زیستن زن، در دو روایت (۵)
روایت سوم
۴. خانم مهندس فاطمه کوثر، مقطع دکتری دانشگاه صنعتی اصفهان.
نکتههایی در باره حکایت خانم "بیتا":
۱. نتیجهگیری کلی، آن هم در موضوعاتی که با اخلاق، روحیات و سلایق آدمیان، مرتبط است، غیر قابل اعتماد است. همه ما این تجربه را داشتهایم که دو فرد، در یک موضوع و در موقعیت ظاهرا یکسان، متفاوت عمل کردهاند. این امر، نتیجه توان روانی مختلف و یا ارزشهای متفاوت آدمی است.
اگر زندگی کسی چون "بیتا" اینگونه جواب داده، دلیل نمیشود که بتوان گفت همه زنان، اگر از عواطف و نیازهای زنانه و مادرانهشان بگذرند، زندگی موفقی خواهند داشت.
۲. آیا مطمئنیم که از درون اشخاصی مثل بیتا و کمبودهای احتمالی آنها آگاهیم؟ آیا همه زندگی هر کس، همان چیزی است که دیگران میتوانند ببینند؟
۳. آیا خانمهای فراوانی که، با وجود تاهل و مادری، افراد موفقی در اجتماع و نیز در خانواده هستند، قابل الگوگیری نیستند؟ و یا خانمهایی که، با وجود موفقیتهای اجتماعی، اعتراف میکنند که بهدلیل مجردبودن، کمبود تجربه حس مادری و همسری را در خود احساس میکنند. آیا اینان ارزش عبرت گیری ندارند؟
۴. بهترین راه، در همه موقعیتهای زندگی، صادقبودن با خودمان است. آیا موفقیت یا شکست، چه در زندگی خانوادگی و چه در زندگی اجتماعی، به دست خود ما است و بسته به مهارتهای مدیریتی و مواجهه ما با پدیدههای اجتماعی، یا به دست عوامل محیطی و اطرافیان است؟
خداوند اراده و توانی به انسان بخشیده که قادر است در هر موقعیت سختی، راه حلی درست بیابد. هر انسانی، قادر است که حال خوب یا بد خود را وابسته به غیر خود نکند و خودش تصمیم بگیرد که چگونه باشد. همانکه روانشناسان به آن "خودکنترلی" میگویند.
پس بهتر است که موفقیت یا شکست خود را به اصل مساله ازدواج و مادری مربوط نکنیم، بلکه به خودمان برگردیم و عملکرد خودمان را نقد کنیم.
با این شرح، چرا بر نیاز فطری خودمان به ازدواج و مادر بودن، سرپوش بگذاریم و به خودمان دروغ بگوییم؟
مگر نه این است که ازدواج، توصیهای الاهی است از سوی خدایی که ما را خلق کرده و می داند که ما به چه چیزهایی نیاز داریم؟
👇
- ۹۷/۰۷/۱۳