تحمیل جمیل
از زبان مشاور
» تحمیل جمیل
آقا جمیل ، جوانی 27 ساله، که حیامند و پارسا بود، به مشاوره آمد؛ مشاوره ازدواج.
او گفت: «چند سال است که نیاز به ازدواج دارم، اما پدرم مخالفت می کند و مادرم تلاش و اقدام نمی کند. چه کنم؟»
گفتم: نیاز به ازدواج، یعنی واجب شدن ازدواج. بله؟ ازدواج نکردن، شما را به رنج انداخته و شاید به گناهتان بینداز. بله؟
گفت: «بله. همین طور است.» و سرش را زیر انداخت.
جوانان، برای ابراز این نیاز، حیا می ورزند و آن را در جامه هایی دیگر می نمایانند، اما اگر کسی امین، حرف دلشان را بزند و خواسته شان را به وضوح بیان کند، تأیید و همراهی می کنند.
گفتم:... پدر ومادرتان این واجب شدن را می دانند و مخالفت می کنند و همراهی نمی کنند؟
گفت: «بله. می دانند. خوب هم می دانند.»
پرسیدم: ایشان اهل دیانت اند؟
گفت: «بله. معروف به متدین بودن اند.»
پرسیدم: پس چگونه پیشگیری از انجام واجب و گرفتار شدن به گناه را روا می شمارند؟
گفت: «فقط به بهانه «شغل حاضر» نداشتن من. من مهندسم، با فوق لیسانس. سربازی هم رفته ام. اما هنوز شغل استخدام شده ندارم. آینده شغلی ام خوب است. اما پدر، شغل استخدامی فعلی را قبول دارد. مادر هم تابع پدر است. اما نه به سختی او.»
آقا جمیل ادامه داد: «اگر پافشاری کنم، هم مخالفت پدر می شکند، هم مادر اقدام می کند، اما می رنجند. از رنجش ایشان می ترسم.»
گفتم: چون هم شما هم پدر و مادرتان اهل دیانت هستید، دو آیه قرآنی و یک حکم فقهی را برایتان می گویم. به پدر و مادر هم منتقل کنید:
ا. اگر پدر و مادر، فرزند را به نافرمانی خدا دعوت کنند، فرزند نباید از ایشان فرمان ببرد. (سوره عنکبوت، آیه 8)
2. خداوند، والدین و همگان را فرمان داده که بی همسران را همسر دهند و از ناداری مالی آنان نترسند، زیرا خدا، به لطف خود، ایشان را بی نیاز می کند. (سوره نور، آیه 32)
3. حکم شرع و فتوای همه فقیهان این است که اگر کسی بر اثر ازواج نکردن به گناه بیفتد، ازدواج بر او واجب می شود.
بنا بر این، تکلیف شما و پدر و مادرتان ، که با دیانت هستید، واضح است. بله؟
آقا جمیل گفت: «بله. من که قبول دارم. راه انتقال به پدر ومادرم را و راه پیشگیری از رنجیدن ایشان را برایم بگویید.»
گفتم: دو راه:
1. واسطه قرار دادن
کسی یا کسانی از نزدیکان خانوادگی یا دوستان صمیمی را که با نظر شما موافق اند و سخنشان بر پدر و مادرتان مؤثر است، واسطه کنید تا با ایشان، به خصوص پدرتان، صحبت کنند. اگر آنان توانا باشند، می توانند نظر والدین تان را موافق شما کنند.
2. تحمیل جمیل
نظرتان را بر پدر و مادرتان تحمیل کنید، اما «تحمیل جمیل»؛ تحمیل زیبا، همراه با احترام، بدون رنجاندن آنان. شما اکنون مردی بیست و هفت ساله اید. باید اراده تصمیم گیری برای زندگی تان را داشته باشید. تأخیر در ازدواجتان، جوانی تان را می سوزاند، به گناهتان می اندازد، و زیان های دیگر. رنجاندن والدین نیز روا نیست و احترام به ایشان واجب است. در میان این واجب ها و حرام ها و سودها و زیان ها، باید به گونه ای جمیلانه و لطیفانه و البته عاقلانه عمل کرد، تا هم واجب ها انجام گیرد، هم از حرام ها و زیان ها پیشگیری شود.
اگر والدین شما به یقین، نه احتمال، بدانند که شما تصمیمیم قطعی به ازدواج گرفته اید، همراهی تان می کنند و مسأله حل می شود. در این صورت، هم شما به مقصودتان می رسید، هم حریم و حرمت ایشان شکسته نمی شود.
تصمیم جمیل
با دلگرمی هایی که به آقا جمیل دادم و هراس هایی که از دلش بیرون کشیدم، نور امید در دلش برافروخت و به تصمیم رسید؛ تصمیمی از سر آگاهی و احساس توانمندی. او رفت تا کاری کند کارستان و نتیجه را در نوبت بعد برایم بیاورد تا مسأله را بررسی کنیم.
و من، جمیلانه، بدرقه اش کردم.