وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۷ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

۲۹
مرداد

حوزه/ غم، همزادِ پیری دانسته می‌شود؛ ضعفِ جسم، تنهایی، و دوری از لذت‌های دنیا. اما روایتی دیگر هم هست: کهنسالیِ پدرِ استاد مطهری که سحرها را با قرآن و دعا به شادمانی می‌گذراند. این گزارش، پیری را از دو منظر می‌کاود: «غمِ غربت» یا «عشرتِ ایمان».

خبرگزاری حوزه | قرارمان با شما، خوانندگان خوبمان این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است.

اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم.

روزگار غربت یا عشرت؟

بسیاری از مردمان، اندیشناک دوران کهنسالی‌اند، و این طبیعی است، بلکه لازم است. لازم است که از روزگار جوانی و به‌گاه توانمندی، در اندیشهٔ دوران کم‌توانی خود باشیم.

ما نیز، در کتاب «فرهنگ خانواده»، بخش آخر کتاب را برای این دوران نوشته‌ایم و نام آن را «دوران کمال» نهاده‌ایم. آن را بخوانید.

سخن اکنونی‌مان اما، دربارهٔ «غم»، در دوران کهنسالی است.

غم تو خجسته بادا که غمی‌است جاودانی!

ندهم من این غمت را به هزار شادمانی

دل من کجا پسندد عوض تو دیگری را؟

دگری به تو نماند، تو به دیگری نمانی!



دوران شادمانی

آیا دوران کهنسالی، غمناک است؟ در تصور بسیاری از مردمان، آری؛ دوران کهنسالی، غمناک است؛ زیرا ضعف جسمانی، سبب کم‌توانی یا ناتوانی آدمی می‌شود.

فرزندان از پیرامونمان پراکنده می‌شوند. تنها می‌شویم. از لذت‌های دوره‌های کودکی، نوجوانی، جوانی، و میانسالی، کم‌بهره یا بی‌بهره می‌شویم. اندک‌اندک باید از این جهان و دلبستگی‌هایش جدا شویم. غم، در کمینمان نشسته و هر آن می‌خواهد پنجه‌اش را بر جانمان بیفکند.

از این دیدگاه، حقا که روزگار کهنسالی، روزگاری غمبار است، اما (و مرحبا به این اما!)، از منظری دیگر نیز می‌توان به روزگار کهنسالی نگریست و آن را «روزگار شادمانی» نامید.

دراین‌باره، پیش از بیان و استدلال، این نمونهٔ خجسته را ببینیم:


روزگار کهنسالی پدر

استاد شهید مطهری، دربارهٔ کهنسالی پدرشان می‌گویند:

از وقتی که یادم می‌آید (حداقل از ۴۰ سال پیش) می‌دیدم که این مرد بزرگ و شریف (پدرم)، هیچ وقت نمی‌گذاشت و نمی‌گذارد که وقت خوابش از سه‌ساعت از شب گذشته، تأخیر بیفتد. شام را سر شب می‌خورد و سه‌ساعت از شب گذشته، می‌خوابد و حداقل دوساعت، و در شب‌های جمعه سه‌ساعت، به طلوع صبح مانده، بیدار می‌شود و حداقل قرآنی که تلاوت می‌کند یک جزء است و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می‌خواند!

حالا تقریباً ۱۰۰ سال از عمرش می‌گذرد و هیچ‌وقت نمی‌بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد. «لذت معنوی» است که این‌چنین نگه‌اش داشته. یک شب نیست که پدرومادرش را دعا نکند. یک نامادری داشته که به او خیلی ارادتمند است و می‌گوید که او خیلی به من محبت کرده است. شبی نیست که او را دعا نکند. یک‌شب نیست که تمام خویشاوندان و ذی‌حقان و بستگان دور و نزدیکش را یاد نکند. این‌ها دل را زنده می‌کند.

آدمی که بخواهد از چنین لذتی بهره‌مند شود، ناچار، از لذت‌های مادی تخفیف می‌دهد تا به آن لذت عمیق‌تر الاهی معنوی برسد.(۱)


من که صلحم دائماً با این پدر

این جهان چون جنتستم در نظر!(۲)

آه که چه شیرین است!

من از کجا؟! غم از کجا؟!

گردن بزن اندیشه را(۳)


۱. احیای تفکر اسلامی، ص ۱۰۰، با اندکی ویرایش.

۲. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم.

۳.مولوی، دیوان شمس، غزل ۳۳.

حجت‌الاسلام والمسلمین علی اکبر مظاهری


۲۷ مرداد ۱۴۰۴  

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
مرداد

روزگار شکوهمند
(ادامهٔ نوشتار پیشین)

 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

 زیبایی‌های اخلاق (۲۰)

 اشاره
قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. 
اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم.

کام خود، آخر عمر، از می و معشوقه بگیر
حیف اوقات که یک سر به بطالت برود۱

در نوشته پیشین گفتیم که روزگار سالمندی روزگار غم نیست، دوران عشرت است.
 آری؟!
 آن دل که عاشق است، معبر امواج الطاف خداوند است. این دل را زنگار غم نمی‌تواند فلج کند.

 چون بغایت تیز شد این جو روان
غم نپاید در ضمیر عارفان۲

 معمای حکیم الاهی قمشه‌ای
مرحوم حکیم الاهی قمشه‌ای، دو غزل از غزلیات خود را به انجمن شاعران داد تا دربارهٔ آن دو غزل داوری کنند. یکی از غزل‌ها را در دوران جوانی سروده بود و دیگری را در روزگار کهنسالی.
 داوران می‌بایست معلوم کنند کدام را در جوانی سروده است و کدام را در پیری؟ یکی از غزل‌ها پرشور بود و عشقناک، و دیگری آرام بود. معلوم بود که شاعران چه می‌کنند.
آن غزل را که پرشور و عاشقانه بود، مربوط به دوران جوانی ایشان تشخیص دادند و آن را که آرام بود به زمان کهنسالی ایشان دانستند.
حکیم الاهی قمشه‌ای گفت: «برعکس داوری کردید! آن‌که آرام است را در جوانی سروده‌ام و این را که عشق باران است، به‌تازگی سروده‌ام.
آری حکیم الاهی قمشه‌ای، عارف بود و عاشق. به روزگار پیری، عارف‌تر و عاشق‌تر از روزگار جوانی بود.

عارفان هر دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند۳

 نقش ایمان مذهبی در غم‌زدایی
«ایمان مذهبی» و دل‌سپردن به رحمت بی‌منتهای خداوند، دل را شاداب و شادان می‌کند و غم را می‌‌زداید.

هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق 
ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما۴

الاهی! سینه‌ای ده آتش‌افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دلِ افسرده غیر از آب و گل نیست۵


۱. غزلیات حافظ، غزل ۲۲۲.
۲. مولانا، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش ۹۴.
۳. مولانا، دیوان شمس، غزل ۹۷۳.
۴. غزلیات حافظ، غزل ۱۱.
۵. وحشی بافقی، فرهاد و شیرین، بخش ۱.


۲۱ مرداد ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
مرداد

روزگار غربت یا عشرت؟!
(پژوهشی کوتاه در پدیدهٔ «غم» در روزگار کهنسالی)

نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 

زیبایی‌های اخلاق (۱۹)

اشاره
قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. 
اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم.

بسیاری از مردمان، اندیشناک دوران کهنسالی‌اند، و این طبیعی است، بلکه لازم است. لازم است که از روزگار جوانی و به‌گاه توانمندی، در اندیشهٔ  دوران کم‌توانی خود باشیم.
ما نیز، در کتاب «فرهنگ خانواده»، بخش آخر کتاب را برای این دوران نوشته‌ایم و نام آن را «دوران کمال» نهاده‌ایم. آن را بخوانید.
سخن اکنونی‌مان اما، دربارهٔ «غم»، در دوران کهنسالی است.

غم تو خجسته بادا که غمی‌است جاودانی!
ندهم من این غمت را به هزار شادمانی
دل من کجا پسندد عوض تو دیگری را؟
دگری به تو نماند، تو به دیگری نمانی!

 دوران شادمانی
 آیا دوران کهنسالی، غمناک است؟ در تصور بسیاری از مردمان، آری؛ دوران کهنسالی، غمناک است؛ زیرا ضعف جسمانی، سبب کم‌توانی یا ناتوانی آدمی می‌شود. فرزندان از پیرامونمان پراکنده می‌شوند. تنها می‌شویم. از لذت‌های دوره‌های کودکی، نوجوانی، جوانی، و میانسالی، کم‌بهره یا بی‌بهره می‌شویم. اندک‌اندک باید از این جهان و دلبستگی‌هایش جدا شویم. غم، در کمینمان نشسته و هر آن می‌خواهد پنجه‌اش را بر جانمان بیفکند. 
از این دیدگاه، حقا که روزگار کهنسالی، روزگاری غمبار است، اما (و مرحبا به این اما!)، از منظری دیگر نیز می‌توان به روزگار کهنسالی نگریست و آن را «روزگار شادمانی» نامید.
دراین‌باره، پیش از بیان و استدلال، این نمونهٔ خجسته را ببینیم:

 روزگار کهنسالی پدر
استاد شهید مطهری، درباهٔ کهنسالی پدرشان، می‌گویند:
 از وقتی که یادم می‌آید (حداقل از ۴۰ سال پیش) می‌دیدم که این مرد بزرگ و شریف (؛ پدرم)، هیچ وقت نمی‌گذاشت و نمی‌گذارد که وقت خوابش از سه‌ساعت از شب گذشته، تأخیر بیفتد. شام را سر شب می‌خورد و سه‌ساعت از شب گذشته، می‌خوابد و حداقل دوساعت، و در شب‌های جمعه سه‌ساعت، به طلوع صبح مانده، بیدار می‌شود و حداقل قرآنی که تلاوت می‌کند یک جزء است و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می‌خواند!
حالا تقریباً ۱۰۰ سال از عمرش می‌گذرد و هیچ‌وقت نمی‌بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد. «لذت معنوی» است که این‌چنین نگه‌اش داشته. یک شب نیست که پدرومادرش را دعا نکند. یک نامادری داشته که به او خیلی ارادتمند است و می‌گوید که او خیلی به من محبت کرده است. شبی نیست که او را دعا نکند.  یک‌شب نیست که تمام خویشاوندان و ذی‌حقان و بستگان دور و نزدیکش را یاد نکند. این‌ها دل را زنده می‌کند.
 آدمی که بخواهد از چنین لذتی بهره‌مند شود، ناچار، از لذت‌های مادی تخفیف می‌دهد تا به آن لذت عمیق‌تر الاهی معنوی برسد.۱

من که صلحم دائماً با این پدر
این جهان چون جنتستم در نظر!۲

آه که چه شیرین است!

من از کجا؟! غم از کجا؟! 
گردن بزن اندیشه را۳


۱.احیای تفکر اسلامی، ص ۱۰۰، با اندکی ویرایش.
۲. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم.
۳.مولوی، دیوان شمس، غزل ۳۳.


۱۹ مرداد ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
مرداد

 پوزش‌طلبی مؤدبانه

 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

 زیبایی‌های اخلاق (۱۸)

 اشاره

 قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. 
اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم.

 خداوند، سرفرازانه، به اخلاق پیامبر محبوبش می‌بالد. ببینید:
«إِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛۱
تو بر خوی نیکویی هستی. اخلاقی عظیم داری.

 آقارسول شهید شد

چهل و دو سال پیش، قبل از عملیات خیبر، در دشت دهلران، کلاسی صحرایی برپا می‌شد. مربی جوانی، برای رزمندگان،  درس عقیدتی - اخلاقی می‌گفت.
روزی، رزمنده نوجوانی به نام «آقارسول»، سؤالی کرد که مربی پنداشت او به درس توجه ندارد وگرنه این سؤال را نمی‌کرد. از این رو، غفلتا، به‌گونه‌ای پاسخ داد که آقارسول، در میان جمع، شرمنده شد.
مربی، فورا به‌خود آمد. از آقارسول دلجویی کرد. از او، در همان جمع، معذرت خواست. پس از درس نیز به سراغ او رفت و باز معذرت خواست و آن‌قدر او را نوازش کرد و از او حلالیت طلبید تا او را حلال کرد. 
فردا که باز کلاس تشکیل شد، مربی، نزد همه، اعتراف کرد که دیروز اشتباه کرده است. و باز از آقارسول معذرت‌خواهی کرد.
از آن پس، او را بسیار احترام می‌کرد و به او مهر می‌ورزید و هرگاه فرصتی دست می‌داد، از او حلالیت می‌طلبید. تا آن‌گاه که عملیات آغاز شد. مربی، همراه افراد کلاسش، در عملیات شرکت کرد و به جزیره مجنون رفتند.
آقارسول، شهید شد و مربی، نه. با آن‌که بسیاری از یاران مربی و برخی از افراد آن کلاس، در آن عملیات شهید شدند، اما شهادت آقارسول، مربی را سخت آزرد.

اکنون که چهل و دو سال از آن زمان می‌گذرد، هرگاه مربی، آقارسول را به یاد می‌آورد، شرمنده می‌شود و دلش می‌سوزد که چرا او را شرمنده کرده است. و از خدا برایش ترفیع درجات می‌طلبد.

انسانم آرزوست...

۱. سورهٔ قلم، آیهٔ ۴.

۱۵ مرداد ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۱۳
مرداد

 مطهری، همچنان جاری است

 یادداشت‌های یک نویسنده 

علی‌اکبر مظاهری 

امروز (۸ مرداد ۱۴۰۴)، کتاب «امدادهای غیبی در زندگی بشر» را برای چندمین‌بار خواندم. نخستین‌بار آن را در سال ۱۳۵۳ خواندم؛ آن‌زمان که تازه منتشر شده بود. 
این کتاب کم‌برگ، بازنوشتهٔ یک سخنرانی استاد شهید مطهری است که در نیمهٔ شعبان سال ۱۳۴۶ در دانشگاه شیراز بیان شده و سپس به قلم ایشان نوشته شده و منتشر گشته است.
با این که چندمین‌بار بود آن را می‌خواندم، همچنان برایم‌ زنده و بالنده بود؛ مانند میوه‌ای شاداب که اکنون از درخت چیده باشم. 
با مطالعهٔ آن، هم خرسند شدم هم متأسف. خرسند از داشتن میراث ارجمند آن استاد اندیشمند، و متأسف از این‌که چرا ما اکنون، پس از گذشت نیم قرن، چنین آثاری تولید نمی‌کنیم.
 امکانات و تولیدات اکنونی ما، در موضوع حضرت صاحب الامر - سلام‌الله‌علیه - و مهدویت، نسبت به زمان بیان و نوشتن و نشر این کتاب، هشتصدوهشتاد برابر است، اما آثاری مانند این اثر را نمی‌بینیم. چرا؟
بنابرمثال: دریاچه‌ای را در نظر آورید که سطح آن اندازهٔ یک زمین فوتبال باشد، اما عمق آن دویست‌وپنجاه پا، و دریایی را که مساحت آن به وسعت دریاچهٔ نمک قم باشد، با عمق چهارپا.
تحقیقات، تألیفات، شعارها، شعرها، سرودها، و سخنرانی‌های آن روز و امروز ما، چنین وضعیتی دارد.
چرا سخنرانی‌های خطیبان ما و تألیفات مؤلفان ما دیگر آن تاثیر و حلاوت آن روزگاران را ندارد؟ چرا دیگر سخن سخنوران امروز، آنچنان گوش‌نواز نیست؟ چرا آثار مکتوب اکنونی ما، دیگر چندان خردبرانگیز نیست؟ 

«راٖجِعوا إلی أنفُسِکُم فَعاتِبوها»؛۱
به جان‌هایتان رجوع کنید و آن‌ها را عتاب و خطاب کنید!

۱. امام‌حسین - علیه‌السلام - در احتجاج‌های عاشورا.


۸ مرداد ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۰۵
مرداد

 عارفی از تربت خراسان (حاج‌مولاعباس تربتی)

 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

 زیبایی‌های اخلاق (۱۷)


 اشاره 
 قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. 
اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم.

 سیرت رسول‌الله
یکی از اوصاف بارز پیامبر رحمت - صلی‌الله‌علیه‌وآله - «مدارای با مردمان» بود. اگر ایشان این خصلت را نداشتند، شکل‌گیری جامعهٔ اسلامی، ناممکن بود. 
بسیاری از مردمان زمان پیامبر، مردمانی ساده، با فرهنگی ابتدایی بودند. مالک قلب‌های آنان شدن، نیازمند جانی لطیف، سینه‌ای فراخ، خویی نرم، و مدارایی صبورانه بود. پیامبر رحمت، همه این خصال نیکو را داشتند. و چنین بود که توانستند با آنان، جامعه‌ای اسلامی - انسانی بسازند.
خداوند سبحان، در آیه‌هایی از قرآن، پیامبر عزیزش را وصف می‌کند و اخلاق و اوصاف ایشان را می‌ستاید. این آیه را ببینیم: 
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»؛۱
به سبب رحمت خداوند، با آنان نرم‌خو و مهربان شدی. و اگر تند‌خو و سخت‌دل بودی، از پیرامونت پراکنده می‌شدند. پس، آنان را ببخش و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن.
 
 عارفی اخلاقی
برخی از اوصاف اخلاقی «حاج‌شیخ‌عباس تربتی»، به قلم فرزند ایشان «حسینعلی راشد» را بخوانیم و بر جانمان بنشانیم


مرحوم حاج‌آخوند، ملاعباس تربتی، در همهٔ عمرش: 
۱. با کسی دعوا نکرد.
۲. کسی را دشنام نداد.
۳. به روی کسی فریاد نزد.
۴. هرگز غیبت احدی را نکرد.
۴. هرگز دروغ نگفت.
۵. هرگز خُلف وعده نکرد.‌
۶. کمترین تجاوزی به حق کسی نکرد.
۷. آزاری به کسی نرساند.
۸. در منبر، هرگز به کسی گوشه و کنایه نزد.
۹.اگر از کسی کار بدی سر می‌زد، در خلوت به خودش، با مهربانی و خیرخواهی تذکر می‌داد و در ملأ عام و در حضور دیگران نمی‌گفت.
۱۰. هرگز کسی را تکفیر نکرد [او را کافر اعلام نکرد]. 
 ۱۱. هرگز کسی را تفسیق نکرد [او را فاسق اعلام نکرد].
۱۲. در هیچ جنجال و آشوب، هر چند که در ظاهر به نام دین بود، وارد نگشت.
۱۳. بسیار مؤدب بود و توجه به روح و قلب مردم داشت و می‌دانست که هر سخن و هر حرکتی چه تأثیری در روح مردم دارد.۲‌

انسانی این‌چنینم آرزوست...!

۱. سورهٔ آل عمران، آیهٔ ۱۵۹.
۲. فضیلت‌های فراموش‌شده، انتشارات روزنامهٔ اطلاعات، با ویرایش و تلخیص.


۲ مرداد ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۰۱
مرداد

رازهای ناگفته در پس کلمات محبت‌آمیز

 نویسنده: مریم یوسفی عزت

مدت‌هاست که شاهد و شنوندهٔ کلماتی میان مردم هستم که همچون موریانه‌ای خاموش، آرام‌آرام تمام وجودم را می‌آزارد. و اگرچه مورد نقد قرار گرفته‌ام که چرا من این کلمات را به کار نمی‌برم، اما هرگز تن به این فرهنگ ناپسند و غیر شرعی، هرچند رایج، نداده‌ام.


اکنون داستانی حقیقی را با هم می‌خوانیم:
 می‌پذیرد، اما چه سود!

 مشاورهٔ غیرت و نجابت
آقا و خانمی به مشاوره آمدند.
آقا، با ابراز رنجش از همسرش، دل‌مشغولی‌اش را چنین مطرح کرد:
«روزی، باجناقم با همسرش، بر سر موضوعی مجادله کردند و میانشان شکراب شد. خانوادهٔ همسرم، که خانمم را آدم عاقل و توانایی می‌دانند، از او خواستند میانجی‌گری کند و با هردو صحبت نماید و مسأله‌شان را حل کند.
من به دیانت و نجابت همسرم ایمان دارم، اما او، به‌سهو، کاری کرد که هنوز، پس از مدتی، قلبم را می‌رنجاند.
هربار که با شوهر خواهرش صحبت می‌کرد، او را «مهدی‌جان» خطاب می‌کرد، گاهی هم به او «عزیزم» می‌گفت. می‌دانستم که او به‌عمد به مرد نامحرم محبت نمی‌کند. بنابراین، به صراحت و مهربانانه، به او تذکر دادم که چنین کلماتی را در هر شرایطی خطاب به نامحرم به کار نبرد. او پذیرفت، اما دردش هنوز در قلبم رسوب کرده است.
قبلاً هم یک‌بار از او خواسته بودم که به فلانی نگوید: «قربان شما».
احساس می‌کنم خواستهٔ من با منطق، دانش، و ایمان او هم‌خوانی دارد، اما در عمل، بدل به لقلقهٔ زبانش شده!»

 پاسخ ما
به آقا گفتم:
آفرین به شما که چنین صبوری پیشه کرده‌اید و خطای سهوی همسرتان را به مجادله نکشانده‌اید.
و به خانم گفتم:
شایسته نیست که زیر بار هر فرهنگی برویم. شاید ظاهرش زیباست، اما باطنش رذیلت‌آور است. به این دلایل:
 شیرینی کلمات محبت‌آمیز شما، بر دل نامحرم می‌نشیند. شما خواسته‌اید او را آرام کنید، اما از عمق رابطهٔ خصوصی و زناشویی‌شان که آگاه نیستید. شاید یک «جان‌گفتنِ» شما حسرتی بر دل آقامهدی بنشاند و شما را با همسرش مقایسه کند.

زمانی که همسر خودتان این کلمات را می‌شنود، دلگیر می‌شود. آیا ارزش دارد زندگی شما رنگی کِدِر به خود گیرد؟
 هر فرهنگ جدید و رایجی که وارد زندگی می‌شود، شایسته است ابتدا در پرتو اسلام غربال‌گری شود و پس از عبور از فیلتر دیانت، پذیرفته شود.
 خطاب به محارم خود، هرچه می‌خواهید از کلمات فرهنگ رایج استفاده کنید؛ مانند: «قربان شما»، «فداتون»، «گلم»، «جان»، «می‌بوسمتون»، زیرا اسلام، محبت و خوش‌رویی را می‌پسندد، اما «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد».
 تنها شما نیستید که در دام فرهنگ‌های نادرست گرفتار شده‌اید. ما، در مشاوره‌هایمان، نمونه‌هایی این‌چنین یا بدتر را دیده‌ایم؛ استفاده از استیکرهای موبایلی، لایک‌های اینستاگرامی، کامنت‌هایی خطاب به نامحرم یا پروفایل‌های ناشناس. 
دریغ از اندکی تفکر دربارهٔ پیامدهای این رفتارها! 
این‌ها دل‌ها را از هم دور می‌کند، مجادله می‌آورد، آسیب روانی و افسردگی در پی دارد، بر سلامت اجتماعی، آثاری منفی می‌گذارد؛ و شوربختانه، آنچه نباید، رخ می‌دهد.
در کانال «از زبان مشاور»، چند مطلب دربارهٔ موضوع شما داریم؛ با عنوان «محرم‌های سببی و نسبی». آن‌ها را با دقت بخوانید.

خانم، این‌بار، با درک بیشتری، قول داد که این امور را مراعات کند. 
هردو خشنود رفتند. 
الاهی شکر!


۳۱ تیر ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری