اوصاف پدر، به قلم پسر
دنباله اوصاف حاج آخوند ملا عباس تربتی، به قلم فرزندش حسینعلی راشد، از کتاب «فضیلت های فراموش شده»، انتشارات روزنامه اطلاعات، با ویرایش و تلخیص.
» حکایت ها و هدایت ها (7)
ناگهان پیکر حاج آخوند غرق در نور شد
از جمله چیزهایی که ما (افراد خانواده) از او دیدیم و همچنان برای ما مبهم ماند یکی این است که پدرم در روز یکشنبه 24 مهر ماه سال 1322 هجری شمسی مطابق با 17
شوال سال 1362 هجری قمری در حدود دو ساعت از آفتاب گذشته درگذشت در حالی که نماز صبحش را همچنان که خوابیده بود خواند و حالت احتضار بر او دست داد و پایش
را به سوی قبله کردند و تا آخرین لحظه هوشیار بود و آهسته کلماتی می گفت، مثل این که متوجه جان دادن خودش بود و آخرین پرتو روح با کلمه لا اله الا االله از لبانش
دریغ بر تنهایان!
دریغ است که جوانان، در بهاران عمرشان، تنها باشند و زندگانی را «بی دوست» بگذرانند. «زندگی، بی دوست، جان فرسودن است.»
چرا بی همسر؟ چرا بی مونس؟ چرا بی همدم؟ چرا بی شریک حیات؟ چرا زندگی مجردی؟ چرا محرومیت از نعمت همسر و از موهبت های دوران جوانی؟!
احتیاط عقلانی، خوب است. اندیشناکی دورنگرانه، ممدوح است؛ اما وسواس مفلوکانه و ترس زبونانه، نامبارک و مذموم است.
نویسنده: مهندس فاطمه کوثر، استاد دانشگاه
مادرم می گوید: « در طول 46 سال زندگی مشترکم، حتی یک بار پیش نیامده که به کسی جز قاسم(پدرم) فکر کنم. خدا را شکر». و می گوید: « ما (خودش و خانم های مثل خودش را می گوید) شوهرهایمان را می پرستیدیم».
هنوز هم که سه سال از رحلت پدرم می گذرد، مادرم همه جوره هوای پدرم را دارد؛ از انفاق و صدقه به نیت شادی روح پدرم گرفته تا محبت و احترام به خانواده و فامیل پدرم و حساسیت به حفظ آبروی او، حتی بعد از مرگش. و این آخری اش هم که برایم خیلی جالب بود، شنیدم بر سر مزار پدرم، وقتی می خواستیم به سوی منزل برگردیم، مادرم، زیر لب خطاب به قبر پدرم، گفت: « به خدا می سپارمت».
اوصاف پدر، به قلم پسر
دنباله اوصاف حاج آخوند ملا عباس تربتی، به قلم فرزندش حسینعلی راشد، از کتاب «فضیلت های فراموش شده»، انتشارات روزنامه اطلاعات، با ویرایش و تلخیص.
» حکایت ها و هدایت ها (6)
من در سال 1284 شمسی متولد گشته ام و پدرم تقریبا در سال 1251 هجری شمسی متولد گشته بوده است. بنابراین در زمان ولادت من او تقریبا 34 ساله بوده است. چون من سه ساله شدم پدرم از کاریزک که ما هنوز مقیم همان ده بودیم و به شهر تربت نرفته بودیم با قافله ای با پای پیاده به کربلا رفت و آن همان سالی بود که مجلس را به توپ بسته بودند و این سفرش هفت ماه به طول انجامید. من تازه زبان باز کرده بودم و به یادم مانده است که هر روز هنگام غروب سرم را بر آستنه در اتاق نشیمن می گذاشتم و با زبان کودکانه، پدرم را یاد می کردم و می گریستم.
اعتدال در فرزندآوری
اگر چه ما فرزندآوردن بی محاسبه و «شلوغکاری افراطی» را توصیه نمی کنیم، اما «قناعت تفریطی» را نیر به صلاح نمی دانیم.
تأخیر در فرزندآوری و نیز قناعت کردن به یکی دو فرزند، نه به صلاح والدین است نه به صلاح خانواده نه به صلاح جامعه. آنچه پسندیده است، اعتدال در نظام خانواده است. همان سان که بی پروایی در این عرصه، به پدر و مادر و نسل و جامعه صدمه می زند، امساک نیز خسران به بار می آورد و همگان را از انسان های لایق، محروم می کند. «اندازه نگهدار که اندازه نکوست.»
این سخن پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - را ببینید:
«بیتُ لا صبیان فیه لا برکهّ فیه»؛
خانه ای که در آن بچه نیست، در آن برکت نیست. (نهج الفصاحه)