تفسیر احسن الحال
نویسنده: خانم مهندس فاطمه کوثر
این روزها با موارد مختلفی روبهرو میشوم که موضوع مورد دغدغهام را بهتدریج پرورش میدهند. گاهی آدمهایی غمگین و درفکرفرورفته را میبینم که حتی در جمع هم توان شادشدن را ندارند و بغضفروخورده و عصبانی، در گوشهای کز میکنند. یا کسانی که انگار میخواهند از فشار درون، بترکند.
از سوی دیگر، گاهی انسانهایی را میبینم که انگار موقعیتها روی آنها تاثیرگذار نیست؛ در هر شرایطی، کار خود را خوب انجام میدهند. اینگونه اشخاص، خوب میفهمند که افراد بدحال، چه اشتباهی میکنند.
مثل پرستاری که در فیلم "ساعت پنج عصر"، به کارگردانی مهران مدیری، در بحبوحه حضور بیماران بدحال و شلوغی وحشتناک بیمارستان و بداخلاقی شدید پرسنل، با آرامش و مهربانی تمام، انگار که هیچکس اطراف او نیست، زخم بیماری را پانسمان میکرد و به حال او می رسید. یا مثلا "جودی ابوت" در یکی از نامه هایش به بابالنگ دراز مینویسد: "من هر لحظه خوشبختیام را احساس میکنم و یقین دارم که خوشبختم و هر اتفاق ناگواری هم که پیش بیاید، به این عقیده باقی خواهم ماند و به ناراحتیها به عنوان تجربه جالبی مینگرم و از این که آن را احساس کردهام، شادمانم."
این قسمت آخرش (از اینکه آن را احساس کردهام، شادمانم) خیلی جالب است.
در این میان، دلم میخواهد به آنانکه سخت ناراحتاند، بگویم: آخر چرا؟ چه چیزی آنقدر مهم است که مهمتر از آرامش تو است؟ هیچ چیز به قیمت از دست رفتن آرامش تو، ارزش ندارد. باور کن؛ هیچ چیز.
و بعد از کسانی که تحت تاثیر شرایط بد قرار نمیگیرند، بپرسم: چگونه دلتان را اینقدر وسیع کردهاید؟
گاهی این وسعت دل را تجربه کردهام ولی نمیدانم چگونه میتوان همیشه آن را داشت؟ خیلی آرامبخش است. شنیدهام تفسیر "احسن الحال" همین است؛ حال خوب، همین است.
- ۹۷/۰۱/۱۷