«دو گونه زندگی خانوادگی»
«دو گونه زندگی خانوادگی» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع)/ نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش چهاردهم
شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیهای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.
استاد مظاهری در بخش چهاردهم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:
زندگی خانوادگی، دو گونه است:
۱. زندگی حقوقی؛
۲. زندگی اخلاقی.
هر کدام از این دوگونه زندگی، ویژگیهایی دارد و نتایج و ثمره هایی را به بار میآورد.
زندگی حقوقی
زندگی حقوقی، آن است که حیات مشترک زن و شوهری، بر اساس قوانین حقوقی و مدنی بنا شود و همسران بنگرند که در زندگی مشترکشان و در قبال همسرشان چه وظایفی بر عهده دارند و چه چیزهایی از هم طلبکارند.
در ساختن این نوع زندگی و مدیریت آن، از قوانین حقوقی استفاده میکنند و به منابع حقوقی و فقهی استناد مینمایند.
در این نوع زندگی، هر کس در پی دریافت حقوق خویش است و همسرش را موظف به ادای حقوق و انجام وظایف همسری میداند و او را میپاید که مبادا حقوق وی را ضایع کند و یا آنها را، بهکمال، نپردازد؛ خود را نیز مجبور به انجام تکلیف در قبال همسر و ادای حقوق او میداند، که اگر ادا نکند و انجام ندهد، همسرش طلبکارانه آنها را مطالبه خواهد کرد.
در اینگونه زندگی خانوادگی، دو همسر، مانند دو شریکِ کاری و تجاری، در پی کسب حقوق و منافع خویشاند. وقتی یکیشان از دیگری چیزی میطلبد، او نخست میاندیشد که آیا از نظر حقوقی و فقهی، وظیفه دارد که خواستۀ همسرش را برآورد؟ یا همسرش حق دارد که چنین مطالبهای را از وی بنماید؟ در این نوع زندگی، این عبارات بسیار بهکار میرود: وظیفۀ تو است که چنین کنی، این حق من است، این کار بر عهدۀ تو است، من شرعاً وظیفه ندارم این کار را انجام دهم، تو قانوناً باید چنان کنی و… .
زندگی حقوقی، یک زندگی قانونمند و خط و مرز کشیده و تجارتگونه است. روح این زندگی خشک است؛ ایثار و رفاقت در آن معنای حقیقیشان را ندارند؛ محبّت در آن رنگ باخته است. زن و شوهر مانند دو شریک یا دو کارگر و کارمند، به اجبار قانون کار میکنند و مواظباند که بیش از وظیفۀ شغلیشان کار نکنند و اگر کردند، حقوق اضافه بگیرند. همچنین مراقب هستند که حقوق خود را تمام و کمال بگیرند و نیز دیگری به حقوقشان تجاوز نکند.
در زندگی حقوقی و قانونی، خطکشیهای دقیقی وجود دارد؛ مرزها معیّن و تعریف شدهاند و قلمرو هر کدام از زن و شوهر، مشخص است.
برخی از قوانین و نمودهای زندگی حقوقی
۱. نفقه زن و هزینۀ زندگی بر عهدۀ مرد است؛ در حدّ و اندازۀ عرف مردم جامعه، نه بیش و نه کم.
۲. زن، بدون اجازه و اطلاع مرد، نمیتواند از خانه بیرون رود.
۳. زن میتواند برای کار در منزل از مرد اجرت بگیرد؛ مانند یک کارگر و کارمند که از صاحبکار خود مزد میگیرد.
۴. زن باید نیازهای جنسی مرد را برآورد و اگر برنیاورد، مرد میتواند بر او سخت بگیرد و از وی شکایت کند و او را به محکمه بکشاند! یعنی مسائل جنسی زن و شوهر از دایرۀ مهرورزی بیرون است؛ یک تکلیف است بر عهدۀ زن و یک حق است از آنِ مرد. علاقه و آمادگی و عدم آمادگی روحی و عاطفی زن، چندان مطرح نیست؛ او باید وظیفۀ قانونیاش را انجام دهد و حق مرد را ادا نماید.
۵. زن میتواند برای شیردادن به فرزندشان از شوهر اجرت بگیرد؛ مانند یک دایۀ بیگانه.
۶. زن، بدون اجازۀ شوهر، نمیتواند بهکارهای فرهنگی و اجتماعی و کارهای دیگر در بیرون خانه بپردازد.
۷. زن، هرگاه بخواهد، میتواند مهریهاش را از همسرش مطالبه کند و بگیرد؛ اگرچه با به دادگاهکشاندن و به زندان افکندن شوهر باشد!
۸. بر زن لازم نیست که جهیزیه به خانۀ شوهر بیاورد و اگر جهیزیه داشت، شوهر حق ندارد بدون اجازۀ زن از آنها استفاده کند.
۹. زن حق ندارد بیاجازۀ شوهر در داراییهای او تصرف کند.
۱۰. شوهر حق ندارد مهمانی را دعوت کند که پذیراییاش بر عهدۀ زن باشد.
۱۱. زن نمیتواند بدون اطلاع و اجازۀ شوهر، مهمان دعوت کند و او را در خانه و زندگی مرد وارد نماید ـ حتّی پدر و مادرش را ـ و اگر مهمان، بیدعوت بیاید، زن نمیتواند از دارایی شوهر، بدون اجازۀ او، از مهمان پذیرایی کند.
و … .
بهراستی که این نوع زندگی، چه سخت و طاقتفرسا است!
زندگی اخلاقی
زندگی اخلاقی، یک زندگی «فراقانونی» است؛ به معنای مثبت آن. بدینسان که اخلاق و ارزشهای انسانی و حالتهای عاطفی و روانی چنان در آن پررنگاند که برای حقوق و قانون (به معنایی که در زندگی حقوقی حاکم است) مجالی باقی نمیماند. از اینرو، حیات مشترک زن و شوهر بر اساس تعاون و تفاهم و عشق و ایثار بنا نهاده شده است.
در این زندگی، به قوانین و احکام حقوقی و مدنی استناد نمیشود؛ مگر به اندازۀ نیاز و به گاه ضرورت؛ آن هم در هالهای از ادب و احترام.
در زندگی اخلاقی، زن و شوهر، عاشق و معشوقاند؛ رفیق و فدایی همدیگرند و یکیاند؛ در نتیجه، روح عشق و ایثار، پیکر زندگیشان را شاداب و طربناک کرده است.
در این نوع زندگی، حقوق و قانون مراعات میشود، امّا نه از سر اکراه و اجبار، بلکه به دلخواه و اختیار؛ حریمها و حرمتها پاس داشته میشوند، امّا نه از روی قرارداد و از ترس، بلکه از روی احترام و تکریم.
در زندگی اخلاقی، مرد کار میکند، امّا نه برای آنکه قانون، تأمین نفقۀ زن و هزینۀ زندگی را بر عهدۀ او نهاده است، بلکه به فرمودۀ پیامبر اعظم (ص) کار او جهادی مقدّس و خود او مجاهد فی سبیلالله است:
«الکادُّ عَلی عِیالِهِ کَالمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللهِ»؛ [۱]
آن کس که برای عیال و تأمین معاش خانوادهاش تلاش میکند، چونان مجاهد در راه خداست.
در زندگی اخلاقی، زن در خانه کار میکند، امّا نه مانند مزدوران و برای گرفتن مزد، بلکه به فرمودۀ امیرمؤمنان، خانه برای او چونان میدان جهاد فی سبیلالله است و همسرداریِ نیکو برای او چون جهاد در راه خداست و پاداش او مانند پاداش مجاهدان است:
«جِهادُ المَرأهِ حُسنُ التَّبَعُّلِ»؛ [۲]
جهاد زن، نیکو شوهرداری کردن است.
در این زندگی، هر لبخندی که زن بر لبان مردش بنشاند، پاداشی الاهی دارد.
در این زندگی، زن به فرزند شیر میدهد، امّا شیرفروشی نمیکند و مزد نمیگیرد، بلکه در قبال هر مکیدن کودک، برای مادر حسنهای است و نزد خدای رحمان پاداشی دارد. پیامبر اعظم(ص) در این باره فرمودهاند:
«… فَإذا أرضَعَت، کانَ لَها بِکُلِّ مَصَّهٍ کَعِدلِ عِتقِ مُحَرَّرٍ مِن وُلدِ إسماعیل، فَإذا فَرَغَت مِن رَضاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ کَریمٌ عَلی جَنبِها وَقالَ: إستَأنِفِی العَمَلَ فَقَد غُفِرَ لَکِ»؛ [۳]
هنگامی که مادر به بچه شیر میدهد، برای هر مرتبهای که بچه پستان مادر را میمکد، خداوند ثواب آزاد کردن یک انسان از فرزندان حضرت اسماعیل (که مؤمن و موحّدند) به مادر پاداش میدهد و هنگامی که شیر دادن را به پایان برد، فرشتهای بزرگوار دست بر پهلوی مادر میزند و میگوید: زندگی تازهای را آغاز کن که خداوند گناهان گذشتهات را بخشید.
در زندگی اخلاقی، مانند زندگی حقوقی، پذیرایی از مهمانان شوهر بر زن واجب نیست و نیز بر مرد هزینهکردن برای مهمانان زن واجب نیست؛ امّا مهمان حبیب خداست و پذیرایی از او مایۀ خیر و برکت است و سبب شادمانی دلها میشود و مهمان، اندوه و بلا را از خانه و زندگی بیرون میراند. و به فرمودۀ پیامبر اعظم(ص):
«إِنَّ الضَّیفَ إِذَا جَاءَ فَنَزَلَ بِالقَومِ جَاءَ بِرِزقِهِ مَعَهُ مِنَ السَّمَاءِ»؛ [۴]
هنگامی که کسی نزد کسانی به مهمانی رود، روزی خویش را از آسمان با خود میآورد.
در زندگی اخلاقی، زن و شوهر به همدیگر عشق میورزند. نیاز جنسی و عاطفی برای هر دو مطرح است و هر کدام میکوشد دیگری را خرسند کند. نوازش و آمیزش ایشان حسنه است و ثواب دارد و سبب خشنودی خدا میشود.
بنابراین، دیگر سخن از دادن حق از یک سو و گرفتن حق از سوی دیگر نیست، بلکه داد و ستدی دوسویه است. دیگر سخن در این نیست که زن، به هر شکل و در هر حالت، باید حق مرد را بدهد؛ بلکه هر دو مراعات حال یکدیگر را مینمایند و مسأله از صورت یک تکلیف خشک و بیروح بیرون میآید و به عشقورزی دوستانه و دوجانبه بدل میشود. زوجها با رغبت بهکار عشقیورزی و آمیزش جنسی میپردازند؛ هیچ کدام فقط دهنده و هیچ کدام فقط گیرنده نیست، بلکه هر دو، هم دهندهاند و هم گیرنده. بهرۀ زن از تمتّعات جنسی و عاطفی، کمتر از سهم مرد نیست؛ گاهی بیشتر هم هست. زن نمیپندارد که دارد حقّی را میپردازد و مرد نیز نمیاندیشد که دارد حقّش را میگیرد، بلکه هر دو به دلخواه، یکدیگر را کامیاب میکنند.
در زندگی اخلاقی، اگرچه مانند زندگی حقوقی، بیرون رفتن زن از خانه و پرداختن بهکارهای اجتماعی منوط به رضایت مرد است؛ امّا زن و شوهر، رفیقانه و مسئولانه، در عرصۀ زندگی خانوادگی و نیز زندگی اجتماعی، یکدیگر را یاری میکنند و هر کدام، در این ساحتهای فضیلت، نقشی ایفا مینمایند.
مهریه، هم در زندگی حقوقی و هم در زندگی اخلاقی از آنِ زن است؛ با این تفاوت که در زندگی حقوقی، زن مهریهاش را از مرد میطلبد، اگرچه مرد نادار باشد و آن را میگیرد، اگرچه با توسّل به دادگاه باشد؛ امّا در زندگی اخلاقی، بخشیدن مهریه، یک فضیلت برای زن است و پاداش الاهی را ثمر میدهد.
در زندگی حقوقی، هدیه دادن به زن بر مرد واجب نیست، چون هدیه جزو نفقه نیست؛ امّا در زندگی اخلاقی، اهدای هدیه حسنهای است که موجب خرسندی خدا و نشانۀ عشق است و کدورتها را از دلها میزداید. پیامبر اعظم(ص) فرمودهاند:
«تَهادوا فَإنَّ الهَدیَّهَ تُضَعِّفُ الحُبَّ وَتُذهِبُ بِغَوائِلِ الصَّدرِ»؛ [۵]
به یکدیگر هدیه دهید، زیرا هدیه، دوستی و محبّت را میافزاید و کدورتهای سینهها را میزداید.
در زندگی حقوقی، کفالت فرزند بر عهدۀ پدر است و حق حضانت او تا چند سال از آنِ مادر است و سپس به پدر منتقل میشود؛ امّا در زندگی اخلاقی، فرزند، ثمرۀ عشق زن و شوهر و میوۀ بوستان زندگیشان است که هر دو او را ریحانۀ بهشتی و هدیۀ الاهی میدانند و با رغبت و شفقت در پرورش او میکوشند و وی را از بهترین مصداقهای باقیات صالحات میدانند و از خداوند میخواهند که او را مایۀ گرمای دلها و روشنای چشمهایشان قرار دهد:
«رَبَّنا هَب لَنا مِن أَزواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعیُن»؛ [۶]
خدای ما! همسران و فرزندانمان را نور چشمانمان قرار ده.
در زندگی حقوقی و قانونی، زن به شوهرش به چشم یک همکار مینگرد که چگونگی رابطۀ آن دو را قانون معیّن میکند و به زن میگوید که کجا باید از شوهر اطاعت کرد و کجا میشود اطاعت نکرد؛ امّا در زندگی اخلاقی و ایمانی، شوهر چنان در دل و جان زن اوج میگیرد که به فرمودۀ پیامبر اعظم(ص) اگر سجده بر غیر خدا جایز بود، زن بر شوهرش سجده میکرد، و نیز زن نزد شوهر امانتی است الاهی.
به دیانتی چنین لطیف و آسمانی، چهرۀ عبوس حقوقی دادن و جا را بر جلوههای زیبای دیگر تنگ کردن، جفای به دیانت است.
۱: بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۱۳.
۲: نهجالبلاغه، حکمت۱۳۶.
۳: وسائلالشیعه، ج۲۱، ص۴۵۱
۴: وسائلالشیعه، ج۲۴، ص۳۱۷.
۵:کنزالعمّال، ج۶، حدیث ۱۵۰۶۱.
۶: فرقان، ۷۴.
- ۰۰/۰۲/۰۷