وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۲۸ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

۲۲
فروردين

 ما و نوروز

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 مشاورهٔ اخلاقی - اجتماعی

⁉️ پرسش

پرسیده‌اند:
اگر بخواهید برای ایام نوروز چند توصیهٔ مهم بکنید، چه می‌گویید؟

پاسخ ما:

۱. ذکر خدا و یاد معاد
خجسته‌ترین حالت آدمی آن است که ذاکر خدا باشد. ذاکر خدا بودن، مذکور خدا شدن را باعث می‌شود. خداوند سبحان فرموده است:
«یادم کنید تا یادتان کنم».۱
آمدن بهار و شکوفان شدن پدیده‌های خلقت، دو اندیشه را در جان آدمی می‌شکوفاند:
یکم. اندیشهٔ خالق؛
دوم. اندیشهٔ معاد.
پیامبرمان(ص) فرموده‌اند:
«آن گاه که بهار را دیدید، معاد را بسیار به یاد آرید».۲

۲. مهمانی‌های هدفمند
دانایان کسانی‌اند که همهٔ کردارهایشان هدفمند است و سودمند. مهمانی‌های عاقلان، هدف یا اهدافی را می‌جوید: صلهٔ ارحام، تقویت پیوند خویشاوندی و دوستی، یا اکرام بزرگان (آنان که از ما بزرگ‌ترند، به‌سال یا به‌تقوا یا به‌دانش) و تفقد فرودستان (آنان که از ما کوچک‌ترند، به‌سال یا به‌ثروت یا به‌دانش).
از دیگر اهداف مهمانی‌ها: شادکردن دل دیگران، شاداب‌کردن جان خویشتن، آگاه‌شدن از نیازهای دیگران و برآوردن آن‌ها به اندازهٔ توان است.
یادمان باشد که نونهالان و نوجوانان و جوانان، با شادابی و دلبری‌هایشان، توجه ما را به خود جلب می‌کنند؛ اما هشدار و هشدار که مبادا سالمندان را از چشم و دل خود دور بداریم! ایشان شادابی و دل‌ربایی دیگران را ندارند؛ ازاین‌رو چندان جلوه نمی‌کنند و به دیده نمی‌آیند؛ اما ما منت‌دار ایشانیم.
امیر مؤمنان(ع) فرموده‌اند:
«تدبیر کهن‌سال را بیش از چالاکی جوان، دوست می‌دارم».۳

۳. پرهیز از آفت‌ها
این جهان چنان ساخته شده که در کنار هر گل، خاری است. به همراه هر نعمت، نقمتی است و در دل هر خوبی، بدی‌ای است. بهشت، همه‌اش خوب خوب است. جهنم، همه‌اش بد بد است. و این جهان، درآمیخته به نیکی‌ها و بدی‌هاست. شرط خردمندی آن است که نیکویی‌هایش را بگیریم و از بدی‌هایش بپرهیزیم.
آداب نوروز نیز چنین است؛ نیکو و نانیکو، خداپسند و خداناپسند، زشت و زیبا، طاعت و معصیت، ثواب و گناه. شرط عقل و ایمان است که آداب نیکوی نوروز را بگیریم و رسم‌های عاقلانه‌اش را عمل کنیم و از آداب نانیکو و رسم‌های ناعاقلانه‌اش فاصله بگیریم.
مباد که به گاه سرخوشی‌های بهارانه، غفلت ورزیم و به معصیت افتیم!
مباد که در مزاح‌های عیدانه، دلی را برنجانیم!
مباد که آداب نوروزانه را به خرافات بیالاییم!
مباد که شادمانی‌های جوانانه، ما را از توجه به کهن‌سالان شکسته‌دل غافل کند!
یادمان باشد که یاد و طاعت خداوند، همیشه نیکوست، به‌ویژه در هنگامه‌های سرخوشی و شادمانی. و غفلت و معصیت، همیشه شوم است؛ به‌ویژه در هنگامه‌های حساس و خطردار.
این معیار را ببینید:
«هر روز که در آن معصیت خدا نشود، عید است».۴

۴. آشتی‌های نوروزانه
از کودکی به یاد دارم که اگر میان دو کس شکرآب شده بود، چشم‌به‌راه عید نوروز می‌شدند تا آشتی کنند یا دیگران آشتی‌شان دهند. وه که چه رسم نیکویی! اکنون صدای خوش‌نوای گام‌های نوروز می‌آید. قهرکردگان آمادهٔ آشتی شوند. آشتی‌دهندگان مهیای آشتی‌دادن شوند. قهروها اهریمن قهر را از خویش برانند. حیف این دل که حرم و عرش خداوند است، آلوده به کینه و نفرت باشد.
«القلب حرم الله؛ دل، حرم خداست». «قلب ‌المؤمن، عرش الرحمن؛ دل مؤمن، عرش خدای رحمان است».
بیایید دل‌ها را صفا دهیم. همان‌گونه که خانه‌تکانی می‌کنیم، دل‌هایمان را کدورت‌زدایی کنیم.
الاهی چنین باشد و چنین کنیم.

عید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد/ عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا!
(مولوی، دیوان شمس)

📌 مجلهٔ خانه خوبان، شماره ۱۲۱، ویژه‌نامهٔ نوروز.

پی‌نوشت‌ها:
۱. بقره، ۱۵۲.
۲. مفاتیح‌الغیب، ج۱۷، ص۱۹۴.
۳. نهج‌البلاغه، حکمت ۸۶.
۴. همان، حکمت ۴۲۸.

۱ فروردین ۱۴۰۲

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۲
فروردين


 دعای روزهای پایانی ماه شعبان

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۲
فروردين

 این چهار فرزند!

نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

♦️جنگ و صلح همسران (۲۷)

خانواده‌ای را می‌شناسم که چهار فرزند دارند. از مراجعانم هستند. از جوانب گوناگون زندگی‌شان باخبرم. هر چهار فرزند، اعصاب و روان‌شان خراب است؛ بی‌استثنا. هر چهار فرزند، مراجعه به روانپزشک دارند؛ بی‌استثنا.
چرا چنین‌اند؟ بسیار کاویدم که ریشه‌های بیماری‌های عصبی و روانی آنان را بیابم. آیا یافتم؟ بله. «ریشه‌ها» نبود. تنها یک ریشه بود؛ دعواهای پدر و مادر!
این پدر و مادر، بر سر هیچ‌ها و پوچ‌ها، در بسیاری از زمان‌ها، با هم دعوا می‌کردند؛ مجادله‌ها، انتقادها، گیردادن‌ها، به‌ همدیگر یریدن‌ها، دشنام‌گویی‌ها، کتک‌کاری‌ها.
بنابرمثال: این که برخی‌ها می‌گویند: «حاصل ازدواج فلانی با فلانی، چند دختر و چند پسر است»، من می‌گویم: حاصل ازدواج این دو همسر، چهار فرزند بیمار است؛ بیمارانی رنجور، افسرده، پراضطراب، دلمرده، وسواسی، ناامید.

جنایتکاران بزرگ

راستی کدام جنایتکار می‌تواند با چهار انسان، چنین کند؟
جنگ؟
ما جنگ‌زده‌هایمان را دیدیم. از جنگ، آسیب خوردند، اما هرگز هیچ خانواده‌ای را ندیدیم که هر چهار فرزندشان عصبی و روانی شده باشند.
هرچه اندیشیدم، تحقیق کردم، کاوش‌های میدانی کردم، مشاوره‌هایم را کاویدم، هیچ عاملی را چندان نیرومند نیافتم که بتواند به‌تنهایی هر چهار فرزند یک خانواده را چنین بر زمین بزند. دعواهای پدر و مادر، نزد فرزند، نیروی تخریبش از همه عامل‌های ویرانگر دیگر، بیشتر است. جان و روان فرزندان را ویران می‌کند. حتی جسم آنان را. جسم و جان، بر هم اثر می‌گذارند. از هم اثر می‌پذیرند.

سخنی درشت

بر زبان و قلم برخی از روان‌شناسان، سخنی هست که تردید داشتم آن را بیان کنم. اندیشیدم. گاهی مصمم، گاهی منصرف می‌شدم که آیا بگویم؟ آیا بنویسم؟ حقا که بیان آن هولناک است. اما سرانجام، بر تردیدم غلبه کردم و عزمم را بر بیان آن، جزم کردم. به این امید که در دل پدری و مادری لرزه‌ای افکند و سبب شود چماق دعوا را دور اندازند.
آن سخن تلخ و درشت، این است:
«هر دعوای پدر و مادر، نزد فرزند، به اندازهٔ یک تجاوز جنسی، به او آسیب می‌زند.»

بیاییم از خدا پروا گیریم.

۲۵ اسفند ۱۴۰۱

🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۲
فروردين


 خبرگزاری دانشجو گزارش کرد:

🔹 کتاب «برای دختران‌مان»، منتشر شد.

🔸 نویسنده: حجت‌الاسلام علی‌اکبر مظاهری

🔸 ناشر: نشر جمال

🌐 https://snn.ir/fa/news/1061044/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF
✅ #خبرگزاری_دانشجو

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
✅ #علی‌اکبر_مظاهری_اصفهانی _ #پایگاه_اندیشوران_حوزه

🌐 http://mazaheriesfahani.ir
✅ #وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
✅ #رسانه‌های_علی‌اکبر_مظاهری

۱۹ اسفند ۱۴۰۱

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
فروردين

حسِّ خُجَسته

#نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری

🔹 از زبان مشاور

🔸 مشاورهٔ عرفانی

🔻 پرسش

یکی از دانشجویان‌مان گفته و پرسیده است:
سلام استاد.
در کلاس‌های‌تان گاهی از «حسِّ خُجَسته» سخن می‌گفتید. آن را «حسِّ هفتم» می‌شمردید. می‌گفتید: حسِّ خُجَسته، بالاترین حسّ انسان است. لذیذترین لذّت جهان است. اندکی دربارهٔ آن سخن می‌گفتید، اما ناگهان خاموش می‌شدید. ادامه نمی‌دادید. هرگاه از آن سخن می‌گفتید، به وجد می‌آمدم‌. کنجکاو می‌شدم. اما وقتی سخن را نیمه‌تمام می‌گذاشتید، حسرت می‌خوردم. بنده و بعضی دیگر از دانشجویان می‌خواستیم که بیشتر دربارهٔ آن سخن بگویید. عذر می‌آوردید و آن را به بعدها واگذار می‌کردید. اکنون که در پست «ایمانِ مذهبی»، باز از آن حسّ خُجَسته نوشتید، عطش زمان کلاس‌ها سر برآورد، اما با ناتمام‌گذاشتن آن، حسرت آن زمان‌ها تجدید شد. تمنّا می‌کنم این موضوع را کامل کنید. عطشناک آنیم. لطفاً.

🔻 پاسخ ما

سلام و نور بر شما جوان بیداردل. چشم؛ ادامه می‌دهم، اما نمی‌دانم تا کجا بتوانم. از خداوند عزیز؛ خالق و مالک این حسّ مبارک، به‌دعا، می‌طلبیم که توفیق انجام و فرجام دهد.

حسّ خُجَسته، چیست؟

همگان، حواس پنجگانهٔ انسان را می‌شناسند. این حواس، واقعی است و همگانی. همه دارند. همه آن را درک و احساس می‌کنند. دربارهٔ این حواسّ پنجگانه، سخن نمی‌گوییم.
اما «حسّ ششم»، همگانی نیست. نمی‌دانیم واقعیت دارد یا نه. قابل اثبات و ادراک نیست. برخی از مردمان، داشتن آن و ادراک آن را ادعا می‌کنند. برخی دیگر، آن را انکار می‌کنند و آن را «توهم» می‌شمارند. من اما، نه آن را تأیید می‌کنم، نه رد می‌کنم. می‌گذاریم همچنان در «ابهام» بماند. به آن نیازی نداریم. اثری در زندگی‌مان ندارد. وجودداشتن یا وجودنداشتن آن، نه فایده‌ای برای ما دارد، نه زیانی می‌‌رساند. از این نیز می‌گذرید.

اما «حسِّ هفتم»

بر این حس، نام «حسِّ خُجَسته» نهاده‌ام و آن را «حسِّ هفتم» می‌شمارم. این حس را تایید می‌کنم. هم قابل ادراک است، هم قابل اثبات.
بیان این حس؛ به‌وصف‌آوردن آن، به‌قلم و به‌زبان‌کشیدن آن، نشان‌دادن آن، آسان نیست. حسی است وجدانی، یافتنی، چشیدنی، عرفانی.
قرآن را ببینیم:
«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»؛۱
ما، از رگ گردن، به آدمی نزدیک‌تریم.
چگونه؟
«اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»؛۲
خداوند، در میان آدمی و قلب او، حائل می‌شود.
چگونه؟
حسِّ خُجَسته آن است که این نزدیکی با خدا را، این حضور بی‌واسطهٔ خدا را، دریابیم. حضور دائمی خدا را ببینیم. نه فقط «بدانیم»، بلکه «ببینیم». با رؤیت این حضور، دیگر تنها نیستیم. لذّت این اُنس، بالاترین لذت‌هاست. با یافتن این حس مبارک، دیگر هیچ سختی‌ای، جانکاه نیست. انجام هیچ گناه عمدی‌ای، ممکن نیست. همهٔ پدیده‌های جهان، زیباست.

به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ۳

با نشستن این حس در جان آدمی، دیگر با جهان و هرآنچه در آن است، در صلح‌ایم و صلح‌ایم و صلح.

من که صلحم دائما با این پدر
این جهان چون جنتستم در نظر ۴

وقتی حلاوت این شهد بهشتی، در دل بنشیند، دیگر تلخی‌های این جهان، چونان ذوب‌شدن برف‌های زمستان در گرمای آفتاب تابستان، ناپدید می‌شوند.
📍 این نمونهٔ زیبا را ببینیم:

شکیبایی در مرگ دایجون‌رضا

دایجون‌رضا، جوانی بود برازنده؛ شجاع، زیبا، خوش‌قامت، مؤدب، مؤمن. او از اصفهان به تیران آمد برای دعوت خویشان به جشن دامادی‌اش در اصفهان. در راه بازگشت، اتوبوس واژگون شد و دایجون‌‌رضا، کشته شد. به آقاجون خبر دادند و از ایشان خواستند بر جنازهٔ دایجون حاضر شود و نیز اجازهٔ‌ خاکسپاری پیکر را بدهد. آقاجون گفت: «حال رانندهٔ اتوبوس چطور است و الان کجاست؟» گفتند: «سالم است و در بازداشتگاه موقت.» آقاجون گفت: «اول راننده را آزاد کنید تا نزد خانواده‌اش برود تا من بیایم.»
گفتند: «راننده باید در بازداشتگاه بماند تا تکلیف قانونی‌اش معلوم شود. شما حالا بیایید تا بعد به او برسیم.» آقاجون گفت: «اول راننده را آزاد کنید.» اصرارها، برای بردن آقاجون، اثر نکرد. راننده را، با رضایت‌نامهٔ آقاجون، آزاد کردند.
آقاجون بر پیکر دایجون‌رضا حاضر شد. به سراپای آغشته به خون دایجون نگاه کرد و دست بر آسمان برداشت و گفت: «الحَمدُلله.» سه‌بار چنین کرد و برخاست و اجازهٔ تجهیز و خاکسپاری جوان رعنایش را داد.

این از ثمره‌های «حسِّ خُجَسته» است.

{ان‌شاءالله ادامه دارد.}

۱۸ اسفند ۱۴۰۱

۱. سوره ق، آیه ۱۶
۲. سورهٔ انفال، آیه ۲۴
۳. غزلیات سعدی
۴. مثنوی مولانا


🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
فروردين

 لذّتِ اُنس

#نویسنده_و_مشاور: #استاد_علی_اکبر_مظاهری

در ایّام عادت ماهانه، چگونه عبادت کنیم؟

🔹 از زبان مشاور

🔸 مشاورهٔ عرفانی

🔻 پرسش

خانمی گفته و پرسیده است:
سلام علیکم
استاد، سؤالی از خدمت شما دارم: من، در زمان‌های معمول، عبادت‌های خوبی دارم. با خدا مأنوسم. حالت‌های خوشی دارم. اما در ایّام عادت ماهانه، که نمی‌توانم نماز بخوانم، دلتنگ عبادت می‌شوم. ذکر می‌گویم، قرآن و دعا می‌خوانم، اما دلتنگ چادر نماز، سجّاده، نمازهای یومیّه و نماز شب می‌شوم. چه‌کاری انجام دهم که جایگزین نماز باشد تا حالت پریشانی نداشته باشم و دلتنگی‌هایم رفع شود؟
متشکرم.

♦️ پاسخ ما

۱. مرحبای‌تان می‌گوییم که چنین رابطهٔ خجسته‌ای با خدای‌مان دارید. آفرین بر شما که دلتنگی‌های‌تان از نوع دلبستگی‌های عارفانه است. خدا را بر این نعمت بی‌بدیل، سپاس گویید. قدردان این احوال فرخنده باشید. این «لذّتِ اُنس» را نیکو نگه دارید و بر آن بیفزابید.
۲. خداوند مهرورز، این نعمت لذّتِ اُنس را هیچ‌زمان از هیچ‌کس دریغ نمی‌کند. این «باب رحمت»، همیشه بر همگان گشوده است.

باز باش ای باب رحمت تا ابد!

و باز است. دل خوش دارید که این رحمت هرگز، بی‌سبب، به محرومیت نمی‌انجامد. خداوند، خود، فرموده است:
«هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ»؛ ۱ خدا با شماست، هرجا که باشید.
شما نیز با او باشید؛ در هرحال و هرجا.
۳. در ایّام عادت ماهانه، مانند دیگر زمان‌ها، وضو بگیرید، در سجادهٔ عبادت بنشینید، نماز بخوانید، اما «نیّت عبادت واجب» نکنید. همهٔ عبادت‌های ایّام دیگر را انجام دهید، اما در نظر داشته باشید که نماز بر شما واجب نیست.
۴. قرآن را (غیر از چهار سورهٔ سجده‌دار)، هر مقدار که خواستید، بخوانید. ذکر بگویید؛ هر ذکری که دوست دارید و هرمقدار. مناجات کنید؛ هر مناجاتی که بر جانتان خوش می‌نشیند، به‌خصوص «مناجات شعبانیه» را، که مناجات حضرت امیر - علیه‌السلام - است و همهٔ امامان‌مان آن را می‌خوانده‌اند. وقتی رسیدید به: «الهی إن اَخَذْتَنی بِجُرمی اَخذْتُکَ بِعَفْوِکْ و إن اَخَذْتَنی بِذُنُوبی اَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ و إن أدْخَلْتَنِی النّارَ أَعْلَمْتُ أهْلَها انّی اُحِبُّکَ»؛ خدای من! اگر مرا به بدکاری‌هایم مؤاخذه کنی، من هم تو را به عفو و گذشتت مؤاخذه می‌کنم. و اگر مرا به گناهانم بگیری، تو را به بخشایش‌ات می‌گیرم. و اگر به آتشم ببری، به اهالی آنجا اعلام می‌کنم که دوستت دارم.
به فرمودهٔ استاد بزرگوار ما آیت‌الله جوادی آملی: «اگر بگویی چرا گناه کردی؟ می‌گویم تو چرا نمی‌بخشی؟ تو که بزرگتری، چرا آبرویم را می‌بری؟! این نازکردن با خداست.»
وقتی به اینجای مناجات شعبانیه رسیدید، اگر چشمه‌های دلتان و چشمان سرتان جوشان شد، خوشا حالتان!
و هنگامی که رسیدید به: «اِلٰهى‌ هَب لى‌ کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ»، ای خدای من! مرا از همه‌چیز و همه‌جا جدا کن و به خودت وصل.
حالتی می‌آید که به وصف نمی‌آید.

در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد!

اگر هم چشمان‌تان بارانی و حالتان دگرگون نشد، غصه نخورید. مداومت کنید. حتماً چشمه‌ها می‌جوشد و احوال، دگرگون می‌شود.

هرگز سرزمین دلتان را از این شهدهای گوارا، محروم نکنید. این زلال‌های خوشگوار را همواره بر نهال جانتان جاری بدارید.
گوارای وجودتان!

۱. سورهٔ حدید، آیهٔ ۴

۱۳ اسفند ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
فروردين

فرزندم کاهل‌نماز است.

📞 #مشاورهٔ_صوتی

🔹 از زبان مشاور

🔸 مشاورهٔ تربیتی - مذهبی

📳 پرسش

پدری گفته است و پرسیده است:

سلام علیکم
استاد، پسری ۱۷‌ساله دارم. درس‌خوان است، ولی در نماز، کاهلی می‌کند. چندبار به‌آرامی گفته‌ام، اما چیزی نمی‌گوید. نمی‌دانم. چکار کنم. لطف کنید راهنمایی بفرمایید. تشکر.

📌 پاسخ ما

🎧 پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری؛ نویسنده و مشاور، را می‌شنویم.

١٠ اسفند ١٤٠١

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
فروردين

 ایمانِ مذهبی

#نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری

امروز با یکی از خویشاوندان کهنسال‌مان صِلهٔ اَرحام تلفنی کردم. گفت‌وشنود خوبی بود.

او همهٔ کارهای این‌جهانی‌اش را انجام داده است؛ فرزندانش را سامان داده، کام‌هایش را از این جهان گرفته، کارهایش را به فرجام رسانده. دیگر نه کاری دارد که انجام دهد، نه غریزه‌ای دارد که از آن لذت ببرد. نه ثروتی نیاز دارد که برای به دست‌آوردنش تلاش کند. نه هدفی دارد که برای رسیدن به آن بکوشد. دیگر هیچ کاری، هیچ نیازی، هیچ انگیزه‌ای، هیچ هدفی، هیچ دل‌خوش‌کُنَکی ندارد.
اما دیدم شاداب است، شادان است. امیدوار است خوشدل است. چرا؟
کاویدم. تنها یک عامل او را چنین سرزنده نگه داشته است، و آن «ایمانِ مذهبی» است. فقط دلش به خدا گرم است. اگر این دلگرمی را نداشت، هم غمگین می‌بود، هم دلمُرده می‌شد، هم افسرده. پیوند قلبی‌اش با خدا، او را برپا داشته است.

🔹 خاطره‌ای خوش‌خاطر

حدود ۲۵ سال پیش، (اکنون در سال ۱۴۰۱ هستیم)، مرحوم آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی، در حرم حضرت معصومه - سلام‌الله‌علیها - بر منبر، سخن می‌گفت. جمع انبوهی در آن محفل بودند. ایشان گفت:
«هرکس می‌داند قبر پدربزرگ پدرش کجاست، دست بلند کند.»
هیچ‌کس دست بلند نکرد. ایشان گفت:
«معنای این سخن و این امتحان، این است که بعد از ۱۵۰ سال دیگر، هیچ‌کس قبر ما را هم نمی‌داند کجاست. آن‌وقت تنها ما می‌مانیم و خدا.»
آری؛ ما می‌مانیم و خدا. آن‌کس که پس از هرکس برایمان می‌ماند، خداست.

🔸 سرمایهٔ کهنسالی

ما، همگی‌مان، در دوران کهنسالی، همه‌چیز و همه‌کس را دیگر نداریم؛ فرزندان، رفته‌اند. غریزه‌های لذت‌دار، خُفته‌اند. یارای بهره‌گیری از دارایی‌ها را نداریم. دیگر ثروت به کارمان نمی‌آید. شهرت، یا رفته است یا دل و ذهن و توان بهره‌جویی از آن را نداریم. چرب و شیرین‌ها دیگر طعم و حلاوتی ندارند. تنها لذتی که باقی می‌ماند، «اُنس با خدا»ست.
من نام این لذّت را گذاشته‌ام «حسّ خُجَسته».

🔻 حسّ خُجَسته

«حسّ خُجَسته»، چیست؟
همان «لذّت اُنس» است. در این مَقال، در مجال بعد، سخن می‌گوییم.
ان‌شاالله.

۸ اسفند ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری