وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

میلاد نوجوان

جمعه, ۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۶ ق.ظ

 

                                                          از زبان مشاور

 » میلاد نوجوان

زن و شوهری میانسال نزدم آمدند به مشاوره؛ درمانده و نگران. ملتمسانه و دادخواهانه، یاری می طلبیدند و راهنمایی می خواستند.

ایشان را به آرامش دعوت کردم و اطمینانشان دادم که مسأله شان هر چه دشوار باشد، راه حلی دارد. نیز مطمئنشان کردم که در حل مسأله شان یاری شان می کنم. اندکی آرام شدند. گویا باور کردند که می توانند به وعده ها و گفته هایم اعتماد کنند.

آن گاه گفتم: صورت مسأله تان را، به وضوح، بیان کنید.

گفتند: «فرزندمان حرمت مان را نگه نمی دارد. ...فرمان مان را نمی برد. پرخاش می کند. از رفتارش رنجیده ایم و برای آینده نیز نگرانیم؛ هم آینده او، هم آینده خودمان. وضعیت او چه خواهد شد و با ما چه خواهد کرد؟ الان که نوجوان شانزده ساله ای است، با ما چنین می کند، بزرگتر که شود، چه می شود؟»

گفتم: پس سه نگرانی دارید: وضعیت فعلی فرزندتان، آینده او، و آینده خودتان با او.

گفته ام را تصدیق کردند.

گفتم: اکنون که اصل نگرانی تان معلوم شد، به ریشه یابی مسأله می پردازیم.

آن گاه پرسیدم: رابطه شما با پدر و مادرتان چگونه است؟ آیا مشابهتی میان رفتار فرزندتان با شما و رفتار شما با پدر و مادرتان می بینید؟

هر دو ساکت شدند و به اندیشه فرو رفتند.

ادامه دادم: راستی، رابطه خودتان با همدیگر چگونه است؟ شما دو همسر با یکدیگر چگونه اید؟

سرشان را زیر انداختند. چهره هایشان گرفته شد.

ادامه دادم: رابطه تان با فرزندتان، آقا میلاد، چطور است؟ رفتار فرزندتان را با خودتان گفتید، رفتار خودتان با او را هم بگویید. و دیگر چیزی نپرسیدم. فرصت دادم تا تأمل کنند. گویا داشتند مسائل گوناگونی را در ذهنشان مرور می کردند.

پس از لحظه هایی، خانم به گریه افتاد (معمولا خانم ها، در این موارد، زودتر واکنش نشان می دهند). آقا نیز متاثر شد و بیشتر در خود فرو رفت (معمولا آقایان، در این موارد، خودنگهداری می کنند و دیرتر واکنش نشان می دهند).

پس از لحظه هایی دیگر، خانم خود را آرام کرد و گفت: « من با مادرم خوش رفتار بودم، ولی با پدرم نه. چون فکر می کردم پدرم به مادرم ظلم می کند. اما بعدها که بزرگتر شدم، فهمیدم اشتباه کرده ام. با تأثیرپذیری از مادرم و دلسوزی برای او، با پدرم بدرفتاری می کردم. اما افسوس که دیر متوجه شدم، چون دیگر پدرم از این دنیا رفته بود و نمی توانستم جبران کنم.»

خانم ساکت شد و باز گریست.

آقا گفت: «پدر و مادر من نزدمان زندگی می کنند، یعنی ما پیش آن هاییم. رابطه مان عادی است. گاهی، به خاطر توقعاتشان، با آنان بدرفتاری می کنم.»

گفتم: مثلا چه توقعاتی؟

گفت: « وقتی خیلی کار داشته باشم، کمتر به دیدارشان می روم و ایشان می رنجند. گاهی مثل بچه ها بهانه می گیرند و می خواهند از خانه بیرونشان ببرم. توقع کمک مالی دارند. وضع مالی من خوب نیست که به آنان برسم. گاهی از کوره در می روم و با ایشان تندی می کنم.»

پرسیدم: فرزندانتان شاهد این رفتارهایتان هستند؟

گفت: « بعضی وقت ها، بله.»

گفتم: خودتان، دو همسر، با یکدیگر چطورید؟ سکوت کردند.

پرسیدم: با هم رفیق اید؟ نزد فرزندان، حرمت هم را نگه می دارید؟

همچنان ساکت ماندند. دانستم که نمی خواهند در این باره چیزی بگویند. گذشتم.

سپس گفتم: با فرزندانتان چطورید؟ علاوه بر رابطه والدین و فرزندی، رابطه دوستانه هم دارید؟ فرزندتان، آقا میلاد (همان که برایش به مشاوره آمده

بودند) را در حد سن و سالش احترام می کنید؟ با مدرسه اش ارتباط دارید؟ دوستانش را می شناسید؟ راستی، ظاهرا باید بالغ شده باشد. خبر

دارید؟ مواظب این دوران هستید؟

ریشه مسأله

پس از مشاوره و گفت و گوی مفصل، دانستند که از زاویه ای تنگ و محدود به منظره متنوع حیات می نگرند و از هزار نقش زندگی، فقط پاره ای را می نگرند و از باقی آن غافل اند.

به ایشان گفتم: اگرچه لازم است مسأله را بیشتر ریشه بابی کنیم؛ آقا میلاد را هم ببینم و با او صحبت کنم و حرف هایش را بشنوم، اما آنچه اکنون می توان گفت این است که بدرفتاری فرزندتان با شما، تا اندازه زیادی، بازتاب کردار خودتان است؛ بدرفتاری شما با پدر و مادرتان، نزاع ها و مجادله های خودتان با هم و نیز رفتار شما با خود او و شیوه تربیتی تان. اگرچه این ها همه علت نیست؛ اما ریشه اصلی، همین است.

  • ۹۵/۰۷/۰۲
  • علی اکبر مظاهری

ازدواج نوجوانانه

تربیت الگویی

مشاوره

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">