2. وراثت
روحیۀ شادمانگی و امیدواری یا ناشادی و ناامیدی، مانند بسیاری دیگر از اوصاف، از والدین و اجداد، قابل انتقال به فرزندان است. این عامل با عامل شمارۀ یک (عوامل ذاتی) شباهت دارد. در اینگونه عوامل که آدمی در ایجاد و آغاز آنها نقشی ندارد، در استمرار و مدیریت آنها مسئولیت و توان اصلاح دارد و باید ایفای نقش کند. از آنرو که انسان، آزاد و مختار آفریده شده است و قلم نگاشتن سرنوشتش و ترسیم نقشۀ زندگیاش را تا اندازۀ زیادی به دست خودش دادهاند، باید از نیروی اختیار و ارادهاش مدد بگیرد و زندگیاش را مدیریت نماید.
آدمی توان آن را دارد که امیدواری و روحیۀ شادمانِ به ارث برده را صیانت کند و سطح آن را بالاتر ببرد و از آسیب خوردنش پیشگیری نماید و اگر ناامیدی و روحیۀ ناشاد نصیبش گشته است، میتواند آن را اصلاح کند. هرگز نپنداریم که اگر بر اثر عوامل ناخواسته و بیرون از اختیار ما، روحیۀ ناشاد و ناامید نصیبمان شده است، دیگر چارهای جز پذیرش و تحمّل آن را نداریم.
برخی از راهکارهای اصلاح ناامیدی و زدودن آن و یا تبدیل آن به امیدواری، بیان میشود.
3. چگونگی نگرش به پدیدهها و رخدادها (جهانبینی روانشناختی)
چگونگی نگرش ما به پدیدهها و رخدادها، بازتاب کرداری و رفتاری دارد. افکار و نگرشهای ما بر رفتار و شخصیت ما اثر میگذارند و جهانبینی ما بر ساختار و شیوۀ زندگانیمان مؤثر است. از اینروست که اگر بنای نگرش خویش را بر بدنگری و سیاهبینی بگذاریم، زندگیمان دچار بدی و سیاهی خواهد شد.
اگر پندارمان آلوده باشد، گفتار و کردارمان نیز آلوده میشود. اگر از این آلودگی پیشگیری نشود و اگر این تیرهبینی، زمانی طولانی استمرار یابد، شخصیت ما را آلوده و تیره میکند و آلودگی شخصیت، آلودگی و تیرگی حیات انسانی را در پی دارد.