پس از یکسال...
#نویسنده_و_مشاور:
#علی_اکبر_مظاهری
♻️ پس از طلاق (۳)
💠 بازگشت به همسر پیشین (۳)
💟 سارا و ساسان
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
سارا و ساسان، که یک فرزند پنجساله داشتند، از هم جدا شدند؛ بر سر مجادلههای کودکانه؛ همان «نبرد بیبرنده»، و نیز نابلدی مهارتهای زندگی، ضعف پروای از خدا... . هر دو لجبازی میکردند. نیز آقا قلدری میکرد. خانم بیصبری میورزید. سلسلهٔ اعصاب هردو لرزان بود؛ مانند تارهای ناکوک سازهای فرسوده.
مشاورههای مصلحانه بر آنان اثر مطلوب و دوامدار نبخشید و جدا شدند؛ به خواست و اقدام هردو.
من طلاقشان را «ناروا» دانستم و این ناروایی را بهوضوح به ایشان اعلام کردم.
یکسال جدا بودند. فرزندشان، مانند یک قربانی بیتقصیر، دست به دست میگشت. قربانی لجاجت پدر و مادر بود.
در این زمان یکسالهٔ پُررنج، اندک و اندک به خود آمدند. خطاهای خود را شناختند. سیمهای سازشان، آرام شد. هر روز که میگذشت، چشمانشان باز و بازتر میشد. در درستی طلاقشان تردید کردند. سپس به یقین رسیدند که راه را اشتباه آمدهاند؛ به بیراهه افتادهاند. باز به مشاوره آمدند. پشیمانیشان را به صراحت اعلام کردند. ایشان را دلداری دادم. امیدشان دادم که دیر نیست. میتوان از بیراههٔ رنجبار، به راه هموار بازگشت، به شرط اصلاح خویشتن، اراده بر عدم تکرار خطاهای پیشین، آموزش مهارتهای زندگی همسرانه، مشاورهٔ مستمر هرماه یکبار، تا یک سال.
هردو پذیرفتند و اینبار «بچههای خوبی» شدند. فشارهای سنگین مصائب پس از طلاق، هوسهای بیلگام و خودخواهیهای بیمنطق را از وجودشان بیرون رانده بود. فرصتهای اندیشیدن در خلوتهای غمبار، دوری از هم، آوارگیهای طاقتسوز، چشمان عقلهایشان را گشوده بود. و چنین شد که تجدید حیات کردند. طرحی نو درانداختند. دوباره ازدواج کردند. هر دو از این بازگشت عاقلانه، خرسند شدند. نه! هرسه؛ فرزندشان خشنودتر بود و شادتر و امیدوارتر.
الاهی شکر.
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
- ۰۲/۰۵/۱۳