محصول ازدواج سالم، خانوادهٔ «پاک» است.
محصول ازدواج سالم، خانوادهٔ «پاک» است.
مگر میشود؟!
«حتی یکبار»ی هایمان.
اینبار: پدر و مادر آیتالله صافی گلپایگانی.
به قلم خانم دکتر نازلی مروت
اشاره:
در هیاهوی زندگی (زندگی!)های زوجهای امروزین، گاهگاهی نغمههایی جاننواز به گوش قلب میرسد که سخت دلشادکن است. اندک است، اما عظیم است.
ما، در میان آثارمان، گاهی، پارهای از این دلخنککنها را میآوریم؛ تا جوانانمان مپندارند زندگی زن و شوهری، به ذات خود، هیاهویی و جنجالی است.
اینبار، گوشههایی از حیات طیبهٔ پدر و مادر آیتالله صافی گلپایگانی را، از زبان خودشان و به قلم خانم دکتر نازلی مروت، میآوریم، با ویرایشی اندک. سپاس از خانم مروت.
(علیاکبر مظاهری)
زندگی مثالزدنی
«حتی یکبار». چرا! فقط یکبار!
اگر بخواهم از سبک زندگانی اسلامی، مثالی بگویم، نزدیکتر از پدر و مادر خودم مثالی ندارم. اگر فرصت بود و شرح روابط این دو همسر و فضیلتهای بالایی را که در همسری و اشتراک منافع و در هم فانیشدن آنان را و روبهروشدنشان را با مشکلات و دشواریها و قداست بین ایشان را مینوشتم، همه درس بود.
هیچ وقت در دل، گلهای از یکدیگر نداشتند؛ یک واحد کامل بودند.
پدرم فقیهی عالیقدر و مادرم فاضلهٔ عارفهای اهل قرآن و حدیث و دعا بودند.
در نظر همهٔ خویشاوندان، با مهابت و احترام خاص بودند.
معاش اقتصادی آنان بسیار مختصر و در حداقل بود. مادرم، که اهل سواد و فضل بود، در برنامههای عبادتی، مثل ماه مبارک رمضان، یک شب نمیشد که ایشان دعای ابوحمزه را در سحر نخواند یا دعای افتتاح را در شب ماه مبارک نخواند، آن هم با گریه و سوز مثالزدنی.
پدرم یک کتاب زاد المعاد داشتند و یکی هم مادرم. مادرم، از بس، هنگام خواندن دعا، گریه کرده بود، با اینکه با دستمال اشکهایش را میگرفت، باز هم حاشیهٔ زاد المعاد پر بود از اثر اشکهای ایشان.
در مورد قرآن کریم هم در ماه رمضان، هر سه روز یک بار، قرآن را ختم میکرد و در غیر آن هم یادم نیست، ولی به احتمال زیاد، به همین صورت بود.
در زندگی هم هیچ وقت از هم گلهای نداشتند. با تمام مشکلات اقتصادی و کمبود امکاناتی که بود، زندگیشان در کمال لذّت و شادی بود.
مادرم میگفت: یک روزی سفره را که انداخته بودم، وقتی بچهها آمدند و سر سفره نشستند؛ سفرهای که غذای کمی در آن بود، به بچهها گفتم که خیال میکنم سر سفرهای نشستهاید که همه چیز در آن هست. ولی فهمیدم که پدر از این حرف ناراحت شد و اشک در چشمانش جمع شد. خجالت کشیدم و همیشه پشیمان بودم که اینقدر هم اسباب ناراحتی پدرتان را فراهم کردم.
والدینم، در تربیت فرزند هم کاملاً مواظب بودند؛ اصلاً اخلاقشان، خود، تربیت بود.
وقتی پدر و مادری متخلّق به اخلاق اسلامی باشند، اولادشان خوب تربیت میشوند.
قرآن میفرماید: شهر پاک، ثمرهاش، به اذن خداوند، پاک است. یعنی شهر پاک، جامعهٔ پاک و خانوادهٔ پاک، محصولش پاک است.
ما کوچک که بودیم مثلاً ۱۰ ساله، هیچگاه به ما نمیگفتند که شما ضعیفید، روزه نگیرید. مادرم ماه رجب و شعبان را روزه میگرفتند و در سایر ایام هم تا جایی که میتوانستند روزه میگرفتند. به ما میگفتند: اگر روزه بگیرید، شام برایتان نیمرو درست میکنم. و ما را تشویق میکردند که روزه بگیریم. در همان زمان، اول ماه شعبان و نیمهٔ ماه و آخر ماه را روزه میگرفتیم.
پدر و مادرم حالات معنوی خوبی داشتند.
پند نهایی به جوانان
هر کدام همسر دارید، بر استحکام و مودّت و محبت بیفزایید. همدیگر را درک کنید و بدانید که نهاد خانواده، نهادی الاهی و روحانی است. آنهایی هم که ازدواج نکردهاند، باید حتماً در مقام ازدواج باشند.
فرهنگی که الان متأسفانه حاکم است که باید مثلاً جشن ازدواجشان در فلان تالار و با تشریفات زیاد باشد، همه خلاف است و باید کنار گذاشته شود. ازدواجها باید خیلی ساده برگزار شود.
۲۰ مرداد ۱۴۰۱
http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
- ۰۱/۰۵/۲۹