آقا جواد؛ هدیه امام جواد!
» نوشته ای از خانم الهام خسروی (کارشناس برنامه ریزی شهری. طلبه حوزه)، همسر آقای جواد فهیمی
اشاره
این پست را با پست پیشین، با هم بخوانید. وصال این فاخته ها شبیه هم است؛ معجزه گون. حاصل دعای مستجاب.
همه چی از روزهایی اول محرم شروع شد؛ محرم سال 1391. برای عزاداری سیدالشهدا در مراسم مسجد دانشگاه شرکت می کردم و حال و هوای عجیبی داشتم. یه بی قراری ای تو دلم بود که هرکار می کردم آروم نمی شدم. تو همون روزهای بی قراری بود که بهم خبردادن میتونم برای سفرکربلا ثبت نام کنم. اصلا باورم نمی شد. با این حال رفتم دنبال کارهای پاسپورت و...خلاصه تو اون بی قراری ها چمدانم رو بستم و روز 19 اسفند عازم سفرکربلا شدم .
اون روزها من درگیر یک ماجرای خواستگاری بودم و این قضیه خیلی منو مستاصل کرده بود. وقتی راهی سفر شدم از خدا خواستم توی این سفر عنایتی بشه و اهل بیت هم واسطه بشن تا من کسی رو که میخوام پیدا کنم. ازخدا خواستم هرکدوم از اهل بیت که بهم عنایت کردن و دعایم رامستجاب کردن نشونه ای بهم بدن.