شما به او چه گفتید؟ خودتان این سوال را جواب دهید.»

🔻 پاسخ ما

۱. بله. حتماً بگویید. آن خواستگاری و عقد موقت شما، آشکار شده است. پنهان‌کاری، نه ممکن است، نه مطلوب. اما در همان آغاز خواستگاری جدید، نگویید. بگذارید یکی دو گام برداشته شود. اگر قرار بر ادامهٔ خواستگاری شد. آن‌وقت بگویید؛ به خود پسر بگویید. او اگر خواست، به خانواده‌اش می‌گوید. و اگر خواست، نزد خودش نگه می‌دارد؛ به عنوان یک راز.

🔹 اگر نگویید، پیامدهایی دارد:
الف. او بعدا می‌فهمد. آن‌گاه مسئله فرق می‌کند. شما را خائن می‌‌پندارد. گمان‌های بد می‌کند «کِرم سوءِظن»، در مغزش می‌افتد که: آیا تا کجاها پیش رفته‌اند؟!
ب. شما و خانواده‌تان نگران باخبرشدن او می‌مانید. این نگرانی، پردوام است.
ج. پیامدهای ناگوار دیگری نیز دارد که تا مرز طلاق، پیش می‌رود.
این نمونه را ببینید:

⭕️ هووگری زن‌عمو!

🔹 از زبان مشاور

🔸 مشاورهٔ ازدواج

دختری، دوبار این تجربهٔ تلخ را داشت. یکی طولانی شد. آشکار شد. همه فهمیدند. دومی کوتاه بود. فقط خانواده می‌دانستند و عمو و زن‌عمو. خواستگار سوم که آمد، از من پرسیدند چه کنیم؟ گفتم هر دو را بگویید. اما آنان اولی را گفتند. چون به‌هیچ‌شکل قابل پنهان‌کردن نبود. خواستگار پذیرفت. دومی را نگفتند. قابل پنهان‌کردن می‌دانستند. می‌پنداشتند غیر از خودمان و عمو و زن‌عمو، کسی نمی‌داند. لازم نیست بگوییم.
ازدواج کردند. زمانی گذشت. زن‌عمو و مادر دختر، نمی‌دانم بر سر چه موضوعی، دعوای‌شان شد. زن‌عمو، با جاری‌اش، هووگری کرد. عقد موقت دوم دختر را به شوهر او رساند.
شوهر گریه می‌کرد و می‌گفت: «من که اولی را، که درشت‌تر بود، پذیرفتم. چرا دومی را، که کوچک‌تر بود، نگفتید؟!»
او درست می‌گفت.

📌 نکته‌ای مهم

آنچه تا اکنون گفته‌ایم، مواردی بود که آمیزشی نبود و دختر، دوشیزه مانده بود. اما اگر آمیزش شده باشد، موضوع بزرگ‌تر می‌شود. حق پسر مطرح می‌شود؛ حق شرعی، قانونی، وجدانی، عرفی. دیگر کتمان آن، به‌هیچ‌رو، روا نیست.

🌸 بیایید برای آرامش خود و فرزندان‌مان، عاقل‌تر باشیم!

۲۸ بهمن ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • ۰۱/۱۲/۰۳
  • علی اکبر مظاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">