اقلیم عشق (سطح امید 3)
[دنباله عوامل تأثیرگذار بر سطح امید]
6.جامعه و محیط زیست
عوامل گوناگون محیطی و اجتماعی، بر بینش و اندیشۀ آدمی تأثیر دارند؛ چه مثبت و چه منفی. از اینرو، برای ارتقای سطح امید و پیشگیری از فرود آن، باید مراقب تأثیر عوامل اجتماعی و محیط زیستن خویش باشیم.
7. خواندنیها و شنیدنیها
خواندن جراید و شنیدن اخبار و تحلیلهای رسانهها، بر نگرش انسان و چگونگی اندیشۀ او اثرگذارند و در فراز یا فرود سطح امید آدمی مؤثّرند. از اینرو باید مراقب ورودیهای چشم و گوش بود. میشود که از این ورودیها آب پاک به باغ جان رود و آن را شادابی بخشد، و میشود که فاضلاب ناپاک رود و بوستان روان را آلوده کند.
بنیان نخستین رسانههای خبری را بر «سیاهنمایی» نهادهاند. اینها در نشر اخبار دلهرهآور و نگرانکننده، حریصترند تا بیان اخبار و مطالب آرامشبخش و امیددهنده. پایۀ «ژورنالیسم» از آغاز چنین نهاده شده است. اگر اخبار منفی را با اخبار مثبت که از همۀ رسانهها پخش میشود، مقایسه کنیم، منفیها بیشتر از مثبتهاست. این یک انحراف فرهنگی و بیماری اجتماعی است که همۀ جهان و نیز جامعۀ ما را فرا گرفته است. مردم نیز در شنیدن و خواندن اخبار و تحلیلهای منفی، اشتهای بیشتری نشان میدهند. ژورنالیستها و ارباب رسانهها نیز از همین اشتهای مردم استفادۀ سوء میکنند.
تیترهای روزنامهها را بنگرید. گزیدۀ اخبار رسانههای صوتی و تصویری را بشنوید و ببینید. خبرهای فاجعهبار، درشتتر و بیشترند. اخبار سیاه، بزرگنمایی میشوند و اخبار سفید، کوچکنمایی یا ناپدید میگردند. مثلاً بارانی میبارد و دشتهای بسیاری را آبیاری میکند و فایدههای فراوانی میرساند؛ در ضمن، خرابیهایی نیز به بار میآورد که معمولاً خرابیها یکدهم فایدهها هم نیست؛ امّا در خبرها خرابیها گفته میشود و آبادیها بیان نمیگردد. این اخبار ناگوار، دمار از روزگار آدمی بر میآورند و هر صبح و شام، زهرهای فلجکنندۀ روان را در فضای جان انسان میپراکنند و امید او را به زانو در میآورند و گاهی آن را به کلّی میمیرانند.
درست است که ما باید از اوضاع جهان آگاه باشیم و جامعۀ خود و جوامع دیگر را بشناسیم، امّا هرگز لازم نیست که ذهن خویش را همواره پر از رخدادهای تلخ کنیم. شنیدن و خواندن خبرها و گزارشهای اضطرابزا و تحلیلهای یأسآلود، سطح امیدمان را آرام و آرام، پایین و پایین میآورند، تا جایی که دیگر در وجودمان چیزی به نام امید باقی نمیماند.
راستی چرا ما در روزنامهها و نشریاتمان «صفحۀ حوادث» داریم که پر است از تلخیها و پلیدیها و قتلها و جنایتها؛ امّا صفحهای به نام ـ مثلاً ـ «رویدادهای فرحناک» نداریم؟
8. خواندن کتاب
خواندن کتاب، مهمتر از خواندن روزنامه و شنیدن اخبار است. کتاب، مقامی ارجمندتر دارد. البته پارهای از کتابها «خنثی» هستند و هیچ تأثیر و ارزشی ندارند. جایگاه اینها پایینتر از روزنامهها و اخبار است؛ امّا سخن ما اکنون دربارۀ کتابهای «غیر خنثی» و اثرگذار است؛ چه مثبت و چه منفی. یک کتاب مهم میتواند سیر اندیشه و حیات آدمی را تعیین کند یا تغییر دهد؛ چه مثبت و چه منفی.
کتابهای آسمانی و نیز آثار ارباب عصمت علیهم السلام مقامی بالا دارند و اثرگذاری فرخندۀ آنها آشکار است. از اینرو از آنها مثال نمیآوریم، امّا از کتابهای نوشتۀ بشر؛ مثلاً کتاب حق و باطل از استاد شهید مطهری، با اینکه کتابی مختصر و کمبرگ است، اندیشه و جان آدمی را چنان پاک و شفاف میکند که جهان در نظرش زیباتر میشود و مفهوم زندگی را بهتر میفهمد و به زندگانی خویش و نیز همۀ هستی، امیدوارتر میگردد؛ و کتاب سگ ولگرد نوشتۀ صادق هدایت، غباری سنگین در فضای روان انسان میپراکند و هستی را در دیده و اندیشۀ او سیاه مینماید.
راستی که مطالعۀ کتاب، تأثیری شگرف در فراز یا فرود سطح امید آدمی دارد.
9. بیماریهای عصبی و روانی
بیماریهای عصبی و روانی، به بینش و اندیشۀ آدمی و همه چیز او آسیب میزنند و شخصیت او را ناراست میکنند. یکی از علتهای دانهدرشت ناامیدی، افسردگی روانی است. آدم افسرده ممکن است بیهیچ دلیل محسوس و بیهیچ عامل بیرونی، ناامید باشد. حدود بیست درصد مردم به گونهای به این بیماریها مبتلایند و از آنها رنج میبرند.
این بیماریها ـ که من آنها را «خارهای جانکاه» مینامم ـ میتوانند سطح امید را به صفر و حتّی زیر صفر برسانند و انسان را از هستی طبیعی ساقط کنند.
10. ایمان مذهبی
تأثیر ایمان، در بالا بردن سطح امید، بیبدیل است. ایمان راستین به خداوند و عقیدۀ راسخ به معارف دینی، هم افزایندۀ نیروی امید است و هم کاهندۀ ناگواریهای حیات. دامنۀ این موضوع بسیار بلند است. خوشبختانه در این باره تحقیقات گستردهای از سوی دانشمندان و محقّقان جوامع و علوم گوناگون انجام گرفته و رو به فزونی است. این توجّهها و تلاشها نویدبخش است.
عقیده و ایمان صحیح مذهبی، تأثیر عظیمی در خوشبینی و احساس خوشبختی انسان دارد. هیچ عاملی چونان ایمان، در انبساط خاطر و خوشدلی، تأثیر ندارد. هر چه ایمان به خدا و معاد و عدالت الاهی و معنویات، نیرومندتر و ریشهدارتر و درستتر باشد، جهانبینی آدمی و اندیشه و نگرش او به حیات، بیشتر شفّاف و زیبا و پرمعنا میشود. در نگاه مؤمنانه و با اندیشۀ مثبتنگرانه، غم و رنج را میتوان به شادی و لذّت تبدیل کرد.
بلندترین قلّۀ ایمان
همۀ ما، بیش و کم، میدانیم که حضرت زینب سلام الله علیها در سفر کربلا و واقعۀ عاشورا چه دیدند. تاریخ بشر نظیری برای آن واقعه سراغ ندارد. هر کس هر چه نیرومند باشد، در برابر داغناکی و هولناکی آن واقعه، زانو میزند. اما حضرت زینب، که با دیدهای خدابین به آن صحنه مینگرند، آن را چنین وصف میفرمایند:
«ما رَأَیتُ إلّا جَمیلاً»؛ [1]
غیر از زیبایی چیزی ندیدم!
این سخن، بیانگر اوج اندیشه و نگرش یک موحّد عارف است.
برای مؤمنان راستین، ناامیدی معنا ندارد. آن کس که دل خویش را با نیروی شگرف ایمان پیوند زده و جان خود را به قدرت و رحمت بیمنتهای خداوند تکیه داده باشد، چنان نیرومند میشود که در مواجهه با حوادث گذرای این جهان، لرزان و پریشان نمیگردد. در بینش مثبت اندیشانه و موحّدانه و عارفانه، هیچ غمی نیست که قابل تبدیل به شادمانی نباشد.
کسی که زلال معرفت الاهی، جانش را جلا داده باشد، همۀ آفرینش و آفریدگان و همۀ رخدادهای جهان را بجا و زیبا و حکیمانه میبیند. چنین کسی «به جهان خُرّم از آن است که جهان خُرّم از اوست» و «عاشق است بر همه عالَم که همه عالم از اوست».
مؤمن موحّد، با بینش مؤمنانه و نگرش موحّدانۀ خویش، همۀ هستی را پرتوی از ذات بیمنتهای خدا میداند و به هر جا بنگرد، جلوۀ دلربای او را میبیند و به وجد میآید. به دریا بنگرد، عظمت و مهابت خدا را میبیند؛ به صحرا بنگرد لطافت و طراوت خدا را میبیند؛ به هر جا بنگرد ـ کوه و در و دشت ـ نشان از قامت رعنای او را میبیند:
به دریـا بنگـــــــرم، دریا تو بینم به صحــــــــرا بنگرم، صحرا تو بینم
به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت نشـــــــــــان از قامت رعنا تو بینم
برای این انسان پاکیزهجان، دیگر جایی برای ناامیدی باقی نمیماند.
آن کس که نور خدا بر قلبش تابیده و جانش سرشار از لطف و رحمت الاهی شده است، طربناک میشود و از سویدای دل بیدارش چنین میخواند:
ای فدای تو هم دل و هم جان |
|
وی نثار رهت هم این و هم آن |
دل فدای تو چون تویی دلبر |
|
جان نثار تو چون تویی جانان |
دل رهاندن ز دست تو مشکل |
|
جان فشاندن به پای تو آسان |
راه وصل تو راه پر آسیب |
|
درد هجر تو درد بیدرمان |
بندگانیم جان و دل برکف |
|
چشم بر حکم و گوش بر فرمان |
گر دل صلح داری اینک دل |
|
ور سر جنگ داری اینک جان [...] |
از تو ای دوست نگسلم پیوند |
|
گر به تیغم بُرند بند از بند |
الحق ارزان بُوَد زما صد جان |
|
وز دهان تو نیم شکّر خند [...] |
چشم دل باز کن که جان بینی |
|
آنچه نادیدنی است آن بینی |
گر به اقلیم عشق روی آری |
|
همه آفاق گلسِتان بینی |
بر همه اهل این زمین به مراد |
|
گردش دور آسمان بینی |
آنچه بینی دلت همان خواهد |
|
و آنچه خواهد دلت همان بینی [...] |
دل هر ذرّهای که بشکافی |
|
آفتابیش در میان بینی |
هرچه داری اگر به عشق دهی |
|
کافرم گر جُوی زیان بینی |
از مضیق جهات درگذری |
|
وسعت ملک لامکان بینی |
آنچه نشنیده گوش، آن شنوی |
|
و آنچه نادیده چشم، آن بینی |
تا به جایی رساندت که یکی |
|
از جهان و جهانیان بینی |
با یکی عشق ورز از دل و جان |
|
تا به عینالیقین عیان بینی: |
که یکی هست و هیچ نیست جز او |
|
وَحدَه لاإله إلّا هُو[2] |
اگرچه قلم به وجد آمده و طربناکانه و بیتابانه میخواهد در این میدان بیشتر جَوَلان دهد؛ امّا برای اینکه از موضوع بحثمان فاصله نگیریم، قلم را آرام میکنیم و یادآور میشویم که در فصل یازدهم، از کتاب فرهنگ خانواده، دربارۀ ایمان و دیانت، سخن گفتهایم.
11. هدفگذاری
داشتن هدف یا اهداف عالی و کوشش برای وصول به آنها، سطح امید را بالا میبرد، و نداشتن هدف و نکوشیدن برای رسیدن به مرتبههای بالا، سطح امید را پایین میآورد.
یکی از شعارهایی که به مناسبت «روز جهانی بهداشت روان» منتشر شده، این است: «آنچه را کرم ابریشم پایان دنیا میپندارد، در نظر پروانه آغاز زندگی است». این سخن درستی است؛ زیرا کرم ابریشم، پس از پوست انداختن، دیگر به پایان راه حیات خود رسیده است؛ از آنجا به بعد، پروانه است که حیاتی نو را آغاز میکند.
انسان اگر در زندگی خود هدفی نداشته باشد، مانند کرم ابریشم، در مرحلۀ «حیاتِ کرمی» میماند و پژمرده میشود؛ امّا اگر حیاتش هدفدار باشد، از مرحلۀ «کِرمی» میگذرد و به حیات خجستۀ «پروانهای» میرسد و افقهای تازهای پیش رویش نمایان میگردد و مراحل تازهای از زندگانی تکاملی را تجربه میکند.
یکی از عوامل سرزنده نگه داشتن آدمی، داشتن هدف و امید وصول به آن است. همین هدف و امید، انسان را بهکار و تلاش وا میدارد و کسی که کار و تلاش میکند، احساس مفید بودن و زنده بودن مینماید و این احساس، «جاری بودن» او را به خودش اثبات میکند. احساس جاری بودن، احساس خجستهای است. آب جاری، مظهر حیات و طراوت است؛ امّا اگر راکد بماند، بویناک میشود.
پاکیزهتر از آب نباشد چیزی یک جا که کند مقام، گندیده شود
هدفمندی و کوشایی، امیدواری و سرزندگی را ثمر میدهد.
دربارۀ هدفمندی در زندگی، در فصل چهاردهم، از کتاب فرهنگ خانواده، سخن گفتهایم.
12. ورزش
ورزش، علاوه بر شادابی جسمانی، بر شادمانی روانی نیز تأثیر شایان دارد. چالاکی جسمانی، چالاکی روانی را ثمر میدهد و این دو چالاکی، سطح امید را بالا میبرند. پژمردگی جسمانی، افسردگی روانی را در پی دارد و افسردگی روانی، سطح امید را پایین میبرد.
13. عشق و محبّت
عشق و محبّت، امیدآفرین است و نیروزا و شکوفانندۀ استعدادها. عشق، فضای کاشانۀ همسران را عطرآگین و خواستنی میکند و ناگواریها را میزداید و دشواریها را آسان مینماید. «از محبّت خارها گل میشود».
عشق، محور زندگی است و محبّت، از بُنمایههای حیات است. دوستی و علاقهمندی همسران، از استوانههای بنیان زندگانی خانوادگی است. از اینرو، همسران زیرک و خردمند میکوشند که این کیمیای سعادت را فزونی بخشند و به هر شکل ممکن و شایسته، بر صفا و جلای دلها بیفزایند و نیز از آنچه گرما و روشنای جانها را میکاهد، دوری ورزند.
عشق، چه عطیۀ مبارکی است برای فرحناکی حیات طیّبۀ آدمیان! جاودانه باد هر آنچه که به شیرازۀ زندگانی، قوام و دوام بخشد! ناپدید باد هر چه که پایه های بنیان حیات مردمان را ناپایدار میکند! راستی که عشق پاک و محبّت طربناک، پشتوانۀ زندگانی خانوادگی است.
شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علّتهــــــــای ما
عوامل دیگر
علاوه بر عوامل سیزدهگانهای که در این فصل بیان شد، عوامل دیگرِ اثرگذارندۀ بر سطح امید ـ چه در فراز و چه در فرود ـ فراوان اند، که بسیاری از آنها
را در فصلهای دیگر همین کتاب(فرهنگ خانواده) بیان کردهایم؛ مانند: رفاقت همسران، چگونگی روابط همسران، آموزش مهارتهای زندگی، مسائل جنسی، مشاوره، قناعت، چگونگی نگرش به دوران کهنسالی، پیوند با خویشاوندان، و مطالب بسیار دیگر که در این کتاب بیان شده است و با مطالعۀ دقیق و کامل آن، میتوان آنها را دریافت.
علاوه بر آنچه در این کتاب آمده است، عوامل فراوان دیگری نیز هست که برای یافتن آنها باید با صبوری و مداومت، مطالعه و مشاوره نمود. هر چه در این عرصه کوشش کنیم، ارزش دارد.
سخن پایانی
اکنون شمایی که خواهان زندگی سرزندهاید، به ویژه زوجهای جوانی که در آغاز راه زندگی مشترک هستید، میباید که خردمندانه زندگیتان را وارسی کنید و فارغدلانه و به دور از هیاهوها و بیتوجه به منفیبافیها به بازکاوی احوال خویش بپردازید و عوامل اثرگذار بر شخصیت خود را بازشناسی کنید.
اگر ناراستیای در بینش و اندیشۀ خویش یافتید، آن را راست کنید؛ اگر بیماریای روحی و جسمی در خود یافتید، آن را درمان کنید؛ اگر عینکی تیره بر چشم روان دارید، آن را به عینکی شفّاف بدل کنید. دیگر عوامل فزاینده و کاهندۀ سطح امید را واکاوید و کاهندهها را بزدایید و افزایندهها را بیشتر کنید و با توکّل به خداوند، که مهربانترین مهربانان است و همۀ امور هستی در قبضۀ قدرت اوست، دلهایتان را با رایحۀ دلاویز امید، عطرآگین کنید و هرگاه تیرگیهای ناامیدی خواستند که دزدانه به آشیانۀ زندگیتان رخنه کنند، آنها را امان ندهید؛ سر آن دشمنان خوشبختی را به سنگ بکوبید، مانند کوفتن سر مارهای زهرناک، و هرگز و حتّی یک لحظه به آنها مجال جاخوشکردن ندهید، که امان دادن به این افعیان کشنده، به هیچ روی روا نیست و راندن و زدودن آنها، شرط زیرکی و خردمندی است.
فرجام این مقال را با سخنی حکیمانه و عارفانه از استاد شهید مطهری، طربناک میکنیم:
«حکمت الهی همه چیز را در «بسم الله الرّحمن الرّحیم» خلاصه میکند؛ میگوید «ظَهَر الوجودُ بسم الله الرّحمن الرّحیم»؛یعنی هستی به نام الله رحمان و رحیم به ظهور میرسد؛ و از یک دید خیلی عالی، عالم جز الله و رحمانیّت الله و رحیمیّت الله چیز دیگری نیست. تصوّر این معنا مشکل است، امّا خیلی عالی و لطیف است و اگر انسان این نکته را درک کند، بسیاری از مسائل برای او حل میشود. در این بینش، عالم دو چهره دارد: چهرۀ از اویی و چهرۀ به سوی اویی. چهرۀ از اویی، رحمانیّت خداست و چهرۀ به سوی اویی، رحیمیّت خدا. سایر اسماء الهی، اسمهای تَبَعی هستند، درجۀ دوم و سوماند. خداوند، جبّار و منتقم هم هست، امّا اصالت از رحمانیّت و رحیمیّت خداست. صفات دیگر در واقع از این اسماء ناشی میشوند. حتّی قهر هم از لطف ناشی میشود؛ آن اصالتی که لطف دارد، قهر ندارد. دید توحیدی نمیتواند غیر از این باشد؛ دید واقعی فلسفی هم همین است و هستیشناسی واقعی غیر از این نیست.»[3]
اینک سطح امید خود را هر چه بیشتر بالا ببرید و این حقیقت را نیک بدانید که منفیاندیشان و منفینگران، در همه حال ناخرسندند؛ اگرچه همۀ ثروتها و نعمتهای جهان را دارا باشند. و مثبتاندیشان، در همه حال امیدوار و خرسندند؛ اگرچه دشواریها و کاستیهایی داشته باشند.
راستی که امیدواران، فرخندهجاناناند. خوشا حالشان!
کوی نومیدی مرو، امّیدهاست سوی تاریکی مرو، خورشیدهاست[4]