زیستن زن، در دو روایت (۶)
روایت سوم
۵. خانم "سایه حبیب"، کارشناس ارشد فلسفه هنر.
با وجود اینکه اگر من جای بیتا بودم، به احتمال زیاد، سرپرستی و حمایت عاطفی از کودکم را به خواستهها و آرزوهای خودم ترجیح میدادم (زیرا اگر من نبودم آن طفل بیگناه هم به وجود نمیآمد، پس من در بهوجودآوردن این کودک، وظیفه و مسئولیت دارم)، اما در جامعه کنونی ما زنان بسیاری هستند که خود را فراموش میکنند؛ زندگیشان همه وقف فرزند میشود.
پس نمیتوان حق زندگی و خوشی را از یک زن، بهخاطر مسئولیت مادربودنش، از او سلب کرد، زیرا یک مادر، قبل از پذیرفتن نقش مادری و در درجه اول، یک انسان است. خطا از آنجا شروع میشود که بخواهیم نقش مادری را با آرزوهای او به عنوان یک انسان دارای حق زندگی و هویت مستقل، در تقابل و تضاد بدانیم. این نگاه باعث ایجاد دوراهی و انتخاب تکگزینهای میشود. راه حل من تعویق است نه جدایی.
بیتا میتوانست نقش مادربودن را، به دلیل مسئولیتش در به این جهانآوردن فرزندش، حفظ کند و متعهد به مسئولیتش بماند. رفتن به دنبال آرزوهایش را اندکی به تعویق اندازد تا کودکش به مرحله ای از بلوغ و آگاهی برسد، آنگاه هردوی آنها، برای ادامه زندگی، تصمیمی همدلانه بگیرند. ایبسا نیاز به حمایت عاطفی کودک بیتا، تا چند سال دیگر، متعادل شود، نه اینکه اکنون که کودک در اوج نیاز به حمایت و محبت مادرانه است، به حال خود رها شود.
اگر بیتا در حال کنونیاش یک زن جوان و زیبا و موفقی است، پس طرح این مساله که او پنج سال است فرزندش را ندیده است، چه لزومی دارد؟
بیتا در زمان بهدستآوری تمام موفقیتهایش دغدغه فرزندش را داشته و دچار تردید است که میگوید پنج سال است فرزندش را ندیده!
اگر بیتا در وضعیت کنونیاش یک زن موفق بود، دیگر در گوشه ذهنش به سالشمار جدایی و ندیدن فرزندش فکر نمیکرد.
- ۹۷/۰۷/۱۳