مؤمن و تهمت! (۳)
مؤمن و تهمت! (۳)
نویسنده و مشاور: علیاکبر مظاهری
تهمت و بصیرت!
توجیههای ناموجّه
از روانترین راههای ورود نفس پلید، بر میدانگاه ایمان مؤمنان، راه دین است.
از ویژگیهای این راه، «توجیهپذیری» آن است.
آقایی از دوستان، که در کسوت هدایت و روحانیت است، بسیار غیب میکند و گاهی نیز تهمت میزند.
به او گفتم: چطور چنین آسان غیبت میکنید و چنین بیپروا، تهمت میزنید؟
میدانید چه گفت؟ آیا گفت: غیبت و تهمت که حرام نیست؟ نه! غیبت و تهمت بادبزن دل است؟ نه! عادت کردهام و ترک عادت موجب مرض است؟ نه! هیچکدام از این حرفهای عامیانه را نگفت. در شأن او نبود که کاههای کهنهٔ عوام را باد دهد؛ بلکه با ژستی عالمانه، متعهدانه، روشنفکرانه، مؤمنانه، گفت: «پس چطوری بصیرتافزایی کنم؟»
آه از نهادم برآمد.
این همان پوستین دین را وارونهپوشیدن است؛ به فرمودهٔ حضرت امیر.
گفتم: مگر میشود از راه باطل، به حق رسید؟
اگر عامی و عادی بود میگفتی نه! امّا ایشان گفت: «باطل نیست. به منظور خیر است. برای بصیرتافزایی، باید افشاگری کرد.»
گفتم: حرفهای نادرست چه؟ شما میدانید همهٔ آنچه میگویید، راست نیست؛ راستی و ناراستی، آمیخته است. ناراستیهایش یا دروغ است یا تهمت یا هردو؛ تهمت، آمیختهای است از دروغ و غیبت.
گفت: «مهم، هدف است، که هدف من مقدس است. در جهاد هم گاهی بیگناهی کشته میشود.»
این همان قاعدهٔ باطل «هدف، وسیله را توجیه میکند» است؛ ماکیاولیستی و کمونیستی، امّا در لباس دین؛ همان پوستین وارونه. گناه این بیش از گناه ماکیاولیستها و کمونیستهاست؛ زیرا استفادهٔ سوء از دین را نیز به همراه دارد.
سخنی به غایت زیبا از حضرت امیر در نهجالبلاغه هست که منظور را، بهکمال، بیان میکند:
«الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ»؛ آنکس که به مدد شرّ، غلبه یافت (بهواقع) مغلوب است. (پیروز شرور، شکست خوردهای زبون است.)
(نهجالبلاغه، حکمت ۳۲۷)
کسی که با اسب لگامگسیخته باطل، بر میدان نبرد برآید و نامردانه به حریف ضربه بزند، اگرچه بهظاهر، پیروز شود، امّا بهواقع، شکستخورده است.
این سخن حضرت، رایحهٔ عرشی دارد. معجزه است. در ردیف وحی نشسته است.
لعنت، به قصد قربت!
با آقایی مباحثهای علمی داشتیم. نام آقایی به میان آمد که دیدگاهی متفاوت با دیدگاه دوستمان دارد. او را لعنت کرد.
گفتم: لعنت یک مسلمان! گفت: «او انحراف دارد.»
گفتم: امام خمینی، در کتاب چهل حدیث (اربعین)شان نوشتهاند تا مطمئن نباشیم کسی با کفر از دنیا رفته است، نمیتوانیم او را لعنت کنیم. سخن استادشان آیتالله شاهآبادی را نیز آوردهاند که همین بوده است.
او سخن امام و آیتالله شاهآبادی را نپذیرفت و همچنان بر لعنت و غیبت و تهمتش باقی ماند.
عجبا! یعنی دین میتواند آدمی را چنین کند؟ دین که لطیف است و رحیم.
آری؛ «دین وارونه»، مانند «پوستین وارونه»، آدمی را وارونه میکند.
این انحرافات را نباید به پای دین نوشت.
دین راستین میتواند سیّد مهدی بحرالعلوم بسازد که وقتی کسی در مجلسی غیبت کرد، برآشفت، برخاست و گریست و تا خانهشان دوید.
آدمی که ببیند از دهان کسی مار و آتش بیرون میپاشد، طبیعی است که بترسد، برافروزد، بگرید و بگریزد.
۱۶ تیر ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
- ۰۱/۰۴/۱۶