پذیرش رنج
بهترین راه سبککردن یک رنج، پذیرش آن است. کافی است این نکته را در موقعیتهای سخت یا ناخوشایند زندگیتان تجربه کنید.
جملاتی از قبیل: "چرا اینگونه شد؟" ، "چرا با من اینگونه رفتار میکند؟" ، "وای! اگر فلان اتفاق بیفتد یا نیفتد، چه میشود!" و امثال آنها که در ذهن و ضمیر همه ما، کم یا بیش وجود دارد و در خودگویی هایمان تکرار می شوند، فقط رنج ما را بزرگتر و صبر ما را کمتر میکنند.
گاهی این سرزنشهای درونی، کار را به آنجا میرساند که آدمی طاقتاش را بهکلی از دست میدهد و احساس عجز میکند. در چنین حالتی، نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه مشکلی هم ایجاد میکند و آرامش اعصاب خود و اطرافیانش را نیز آسیب میزند.
حال اگر به جای این خودگوییهای منفی، خودگوییهای مثبت و البته واقعی داشته باشیم، نتیجه چگونه دگرگون میشود؟
تصور کنید که به خود بگوییم: " این سختی هم یک مساله است که باید بیندیشم برای حلش چه میتوانم بکنم؟" یا "مثل یک کاربر یا یک مامور به انجام وظیفهای خاص، صرفا کاری را که از دستم برمیآید، انجام میدهم و نتیجهاش را به خدا میسپارم. هر چه او بخواهد. نگران نتیجه نیستم. " ، "سعیام را میکنم؛ شد، شد و نشد، نشد!" ، " رنجم را میپذیرم و از تجربهکردن آن شادمانم. این رنج هم بخشی از زندگی و بلکه معنای آن است. زندگی بدون رنج که زندگی نیست. اگر رنج نباشد که راحتی، معنا و لذتی برای آدمی ندارد." و بالاتر از همه اینها: " این سختی، هر چه باشد میگذرد. چون دنیا میگذرد و خدا حساب کارها را دارد و پاداش میدهد."
با این تغیبر نگاه، سختی یا آسانی و خوشایندی یا ناخوشایندی یک مساله، برای ما یکسان است. زیرا به همه آنها به شکل وجوه مختلف زندگی و معنای آن، مینگریم و همه انواع آن را فقط صورت مسالهای می بینیم که کار ما تنها تلاشی برای حل آن است؛ خواه حل شود یا نشود.
در این صورت، سختی های ما؛ از کوچکترین هایشان، مثل گیرکردن در ترافیک خیابان تا بزرگترین هایشان، مثل فشاراقتصادی، بیماری یا فقدان یک عزیز؛ صبر و آرامش ما را نمیربایند. علاوه بر اینکه، توانایی ما در حل مسائل بیشتر میشود.
به قلم: باران بهارانی
- ۹۸/۰۲/۲۱