ریحانگی زن (3)
5. دلبری
ریحانگی چنین اقتضا میکند که زن چنان از شوهرش دلبری نماید که جایی برای دلبری بیگانگان باقی نگذارد. یکی از جلوههای هنری ریحانه آن است که چشم و دل همسرش را چنان پر کند که جای خالی برای نفوذ دیگران نماند. ریحانه باید چنان ریحانگی کند که مشام جان همسرش نیازمند بوییدن گلهای دیگر نباشد. ریحانۀ زیرک، در عرصۀ دلبری، هنرنماییهای بسیاری میتواند بکند؛ از آن جمله:...
الف. خویشتن را بیاراید؛ آراستنی هنرمندانه. قابلیتهای زنانگیاش را پیش چشم همسرش نمایش دهد؛ نمایشی رندانه و دلبرانه. با کمند عشق، دل شوهر را صید کند.
ب. خوابگاه را آبادترین بخش خانه قرار دهد. اگرچه کتابخانه، آشپزخانه، مهمانخانه و دیگر جاهای خانه نیز باید آباد و آراسته باشند؛ امّا در عرصۀ دلبری، خوابگاه باید آبادترین، آراستهترین و پررونقترین بخش خانه و خانواده باشد؛ زیرا «هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست». اگر اینجا آباد بود، آبادانی دیگر جاها آسان و تأمینشدنی است.
حتی هنگام داشتن فرزند، آمدن مهمان و هر هنگام دیگر، آبادانی اتاق خواب زن و شوهر باید مراعات شود. اینجا حرم محترم زن و شوهر است و احترام حریم آن واجب است. در هیچ حال نباید حریم این حرم، شکسته شود، که اگر شکسته شد، حرمت حریمهای دیگر به خطر میافتد، ولی اگر حرمت این حرم پاس داشته شود، حرمت حریمهای دیگر نیز حفظ خواهد شد.
این آشیانه باید همواره برپا و برجا و مهیّا باشد و دو فاختۀ دلباخته، باید در کنار هم بیارامند. گرمی این آشیانه، گرمی همۀ خانه و خانواده را ثمر میدهد و سردی آن، همۀ خانه و خانواده را سرد و افسرده میکند.
علی و فاطمه ـ سلام خدا بر آنان ـ با همۀ فرازها و فرودهای زندگیشان
و با اندک بودن امکاناتشان، این آشیانهشان را چنان شاداب و آباد ساخته و نگه داشته بودند که حضرت علی7 در وصف آن آشیانه و عشق مشترکشان، چنین سرودند:
«إنّا کُنّا کَزَوجِ حَمامَةٍ فِی أیکَةٍ مُتَمَتِّعینَ بِصِحَّةٍ وَ شَبابٍ»؛[1]
من و تو مانند یک جفت کبوتر در یک آشیانه بودیم، که از سلامت و شادابی و جوانی بهره میبردیم.
از زبان مشاور
انحصارطلبی پسندیده
خانم تهرانی تلفن کرد؛ نگران و پریشان؛ و گفت: «آیا مهمانان حق دارند در اتاق خواب و روی تختخواب زن و شوهری جوان که تازه ازدواج کردهاند، بخوابند؟»
گفتم: چه شده؟ موضوع چیست؟
گفت: «شما اوّل بگویید حق دارند بخوابند یا نه؟»
من که میدانستم و این تجربه را داشتم که برخی از کسان در پی آناند که مشاور را قاضی کنند و حکم تقصیرکاری یا بیتقصیری از زبان او بگیرند، گفتم: اجازه دهید ما «هادی» باشیم، نه «قاضی». چه شده؟ اصل مسأله را بگویید.
خانم گفت: «من و همسرم چند ماهی است که ازدواج کردهایم و در یک واحد آپارتمانی یکاتاقه زندگی میکنیم. بعضی از خویشاوندان همسرم که شهرستانی هستند، چند روز به مهمانی پیش ما آمدند. آنان وقت خواب به اتاق خواب ما میرفتند و روی تختخواب عروس و دامادی ما میخوابیدند و من و همسرم در هال میخوابیدیم. من این کارشان را نمیپسندیدم، امّا به خاطر همسرم که برایم خیلی عزیز است، چیزی نمیگفتم. تا اینکه این کار تکرار شد و دوباره آمدند و به همان روش قبل عمل کردند. این بار ناراحتی من بیشتر شد و بعد از رفتن مهمانان، نارضایتیام را به همسرم گفتم. در نظر او مسألۀ چندان مهمّی نبود و خواست که مرا قانع کند که قانع نشدم. در آخر قرار شد موضوع را با شما مطرح کنیم و قضاوت بخواهیم.»
گفتم: قضاوت یا هدایت؟
گفت: «هرکدام بهتر است.»
گفتم: البته که هدایت بهتر است. در قضاوت، قاضی گاهی ناچار میشود یکی را محکوم و دیگری را حاکم کند، امّا در هدایت، هادی مجبور به حکم کردن نیست، بلکه میشود مراجعان خود را هدایت و امورشان را اصلاح کند.
خانم تهرانی گفت: «پس، از شما مشاوره و هدایت میخواهیم.»
گفتم: چرا همسرتان تماس نگرفتند؟
گفت: «هم اینکه سرِ کار رفته است و فرصت نکرد، هم اینکه مسأله برایش خیلی مهم نبود.»
گفتم: چرا. برای ایشان هم مسأله مهم است، امّا شما طبیعتاً ناراحتترید؛ چون اوّلاً، خانمها به حفظ حریم خصوصیشان حساسترند و ثانیاً، کسانی که این حریم را شکستهاند، خویشاوندان ایشان بودهاند. امّا برای حلّ مسأله، بهتر است که همسرتان هم باشند، چون موضوع به هر دو نفرتان مربوط میشود و مسأله به وسیلۀ هر دو نفرتان باید حل شود.
خانم گفت: «او ممکن است فرصت آمدن نزد شما را نداشته باشد.»
گفتم: لازم نیست بیایند. گفتوگوی تلفنیِ سه نفره هم ممکن است. شما زمینۀ مشاورۀ سه نفره را مهیّا کنید.
آقا که به خانه آمد، تلفن کردند و گفتوگوی سه نفره را داشتیم. در آغاز، مسأله را از زبان مرد شنیدم. تقریباً همان را گفت که خانمش گفته بود. آنگاه گفتم: شما باید برای ادارۀ زندگیتان برنامه داشته باشید. تنظیم این برنامه باید به وسیلۀ خودتان و با تفاهم و توافق باشد و اگر نیاز بود، از مشاور نیز همفکری بطلبید.
در برنامۀ ادارۀ زندگی، چگونگی ادارۀ مهمان نیز باید باشد، تا وقتی مهمان آمد، دچار دوگانگی در تصمیم نشوید. امّا اتاق خوابتان را خصوصی نگه دارید و برایش حریم بگذارید. مهمان که میآید و بناست شب بخوابد، چون اتاق اضافه ندارید، بستر او را در هال بگذارید و خودتان به اتاق خوابتان بروید و درِ اتاق را قفل کنید و در آغوش هم بخوابید. هیچکس نباید میان شما فاصله بیندازد؛ هیچکس و هیچکس.
سپس نمونهای از سیرۀ پیامبر اکرم6 را در این مسأله بیان کردم که برایشان تازگی داشت و تعجّب و تحسین آنان را برانگیخت. آن نمونه، این بود که آن حضرت حتّی در زمانی که همسـرشان دورۀ قاعدگی ماهانهاش را میگذراند و آمیزش با او جایز نبود، از بستر او کنارهگیری نمیکردند، بلکه به همسرشان آموخته بودند که شلوارکی بپوشد که از زانو تا ناف او را میپوشاند. آنگاه با او در یک بستر میخوابیدند.[2]
مشاورهمان به فرجام نیکویی رسید و مشکل حل شد و هر دو از نتیجۀ مشاوره خشنود بودند، امّا خانم خشنودتر بود!
{ادامه دارد}