وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

دوستان ظالم

دوشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۱۴ ب.ظ

Image result for ‫افسردگی مجردها‬‎

    » سنگین ترین ضربت ها از ناحیه نزدیک ترین دوستان

تردیدی نیست که پدران و مادران، خیرخواه ترین کسان برای فرزندان اند. پس از والدین، برادران و خواهران بزرگتر واقع اند. این در جای خود محفوظ. اما از مؤثرترین اشخاص و عوامل، در تاخیر ازدواج دختران، نیز پسران، برخی از همین والدین اند و پس از ایشان، برادران و خواهران بزرگتر. 

دیدن برخی از این موارد، آدمی را بهت زده می کند که ایشان که در جایگاه دوست ترین دوستان اند، چرا با دوست ترین دوستانشان چنین دشمنی می کنند؟ اینان که از نیکخواه ترین نیکخواهان اند، چرا با عزیزترین عزیزانشان چنین بدخواهی می کنند؟ اینان که می دانند دود این آتش زنی ها به چشم خودشان هم می رود ، چرا چنین آتش افکنی می کنند؟ ...

بسیاری از دختران، به شدت، از پدران و مادران خود عصبانی اند، اما رو در رویشان نمی ایستند. خشم خود را می خورند و افسرده می شوند. برخی شان نیز نارضایتی شان را نشان می دهند. تعداد اندکی نیز، ادب ورزانه، مقاومت می کنند و از هستی خود دفاع می نمایند و، تا اندازه ای که توان داشته باشند، سررشته سرنوشت خود را به دست می گیرند. البته گاهی برایشان گران تمام می شود، اما می ارزد. 

ما، در مشاوره ها و گلایه نامه ها، شاهد درددل های سوزناک ایشان هستیم. دل کوهواره لازم است که تاب شنیدن این دردها را داشته باشد. جان سترگ می باید که طاقت دیدن این گداخته ها را داشته باشد. 

مشتی از خروار...

برخی از این آتش های دل را، که دوستان ظالم به جان عزیزان مظلومشان افکنده اند، ببینید: 

    _  ما شوق و شایستگی همسر و مادر خوب شدن را داشتیم، موقعیتش هم وجود داشت، اما پدر و مادرمان محروممان کردند. 

    _ از هجده سالگی تا بیست و سه سالگی خواستگاران بسیاری داشتم، اما پدر و مادرم نگذاشتند باخبر شوم. خودشان آنان را، به بهانه درس خواندن من، رد می کردند. وقتی باخبر شدم که دیر شده بود. حالا از مرز سی سالگی گذشته ام و دیگر از خواستگاران خبری نیست. 

    _ من حیف شدم. همسرداری و فرزندآوری و فرزندپروری را خیلی دوست دارم. توانش را هم در حد بالایی دارم، اما بزرگترهایم از این نعمت ها محرومم کردند. حالا باید میل فرزندپروری ام را با محبت کردن به فرزندان خویشاوندان ارضا کنم، اما میل همسرخواهی ام تعطیل مانده است. 

    _ دیگر امیدی به همسر و فرزند داشتن ندارم. بهار عمرم را خانواده ام به پاییز رساندند. شاید هم به زمستان. کسانی که در کودکی و نوجوانی ام لالایی عروس شدنم را در گوشم زمزمه می کردند، پیرم کردند و حالا خودشان هم عزای پیری ام را گرفته اند. 

     _ در عجبم از کسانی که آرزوی خوشبختی ام را داشتند، خودشان، با بهانه های واهی، نگذاشتند خوشبخت شوم. حالا از دنیا رفته اند و من را تنها گذاشته اند. نمی دانم دعایشان کنم یا نفرین. 

    _  پدر و مادرم داماد پولدار می خواستند و برادران و خواهرانم شوهرخواهر باکلاس. خواستگاران خوبی داشتم، اما یا خیلی پولدار نبودند یا کلاسشان مورد پسند نبود. پس نمره قبولی دامادی خانواده ما را نمی آوردند. وقتی می گفتم: انسانیت که دارند. می گفتند: انسانیت را به دکان نانوایی ببری، یک قرص نان هم نمی دهند. کسی نبود به دادم برسد. خودم هم نمی توانستم کاری بکنم. خجالت هم می کشیدم. حالا که بهار عمر را گذرانده ام، حاضر شده اند به بی پول ها و بی کلاس هایم هم بدهند، اما دیگر خبری نیست. 

    _ ....

قلم، سر بشکست. قلب، شرحه شرحه شد. یارای بیشتر نوشتن نیست. خدایا، چرا اینان چنین غافل اند؟! 

ما یقین داریم که این ظلم ها از سر دشمنی نیست. پس از سر چیست؟ خودشان جواب دهند. 

نظرات  (۴)

درد... درد... درد...
این دردهایی که جوانان مادارند می کشند سنگین است و جانکاه.
اما ما نباید ناامید و افسرده دل شویم. زندگی در گذر است با تمام خوشی ها و ناخوشی هایش به عر علتی هم الان ما در اوضاع کنونی جامعه قرار داریم اما باید تلاش کنیم تلاش برای زندگی شاد و پر ثمر.
تلاش برای زندگی فرح بخش و رو به پیشرفت. تلاش برای مفید بودن در جامعه. 
دوستان خوبم
با اینکه من هم همدرد شما دوستانم اما این دلمردگی ها رو روا نمیدونم. این ظلم مضاعف ماست بر خودمان! سعی کنیم راکد و بی حال و بدون فعالیت نباشیم. گوشه گیر نباشیم، کنج خانه ننشینیم و مدام غصه بخوریم... خداوند هزاران توانایی در وجود ما قرار داده که میتونیم ازشون استفاده کنیم و زندگی بهتری داشته باشیم. 
ازدواج مهم هست اما تمام زندگی نیست.
برای همه جوونای خوب میهنم آرزوی شادکامی و خوشبختی میکنم
پاسخ:
سلام و درود.
سپاس که جوانانمان را دلگرمی می دهید. الاهی شکر که زندگی تان پویا است.
سلام و ادب
راستش این غم آنقدر سخت و توانفرسای که وقتی در میانه ی آن بودم،حتی آرزوی مرگ میکردم علی الخصوص که خود را مانعی بزرگ در برابر ازدواج خواهران کوچکترم میدیم. دلم میخواست بمیرم و طعنه ها و کنایه ها را نشنوم. 
آه که چه روزهای سختی را گذراندم ...
با هیچ قلمی نمیتوان نوشت آنهمه ناکامیها را
انگار در آسمان هم بسته شده بود
پدرم که خدا سلامت بداردش؛ نمیدانم چرا آنطور 
انگار متوجه گذر سالها نبود و نمیدید هرروز بر موهای سپید دردانه دخترش افزوده میشود
ای کاش اینطور نبود
نمیدانم چرا؟نمیدانم چرا اینطور شده ولی دعا میکنم هم شأن های دختران خوب و پسران خوبمان زودتر همدیگر راپیداکنند و شرایط ازدواجشان فراهم شود و پدرهای دلسوز و مادرهای فداکار کمی فقط کمی با تدبیرتر عمل کنند تا گلهایشان در همین دنیا طعم شیرین داشتن یک عشق پاکیزه که فقط خودشان مالک ان هستند را تجربه کنند.
پاسخ:
سلام و تحیت.
سخنتان حرف دل جوانانمان است. حضورتان فرخنده است. زندگی تان خجسته است. الاهی شکر.

با سلام من هم یکی از هزاران دختری ام که قربانی این امر شدند و بدتر از آن اکنون  که به مرز سی سالگی رسیده ام و خواستگار مطلوبی ندارم  همه تقصیر ها به گردن خودم انداخته شده در حالی که من تا کنون فقط یکی از خواستگارانم را خودم رد کردم. پدرم می گوید زندگی تو به من ربطی نداشته و نخواهد داشت!!!!!!!

پاسخ:
سلام و درود.
خدا را شاکریم که توفیق نهادن مرهم بر زخم دل های رنجور را عطایمان فرموده است.
تشکر از شما بابت حضورتان.
سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم 

هر گونه تلاشی در رساندن ندای مظلومیت جوانان مجرد، ماجور است ان شاء الله. خداوند توفیقاتتان را روزافزون نماید. 
پاسخ:
سلام و درود.
سپاس از شما بابت ابراز لطفتان و دعای خیرتان.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">