سنتِ همواره
نویسنده: خانم صدیقه مولایی (ارشد فلسفه)
» خودمحوری و خدامحوری در ساحت خانواده
ازدواج، سنتی طبیعی در زندگی انسانی است و نحوه تحقق این سنتِ همواره، از اجتماع و ارزشها و قوانین حاکم بر آن اجتماع متأثر بوده است. اجتماعات بشری، در هر مکان و هر دوره، دارای ارزشهای خاص بوده اند. شاید پذیرش همگانی ارزشها در اجتماع مهمترین ویژگی این ارزشهاست....
همچنین ارزشها، متناسب با تغییرات جوامع، تغییر می یابند و، در حقیقت، به دلیل تطابقی که ارزشها با دانش و بینش انسان دارند همراه با تغییرات معرفتی انسان، ارزشها نیز دیگرگون شده اند.
انسان معاصر، با عبور از دنیای سنتی، به دنیای مدرن قدم نهاده است و در ضمن این گذار، در عرصه های گوناگون علمی و عملی تغییرات عمده ای را تجربه نموده است و از همین روست که ارزشهای حاکم بر زندگی نیز تغییرات بنیادین یافته است.
از جمله ارزشهایی که در دوره معاصر شکل گرفته است «خودمحوری» است.
خودمحوری، ارزش ساختگی ای است که به جای «خدامحوری»، همه ساحات زندگی بشر را متأثر نموده است.
این غیر ارزش، در ازدواج نیز به صور گوناگون، ظهور دارد. مثلا هنگام انتخاب همسر، انتخابهایی که بر اساس معیارهای برآمده از دین و عقل نباشد از مصادیق این خودمحوری به شمار می آید.
آنچه از آموزه های دینی در ساحت اندیشه ای به دست می آید این است که بانوان نقش عمده ای را در خانواده به عهده دارند . از این رو، قوت شخصیت ایشان، برای تحقق پایداری و سلامت و آرامش خانواده، ضروری است.
بر خلاف این آموزه ها، در ساحت عمل و در ازدواجهای این دوره، کمتر به خصوصیات روحی بانوان توجه می شود و بیشتر به ظواهری توجه می شود که اهمیت کمتری برای توفیق در زندگی خانوادگی اند دارند.
به نظر می رسد که دلیل عمده این بی توجهی، خودمحوری و بی توجهی به هدف نهایی در تشکیل خانواده است.
به عبارت دیگر نتیجه ی طبیعی رفتار خود خواهانه ی برخی از مردان، در استفاده از همه امکانات مادی برای ازدواج، تأثیر عمده ای در عدم پایداری خانواده در جامعه معاصر دارد.
- ۹۴/۱۰/۲۸
بنا بر آموزه های مقدس اسلامی، انسان کامل، محور هستی و مظهر خداست. نوشتار بنده ناظر به تغییر بنیادینی است که در ساختار معرفت شناختی خویش نسبت به انسان داشته و پذیرفته ایم، تغییری که با دیگر آموزه های دینی و نیز برآمده از فرهنگ اصیل خودی همرنگی و همسویی ندارد و در دو بعد بینشی و گرایشی تأثیر فراوان داشته است.
در تفصیل آنچه آمد قابل اشاره است که در بررسی علل رفتاری انسان معاصر در ساحتهای مختلف زندگی، تأثیر معرفتی و اندیشه ای انسان گرایی غربی بر رفتارهای او بسیار عمده است و چه بسا اگر رویکرد دین به انسان به عنوان مظهر خدای سبحان را در رفتارهای خود اعمال نماییم با چنین مسائلی روبرو نباشیم.
در بعد گرایشی که برآمده از عامل درونی فطرت و نیز عوامل بیرونی ای چون اجتماع است، نکته قابل تأمل این است که سلایق ما مبتنی بر چه آموزه هایی شکل می یابند و منِ انسان مسلمان، سلایق شخصی ام را باید چگونه سامان دهم که رضای الهی را نیز نتیجه دهد و البته به نظرم قرار بندگی همین است که محور سلایقمان خویشتن نباشد.
در ساحت رفتاری نکات مورد اشاره دوست اندیشمند و صاحب نظرم ارزشمند و بسیار جامع و نیز قابل تأمل می باشند.
همچنانکه در تأیید مطالب ایشان باید توجه داشت که آموزه های دینی ناظر به آداب اجتماعی مربوط به پوشش(به معنای اعم از حجاب) و نیز رفتارهای بانوان به عنوان مظاهر زیبایی خدای سبحان حاکی از اهمیت این ساحت است و به نظر می رسد که سلامت خانواده در گرو عمل به این آموزه هاست، نظر شخصی ام در این زمینه این است که سیرت ها بر صورتها تأثیرگذارند.