وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

کوچک های بزرگ و بزرگ های کوچک

يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۴۸ ب.ظ

برخی از پدیده‌ها به ظاهر کوچک‌اند و به واقع بزرگ. برخی دیگر به ظاهر بزرگ‌اند و به واقع کوچک. دیدن پدیده‌ها همان‌گونه که هستند، دیده‌ای واقع‌بین می‌خواهد و تعامل مناسب با بزرگی و کوچکی آن‌ها، جان و روانی متعادل و عقلی سالم و تجربه‌هایی پخته می‌طلبد.

داشتن چنین بینش و عقل و تجربه، نعمت بزرگی است که هرکس دارا باشد حقّا که از بهرۀ عظیمی بهره‌مند است و هرکس آن‌ها را نداشته باشد یا کسب نکند از موهبت گرانسنگی بی‌نصیب مانده است.

 

ای خدا ما دیده خواهیم از تو بس

تا نپوشد بحر را خاشاک و خس

 

این موهبت، چندان عظیم است که پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله با آن جان سترگ و آن بینش ژرف‌نگر و آن عقل و اندیشۀ بلند، از خداوند به دعا می‌طلبید:

 

إلهی، أرِنِی الأشیاءَ کَما هِیَ؛

خدای من، پدیده‌ها را آن‌گونه که هستند به من بنمایان.

 

برخی از پدیده‌ها به ظاهر کوچک‌اند و به واقع بزرگ. برخی دیگر به ظاهر بزرگ‌اند و به واقع کوچک. دیدن پدیده‌ها همان‌گونه که هستند، دیده‌ای واقع‌بین می‌خواهد و تعامل مناسب با بزرگی و کوچکی آن‌ها، جان و روانی متعادل و عقلی سالم و تجربه‌هایی پخته می‌طلبد.

داشتن چنین بینش و عقل و تجربه، نعمت بزرگی است که هرکس دارا باشد حقّا که از بهرۀ عظیمی بهره‌مند است و هرکس آن‌ها را نداشته باشد یا کسب نکند از موهبت گرانسنگی بی‌نصیب مانده است.

 

ای خدا ما دیده خواهیم از تو بس

تا نپوشد بحر را خاشاک و خس[1]

 

این موهبت، چندان عظیم است که پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله با آن جان سترگ و آن بینش ژرف‌نگر و آن عقل و اندیشۀ بلند، از خداوند به دعا می‌طلبید:

 

إلهی، أرِنِی الأشیاءَ کَما هِیَ؛

خدای من، پدیده‌ها را آن‌گونه که هستند به من بنمایان.

 
 
اگر دنیا همین بودی که پیداست

کلام مصطفی کی آمدی راست

که با حق سرور دین گفت الاهی

به من بنمای اشیــا را کما هی[2]

 

این حقیقت‌بینی و واقع‌نگری و تعامل و رفتار متعادل، همیشه و همه جا ارجمند است، امّا در قلمرو فرهنگ خانواده و در عرصۀ زندگی خانوادگی، جایگاهی ویژه دارد و ثمره‌هایی فرخنده پدید می‌آورد و نبود آن یا مراعات نکردن آن، زیان‌هایی بی‌جبران یا سخت جبران را در پی دارد.

 

در قلمرو خانواده

بسیاری از پدیده‌های بزرگ و اتفاقات دانه‌درشت در زندگی خانوادگی از نقطه‌ای کوچک آغاز می‌شوند؛ چه خوب و مثبت، چه بد و منفی. ای بسا شادمانی‌ها که با یک لبخند، یک سخن زیبا، یک ابراز محبّت، یک هدیۀ کوچک و ارزان آغاز می‌شوند و زندگی را شادابی می‌بخشند. و ای بسا تلخ‌کامی‌ها که از یک اخم نابه‌جا، یک سخن نسنجیده، یک بی‌مهری کوچک، یک نیش تلخ زبان، منشأ می‌گیرند و زندگی را افسرده می‌کنند. این تمثیل را بنگرید:

 

کوچکی بزرگ‌نما

مرد، خسته و گرسنه، به خانه می‌آید. با دود و بوی غذای سوخته مواجه می‌شود. این واقعه در نظرش بزرگ می‌آید و با همسرش دعوا می‌کند و به او می گوید: از صبح تا حالا کار کرده‌ام و برای آسایش تو جان کنده‌ام، امّا تو با اهمال‌کاری، غذا را سوزاندی.

زن که از سوختن غذا و از ترس شوهر، پریشان شده است، برمی‌آشوبد و به دفاع از خود می‌پردازد و می‌گوید: عمداً که نسوزاندم. من هم از صبح تا حالا جان کنده‌ام. از بس کارم زیاد بود، از غذا غافل شدم. مگر هر روز که به خانه می‌آیی همه چیز آماده نیست؟ حالا یک روز هم غذا سوخته که سوخته.

مرد، عصبانی‌تر می‌شود و حرف‌های تندتر می‌زند. زن نیز آشفته‌تر می‌شود و پاسخ می‌دهد. و به این‌گونه، آتش مشاجره، برافروخته و برافروخته‌تر می‌شود و به قهری ده روزه می‌انجامد.

این موضوع که آن را این همه بزرگ پنداشتند و دل و اعصاب خود را به پای آن قربانی کردند، اصلاً بزرگ نبود و ارزش تحمیل و تحمّل این همه زیان را نداشت. این کارزار، مانند نزاع بچه‌هاست که معمولاً بر سر «هیچ» است. با این فرق که بچه‌ها، پس از دعوا، زود آشتی می‌کنند و کینه‌ای به دل نمی‌گیرند؛ امّا این آقا و خانم، چند روز با هم قهر می‌کنند و کینۀ هم را به دل می‌گیرند و از روزگارشان دمار برمی‌آورند.

این ماجرا می‌توانست و می‌بایست چنین باشد: آقا که به خانه می‌آمد و غذا را سوخته می‌دید، با خنده، به خانم می‌گفت: فدای سرت که سوخت. این به جای غذای دیروزت که آن همه خوشمزه بود. خودت که طوری نشدی؟ دست‌هایت را ببینم. نسوخته که؟

و خانم می‌گفت: شرمنده، تو را خدا ببخش.

و آقا می‌گفت: هیچ مهم نیست. احتیاجی به شرمندگی و معذرت خواهی نیست. الآن مسئله را حل می‌کنم. و سر یخچال می‌رفت. ماست و تخم مرغ بیرون می‌آورد. خانم هم به کمک می‌آمد و نیمرو یا املت درست می‌کردند و با شادمانی، نوش جان می‌کردند و آن ماجرای به ظاهر بزرگ و تلخ را به یک تفریح بدل می‌نمودند. این، شیوۀ عاقلان است.

 

 


[1]مولوی، مثنوی معنوی.

 

[2]عطار نیشابوری

  • ۹۲/۰۷/۱۴
  • علی اکبر مظاهری

جهان بینی

نیایش

نظرات  (۴)

خدایا کمک کن ان طوری رفتار کنیم که تو دوست میداری

خیلی جالب و دلچسب بود
آقایون یاد بگیرن  :-)
  • دختر کوچک شما
  • سلام دوباره . دوست دارم  بجای نام اصلی ام ازین نام استفاده کنم البته با اجازه شما.

    مطلب بسیار دلنشین بود مخصوصا چینش مناسب بخشهای مختلف  مطلب تاثیر گذاریش رو بیشتر میکنه.

    تنوع مطالب هم بهتر شده  مخصوصا همین که یک خاطره درج شده.

    فقط اگر ممکنه بهتره توی وب عکس، طرح، تقویم روزانه و... که خیلی ها توی وبشون استفاده میکنن هم بذارید چون محیط جذابتری ایجاد و چشم نوازی میکنه.

    موید باشید هرروز بیشتر از دیروز

  • ه سید حسین بنی هاشمیان
  • هوالحق.

    بسیار جالب بود. هم مقدمه ی آن و هم در ادامه. بسیار زیباست.

    خدایا چنان کن که در لحظه بهترین کار را انجام دهیم.
  • ه سید حسین بنی هاشمیان
  • هوالحق

    بسیار جالب بود. هم مقدمه ی آن و هم در ادامه. بسیار زیباست.

    خدایا چنان کن که در لحظه بهترین کار را انجام دهیم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">