آیا دختر و پسری که بنای زندگی تازهای را بنیان مینهند، علاوه بر دیوارهایی که پیرامون خویش میکشند تا بدنهایشان را و ابزار زندگیشان را حفاظت کند، نیازمند دیوارهایی نیستند که آرامش و آبرو و استقلالشان را صیانت کند؟ آیا اگر زندگیمان حصار روانی نداشته باشد و هر کس هرگاه که بخواهد، بیاجازه و بی اختیار ما، بر زندگیمان وارد شود و خود و کردار و افکارش را بر ما تحمیل کند، دیگر ثباتی برایمان باقی میماند؟ اگر هرکس هرگاه و به هر گونه که بخواهد، بتواند در زندگیمان دخالت کند، چه خواهد شد و بر سرمان چه خواهد آمد؟
حقیقت آن است که ضرورت ساختن حصار و قلعۀ روحی و روانی برای زندگانی، بیش از ضرورت ساختن حصار و قلعۀ فیزیکی و ساختمانی است. بر زن و شوهر واجب است که حصاری استوار و قلعهای با دیوارهای بلند و نفوذناپذیر، گرداگرد زندگی خصوصیشان بکشند و به هیچکس مجال دخالتهای ناشیانه ندهند.