جنگ و صلح همسران (۱۶)
جنگ و صلح همسران (۱۶)
نویسنده و مشاور: علیاکبر مظاهری
وسواس را درمان کنیم (۵)
چارهٔ کار
در این نوشتار، تنها اشارهای به وسواس کردیم؛ به مناسبت موضوع جنگ و صلح همسران، و وسواس را یکی از جنگهای خانمانسوز بیان کردیم تا اقدام به اصلاح کنیم.
اکنون پارهای از راههای درمان را بیان میکنیم. تفصیل مطلب، در مجالی دیگر. انشاءالله.
اینک راههای درمان
۱. مشاورهٔ پیگیر با مشاوری دانا، توانا، حوصلهمند
باید دست را در دستان مشاوری چنین نهاد و درمان را آغاز کرد. چون معمولاً وسواسدارها، خود، تن به مشاوره نمیدهند و دست در دستان مشاور نمیدهند. باید نزدیکانشان یاری کنند؛ به ویژه همسران؛ آقا یا خانم. فرقی نیست. در این یاریکردن باید ملایمت باشد و صبوری و حوصلهورزی و استمرار. ملامت، نباید باشد، نیز ناشکیبایی و کجحوصلگی. سرزنش و عجله و تندخویی، کار را خرابتر میکند. این را بدانیم و در طول مسیر همراهی با وسواسی به یاد داشته باشیم که او، در پارهای از احوال و افعال، بیاختیار است. با آدم بیاختیار، درشتیکردن، نارواست. مشاور، هدایت میکند. راهکار میدهد. ایشان را اطاعت کنیم.
۲. رواندرمانی
بهتر است رواندرمانگر را مشاورتان معرفی کند. و رواندرمانی، زیر نظر او انجام گیرد. گاهی نیز خود مشاور، رواندرمانی را انجام میدهد.
۳. روانپزشکی
روانپزشک حاذق، حلقهٔ مشاور و رواندرمانگر را کامل میکند. این بیماری، بدون دارو، درمان نمیشود. مقاومت، بیفایده است.
۴. بستن دروازههای گوش بر سخنان یاوه
پارهای از مردمان، سخن میگویند که سخن گفته باشند.
خدایمان فرموده است: «لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»؛ دربارهٔ آنچه دانش نداری، موضع مگیر، از آن پیروی مکن. (سوره اسراء، آیه ۳۶)
کسانی که بیماران عصبی روانی را، بهویژه وسواسیها را، از دارودرمانی میترسانند و ایشان را از درمان باز میدارند، خطا میکنند، بدی میکنند، گناه میکنند، و آن بینوایان را فلج میکند.
راهکارهای دیگر را مشاورتان برایتان میگوید.
با توکل به خدا، درمان را آغاز کنید تا به فرجام نیکو برسید.
سخنی مشفقانه با همسران
به همسران، مشفقانه و نیکخواهانه، میگوییم: حیفتان بیاید که زندگیتان را فدای وسواس کنید. چرا؟ این اختلال، لذتی هم ندارد که بخواهید حفظش کنید. این را میدانم که وسواسیها خودشان بیش از همگان رنج میبرند. خوب. چرا رنج؟ این رنج بیحاصل را که هیچ سودی ندارد، چرا نگه میدارید؟ این مار زنگی را چرا در آستین جانتان نگه دادهاید؟ آن را بیرون آورید و دور افکنید.
این تیرهمار سمی، اندک اندک، بزرگ میشود تا که افعی شود. آن وقت ممکن است زورتان به آن نرسد. حکایت «خاربُن و خارکَن» مولوی را به یاد آورید. هر چه زمان بگذرد، خاربن، قویتر میشود و خارکن، ضعیفتر. چرا این مهلت بیهوده؟ چرا این خاربن را از جانتان بیرون نمیکشید و به دورها پرتاب کنید؟ این افعی زهرناک را، که نیشش را در جان خودتان و همسرتان و فرزندانتان فرو کرده و دارد زهر فلجکنندهاش را تزریق میکند، نیشش را بکشید. میتوانید. به خدا توکل کنید. او مهربان است. کمکتان میکند.
با اراده و پشتکار، خودتان را و خانواده و خاندانتان را از زهر نیش این جانور پرکینه، نجات دهید. یاالله!
۲۴ اسفند ۱۴۰۰
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
- ۰۱/۰۱/۱۹