۰۸
مرداد
» از زبان مشاور
زن، ریحانه است
آقا مهدی درس حوزه می خواند. به مشاور آمد برای ازدواج.
او گفت: «قبلا به ازدواج علاقه داشتم، اما مدتی است تردید کرده ام و می ترسم.»
گفتم: چرا؟ از چه می ترسید؟
گفت: «احادیث ناقص العقل بودن زنان و مذمت های دیگری که در باره خانم ها در احادیث هست، من را به تردید انداخته و از ازواج ترسانده. من می خواهم پیشرفت کنم و به کمال برسم. اگر قرار باشد با یک ناقص العقل همنشین شوم، خسارت می کنم و نمی توانم به اهدافم برسم.»
چون آقا مهدی درس خوانده بود، با او به استدلال سخن گفتم؛ مشاوره مان استدلالی شد.
پاسخ نقضی
به او گفتم: