ظرافتهای رفتاری
ظرافتهای رفتاری
نویسنده: مریم یوسفی عزت
گسترهٔ عشق
زندگی زناشویی، پیوند دو روح است در گسترهای بیکران از عشق، صبر و فهم متقابل. این رابطه، سفری است نه میان دو انسان، بلکه میان دو جهان درون؛ جهانی لبریز از تفاوتها، احساسها و معناهایی که در هیچ رابطهٔ دیگری چنین عمیق. آشکار نمیشود.
رابطهٔ همسران، بر خلاف دیگر پیوندهای انسانی، تنها بر پایهٔ گفتوگو یا نیاز متقابل بنا نشده است، بلکه بر ستونهای اعتماد، مسئولیت، و همزیستی عاطفی استوار است. در این رابطه، انسان نه فقط خود را، که دیگری را نیز میسازد؛ هر رفتار و هر نگاه، انعکاسی است از روح مشترک آن دو. در دوستی، شاید انتخاب از سرِ شباهت باشد، اما در زندگی زناشویی، دوام از سر تفاهم و مهربانی است. در میان خستگیهای روزمره، حضور همسر همان پناه آرامش است؛ دستی که سکوت را معنا میبخشد و دلی که با ضربانش، احساس زندگی را دوباره در جان میدمد. چنین است که ازدواج، صرفاً یک همراهی نیست؛ آیینی است برای رشد، برای درک دیگری و یافتن خویشتن در نگاه او. و درست به همین دلیل که این پیوند، ژرف، حساس و پیچیده است، نگهداری و تداوم آن نیازمند لطافت و آگاهی است. دو همسر باید در گفتار، رفتار و کردار خود، ظریفترین نکتهها را پاس بدارند؛ زیرا گاه یک واژه، آرامش را میبافد و واژهای دیگر، رشتهی مهر را میگسلد. در این همزیستی عاشقانه، احترام و درک متقابل، همان نَفَسِ پنهانِ عشق است که آن را زنده و جاودان نگاه میدارد.
باهم بخوانیم:
خانم سیّاس
۱. سپیده هنوز کامل نزده بود و «سپیده» در خواب بود که آقا بیصدا لباس پوشید و از خانه بیرون رفت. نه خداحافظی کرد و نه حرفی زد. صدای آرام بستهشدن در، خواب خانم را شکست؛ نگاهی به سوی در انداخت و فهمید که رفته است. به آقا پیام داد:
«بدون بوسه؟ خیلی حیفه!»
آقا ده دقیقهٔ بعد از میانهٔ راه برمیگردد و با استقبال شاداب، همسرش را میبوسد. و از آن پس، بوسههای چهارگانه، هنگام خروج از خانه میشود مهریهٔ خانم! خانم گفت: «این مهریه تاریخ انقضاء ندارد. اگر یکبار فراموش کنی جای هیچ جبرانی نیست.» آقا از بُنِ جان پذیرفت تا بوسهها پناه عاطفهٔ میانشان شوند.
خانم غیر سیّاس
۲. صبح زود، بیآنکه چیزی بگوید یا خداحافظی کند، آقا آرام از خانه بیرون رفت. صدای بستهشدن در، خانم را از خواب نیمهسنگینش بیدار کرد؛ چشمهایش را باز کرد و فهمید که همسرش رفته است.
هنگام غروب آفتاب، آقا به منزل بازگشت. خانم با اخمرویی پاسخ سلامش را داد و به اتاق رفت. آقا نازکشان به سوی همسرش رفت و دلیل رفتار خانم را جویا شد. خانم ماجرای صبح را بازگو کرد و گفت:
«تو به من اهمیت نمیدهی. دریغ از یک خداحافظی. فقط برای آشپزی من را استخدام کردهای. خیلی بیاحساسی! تو اصلا آدم نیستی که من رو آدم حساب نمیکنی!»
آقا با شنیدن این سخن، طاقت از کف داد و جدل میانشان شعله گرفت، و چندی سکوت و دلخوری میانشان سایه انداخت.
● اینجا، واژهها گاهی پل میشوند و گاه، سد!
پس چه نیکوست که هر همسر، با ظرافتی از جنس گلبرگ و دلی آکنده از احترام، کلام و کردار خود را بیاراید؛ که در این راه عاشقانه، یک جملهٔ ساده میتواند خانهای از آرامش بنا کند یا پریشانی به دل بنشاند.
ازدواج، تمرین مهر است و صبوری؛ جایی برای بزرگشدن، برای فهمیدن دیگری، و گاه، برای بازیافتن خویشتن در آینهٔ نگاه همسر.
۲۶ مهر ۱۴۰۴
🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علیاکبر_مظاهری
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علیاکبر_مظاهری
#مریم_یوسفی_عزت
- ۰۴/۰۷/۲۸
