وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۱۳۸ مطلب با موضوع «مطالب دیگران» ثبت شده است

۰۶
دی

برای خجسته‌باش میلاد حضرت مسیح

همواره موضوع پایان تاریخ و آیندهٔ بشر، از دغدغه‌های اولیهٔ انسان بوده است. بشر در هر گرایش و آیینی سعی در پاسخگویی به مسائل آیندهٔ خود دارد. اکثر ادیان، آینده را همواره با صلح و صفا و آرامش و امنیت می‌دانند.
اگرچه عده‌ای آن را جبر تاریخی و خارج از اختیار آدمی می‌شمرند، اما باور مشترک همهٔ ادیان توحیدی، وجود منجی‌ای است که آمدنش بشر را قبل از پایان جهان، غرق در عدالت و شادی خواهد کرد و او را از بند آلودگی‌ها که چون مردابی پایش را در خود نگه داشته، نجات خواهد داد.
آمدن منجی در همهٔ ادیان توحیدی وعده داده شده است. مسیحیت نیز یکی از ادیانی است که این امر را در آن نمی‌توان نادیده انگاشت.
موعود مسیحیان برخلاف منجی یهود، مانند اسلام مصداق مشخصی دارد. موعودی که لقب و نسبش کاملاً مشخص است. در انجیل به آمدن ناگهانی او اشاره شده است، چنان‌که عیسی (ع) می‌فرماید: شما نمی‌توانید زمان آمدن مرا بدانید؛ چراکه این فقط در ید قدرت خداست. هیچ بشری از آن لحظه آگاهی ندارد، حتی فرشتگان هم، تنها خدا آگاه است.
البته مسیحیان براساس دیدگاه‌های متفاوت، گاهی عیسی (ع) را منجی پنداشته و براساس اندیشهٔ موعود یهودی، او را نجات‌بخش معرفی می‌کنند و گاه رجعت وی را در آخرالزمان نوید می‌دهند و او را داور جهان می‌خوانند، اما گروهی دیگر بر این عقیده‌اند که موعود آنها کسی است که خود عیسی (ع) نیز نوید آمدنش را داده است و مصداقی غیر از عیسی (ع) دارد. کسی که وی را پسر انسان می‌خوانند و مشخص است که چون او دارای صفات ممتاز و ویژگی‌های برجسته است، در موقعیتی بالاتر از عیسی (ع) قرار دارد.
براساس نوشتهٔ مستر هاکس آمریکایی در کتاب «قاموس کتاب مقدس» این واژه هشتاد بار در انجیل آمده که تنها سی مورد آن به حضرت عیسی (ع) قابل تطبیق است، اما پنجاه مورد دیگر آن از منجی‌ای سخن می‌گوید که در پایان روزگار یعنی آخرالزمان ظهور خواهد کرد و عیسی (ع) نیز با او خواهد آمد و او را جلال و عظمت خواهد داد که البته از زمان آمدن و وقت معین آن کسی خبر ندارد.

به قلم خانم طیبه نوحی

ادامۀ مطلب را در سایت تبیان بخوانید.

  • علی اکبر مظاهری
۱۶
آذر

گزیده‌ٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلام

حق دست

وَ أَمَّا حَقُّ یَدِکَ فَأَنْ لَا تَبْسُطَهَا إِلَى مَا لَا یَحِلُّ لَکَ فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا إِلَیْهِ مِنَ اللَّهِ الْعُقُوبَةَ فِی الْآجِلِ وَ مِنَ النَّاسِ بِلِسَانِ اللَّائِمَةِ فِی الْعَاجِلِ وَ لَا تَقْبِضَهَا مِمَّا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهَا وَ لَکِنْ تُوَقِّرُهَا بِهِ تَقْبِضُهَا عَنْ کَثِیرٍ مِمَّا لَا یَحِلُّ لَهَا وَ تَبْسُطُهَا بِکَثِیرٍ مِمَّا لَیْسَ عَلَیْهَا فَإِذَا هِیَ قَدْ عُقِلَتْ وَ شُرِّفَتْ فِی الْعَاجِلِ وَجَبَ لَهَا حُسْنُ الثَّوَابِ مِنَ اللَّهِ فِی الْآجِلِ؛ و اما حق دست تو این است که آن‌را به ناروا دراز نکنى چون در آینده به عقوبت پروردگار گرفتار می‌شوی و از زبان ملامت مردم در امان نخواهی بود و آن‌را از کارى که به تو واجب کرده نبندى، ولى آن‌را احترام کنى به اینکه از محرمات بسیارش ببندى و در بسیاری از کارهایی که به ضرر آن نیست به کار اندازى. چون دست تو در این دنیا از حرام باز ایستاد و خود را شریف داشت یا با عقل و شرافت به کار رفت، در آخرت از ثواب ارزشمندی برخوردار خواهد بود.

  • علی اکبر مظاهری
۰۱
آذر

عادت‌ها
پدرم همیشه می‌گفت: بعد از ازدواج، بعضی[از] عاداتِ خانۀ پدری‌ات را باید بگذاری همین‌جا.
همیشه این مثال را می‌زد که: تو با نیمکتِ کلاس اولت نرفتی دانشگاه. اگر نیمکت را با خودت می‌بردی، هم مضحکه می‌شدی و هم به دردت نمی‌خورد و هم وبالت بود.
بعضی عادت‌های زندگی همین‌طور هستند؛ باید بگذاریم و بعد وارد زندگی جدید بشویم و الّا در موقعیت و زندگی جدید، با همان عادات قبلی تبدیل می‌شویم به یک کاریکاتورِ خنده‌دار و نامتعادل؛ شبیه دانشجویی که نیمکت کلاس اولش را با خودش می‌برد سر کلاس دانشگاه!
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ؛ از مهمی فراغت یافتی به مهم دیگری بپرداز. ۱

ظرف شخصیت
بچه که بودم پشت‌‌سر عمه می‌رفتم توی حیاط پشتی و منتظر می‌ماندم تا عمه شیر گاو را بدوشد و ظرفی را پر از شیر کند تا ببرم توی اتاق. ظرف را که می‌گرفتم، آرام قدم برمی‌داشتم. چشمم به ظرف بود و گوش‌هایم تیزِ صدای پای بچه‌ها. تا صدایی می‌آمد، داد می‌زدم که «کسی این‌ طرف نیاد. شیر دستمه. می‌ریزه». حتی سعی می‌کردم آرام‌تر نفس بکشم. خندیدن که اصلاً، همان یک داد را هم با اکراه و از سر اجبار می‌زدم! یک‌بار پیش آمد که درست وقتی رسیدم توی حیاط اصلی، قبل از آنکه فرصت کنم هشدار بدهم، دست یکی از بچه‌ها محکم خورد به ظرف شیر. به ظرف که نگاه کردم تقریباً خالی شده بود. قید بقیهٔ شیر را هم زدم و ظرف را از حرص خالی کردم روی سرش! و شبیه پرنده‌ای که از قفس رها شده باشد، دویدم به سمت اتاق.
راستش توی تمام سال‌های بچگی، پدرمان به ظرف پُر حرمت و شخصیتمان فکر می‌کرد و خیلی وقت‌ها اشتباهاتمان را نادیده می‌گرفت و تغافل می‌کرد. شاید می‌دانست ظرفی که تا نیمه خالی شود، ظرفی که حس پربودن نداشته باشد، مراقبت نمی‌خواهد. شاید می‌دانست ظرفِ خالی، بی‌پروایی می‌آورد، بی‌حیایی می‌آورد.
کاش کمی مراقبِ ظرف‌های حیثیت آدم‌ها هم باشیم... به آنها تنه نزنیم... ظرفشان خالی شود، مراقبتشان کم می‌شود.

۱- آیهٔ ۷، سورهٔ الشرح
به قلم خانم زهرا اکبری
۹۸/۹/۱
#ماهنامه_رشد_خانواده

  • علی اکبر مظاهری
۲۴
آبان

گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلام

حق زبان
«و اما حـق اللسان فاکـرامه عـن الخنی و تعویـده علی الخیـر و حمله علی الادب و اجمامه إلا لموضع الحاجه و المنفعه للدین و الدنیا و اعفائـه عـن الفضـول الشنعه القلیله الفائده التی لا یومن ضررها مع قله عائدتها و بعد شاهد العقل و الدلیل علیه و تزین العاقل بعقله حسن سیرته فی لسانه و لا قوه الا بالله العلی العظیم؛ اما حق زبانت بر تو آن است که از فحشا و منکرات دورش نگه داری و به گفتـن کلمات خوب و نافع عادتش دهی و وادارش کنی که با ادب و خوب سخن گوید و از زیادگفتن و بیهوده‌گویی منعش کنی تا سکوت را رعایت کند، مگر در جایی که نیاز به تکلم باشد و نفعی برای دنیا و آخرت داشته باشد و نگذاری سخنی که فایده و نفعی ندارد و جز ضرر و زیان حاصلی در آن متصور نیست، از دهان تو خارج شــود، بعد از آنکه عقل و نقل بر مضربودن و بدبودن آن دلالت دارد؛ زیراکه زینت عاقل به عقلش در خوبی گفتار و درست سخن گفتن است و حول و قوه‌ای نیست مگر به حول و قوهٔ خداوند بزرگ.»

همان‌گونه که آفرینش انسان شاهکار خلقت بوده و خداوند به‌خاطر آن به خود آفرین فرموده است، آفرینش زبان را نیز به‌عنوان یکی از نیروها و توانمندی‌های انسان، دارای ارزشی درخور می‌داند و هم‌ردیف با خلقت، از آن یاد می‌کند؛ آنجا که در سورهٔ مبارکه «الرحمن» می‌فرماید: «انسان را آفرید» و در آیهٔ بعد می‌فرماید: «به او سخن گفتن را آموخت».
همان‌گونه که امام سجاد علیه‌السلام تاکید فرموده‌اند، زبان زینت‌بخش انسان عاقل است و آنچه که درجهٔ تعقل و فهم یک انسان را نشان می‌دهد، محصول زبان اوست؛ چراکه زبان می‌تواند درجهٔ فضل و دانش یک انسان، یا برعکس بی‌دانشی او را آشکار سازد؛ آنسان که سعدی گفته است:

بی‌کمالی‌های انسان از سخن پیدا شود
پستهٔ بی‌مغز چون لب وا کند رسوا شود

با این درجه از اهمیت که برای زبان وجود دارد، عقل حکم می‌کند که در نگهداری از آن باید کوشا بود؛ چراکه زبان می‌تواند در دنیا و عقبی سر سرخ بر باد دهد، همان‌طور که می‌تواند حقی را بیان کرده و از آن دفاع کند.
زبان همان عضو مهم وجود انسان است که خداوند در آیات مختلف از آن یاد کرده و احادیث فراوانی درخصوص حساسیت آثار ایجادشده توسط این عضو روایت شده است. از جمله اینکه امام علی علیه‌السلام فرمودند: «ان السان جِرمه قلیل و جُرمه کثیر»؛ این همان عضویست که با جِرم کوچکش قادر به ارتکاب جُرم‌های بزرگ است.
پس ای خدای مهربان! ما را در حفظ زبانمان یاری کن تا جز در راه حق به کار نبندیم.

به قلم خانم زهرا نصیری
#روزنامه_مردم‌نو

۹۸/۸/۲۴

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
آبان

گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلام


حق پا


«و اما حــق رجلیک فان لاتمشی بهما إلی ما لایحــل لــک و لاتجعلهمــا مطیتک فی الطریق المستخفه باهلها فیها فإنها حاملتک و سالکه بک مسلک الدیـن و السبــق لک و لاقوه الا بالله؛ اما حق پاهایت بر تو آن است که از آن به‌عنوان وسیله‌ای برای رفتن به طرف حرام استفاده نکنی و پا را مرکب در راهی که سبب استخفاف و زبونی تو می‌شود قرار ندهی؛ زیرا که این دو پا تو را حمل می‌کنند و سِیر می‌دهند در مسیر دین و سبقت‌گرفتـن در کارهای خوب و قوتی نیست مگر به قوت پروردگار.»

امام سجاد علیه‌السلام در تعیین حقوق تک‌تک اعضای بدن، ریزبینی و دقت خاصی نشان داده‌اند که این خود حاکی از اهمیتی است که استفادهٔ صحیح از اعضا و جوارح دارد. نکته قابل تأمل در بخش‌های مختلف رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلام، این است که حضرت به استفاده از اعضا و جوارج در راه رضای خداوند تاکید فرموده‌اند که اگر غیر از این باشد، اعضایی که نعمت خداوند برای انسان است، نتیجه‌ای جز زبونی و بدبختی در پی نخواهد داشت، پس این خود انسان است که تعیین می‌کند آنچه خداوند به او بخشیده، برایش نعمت باشد یا مایهٔ نکبت و زبونی.
نحوهٔ استفاده از نعمات، آثار خود را هم در عالم دنیا و هم در عالم عقبی خواهد داشت، ضمن اینکه اعضا و جوارح انسان جزء نعماتی هستند که له یا علیه صاحبش گواهی و شهادت خواهد داد؛ چنان‌که خداوند در آیه ۶۵ سورهٔ مبارکهٔ «یس» می‌فرماید: «امروز بر دهان آنها مُهر می‌نهیم و دست‌هایشان با ما سخن می‏‌گویند و پاهایشان به کارهایی که انجام می‌دادند، شهادت می‌دهند.»
در آیهٔ ۲۴ سورهٔ مبارکهٔ «نور» نیز می‌فرماید: روزی که زبان و دست و پاهای آنها به اعمالی که انجام داده‌اند، گواهی می‌دهند.»
امام سجاد علیه‌السلام پا را وسیه‌ای برای سِیر در مسیر دین و سبقت‌گرفتن در کارهای خوب معرفی می‌کند و در کتاب اصول کافی آمده است که امام صادق علیه‌السلام در این خصوص فرمودند: هیچ بندهٔ مؤمنی نیست که قدمی در راه برآوردن حاجت برادر مؤمن خود بردارد، مگر آنکه خداوند برای او به هر قدمی که برمی‌دارد، حسنه‌ای می‌نویسد و گناهی را از او برمی‌دارد و درجهٔ او را بالا می‌برد.»
چنان‌که از آیات و روایات دریافت می‌شود، وقتی انسان برای انجام کار خیری اراده بکند، نه‌تنها پاداش نیت آن‌را دریافت می‌کند، بلکه هر حرکت و عملی که در این راه انجام می‌دهد، دارای اجر و پاداش نزد خداوند رحمان است.
پس ای خدای مهربان! ما را در پیمودن راه بندگی‌ات، یاری فرما و قدم‌هایمان را برای سِیر در مسیر دین و سبقت‌گرفتن در علم و خوبی‌ها قوت ده و ثابت‌قدم و مستدام بدار؛ چراکه به یقین نعمت پا یکی از شهادت‌دهندگان در روز حساب خواهد بود.

به قلم خانم زهرا نصیری
#روزنامه_مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
آبان

گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلام

حق چشم

«و اما حق بصرک فغضه عما لا یحل لک و ترک ابتذاله إلا لموضع عبره تستقبل بهــا بصرا او تستفید بها علما فإن البصر باب الإعتبار؛ اما حق چشمت بر تو آن است که برگردانی آن‌را از چیزی که خداوند تو را از دیدن آن منع کرده است و بی‌دلیل به هر طرف و هر چیز نظر نکنی، مگر در جایی که موجـب پند و عبرتی باشد یا سبب بصیرت و بیداری شود یا علمی از آن استفاده شود، زیرا چشم دروازهٔ پند و عبرت‌گرفتن است.»

چشم یکی از شگفت‌انگیزترین اعضای بدن است که فعالیت آن به دوربینی مدرن شباهت دارد که البته برخی از ویژگی‌های آن منحصر به فرد است و هیچ دوربینی آن‌را دارا نیست.
چشم دریچهٔ ادراک محیط اطراف است؛ ابزار توانمندی که کار آن کشف و مشاهده است. این عضو از بدن نیز همچون سایر اعضا، حقی بر صاحبش دارد و بی‌تردید حسابی برای آن خواهد بود.
خداوندِ هدایت‌گر در جای‌جای قرآن کریم به حق چشم اشاره دارد؛ چنان‌که در آیات 30 و 31 سورهٔ مبارکهٔ نور می‌فرماید: «به مردان مؤمن بگو تا چشم از نگاه ناروا بپوشانند. به زنان مؤمن بگو تا چشم از نگاه ناروا بپوشانند.»
در متون دینی و ادبی بسیاری می‌بینیم که علاوه‌بر دیدهٔ سر، به دیدهٔ دل نیز اشاره شده و جایگاه بالایی برای آن تعریف شده است، چنان‌که هاتف اصفهانی نیز می‌گوید:
چشم دل باز کن تا که جان بینی
آنچه نادیدنی‌ست آن بینی
بی‌تردید در میان چشم ظاهر و چشم باطن ارتباطی تنگاتنگ است، به‌گونه‌ای که اگر چشم ظاهر را از نادیدنی‌ها فرونبندی، چشم باطن را از دیدنی‌ها بهره‌ای نخواهد بود، همان‌طور که امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «در حواس ظاهری بشر چیزی اشرف و ارجمندتر از چشم نیست. هرچه که او میل دارد، به او ندهید که نتیجهٔ آن فراموشی خداست.» از این‌روست که امام سجاد علیه‌السلام در رابطه با حق چشم فرموده است: «حق چشمت بر تو آن است که برگردانی آن‌را از چیزی که خداوند تو را از دیدن آن منع کرده است و بی‌دلیل به هر طرف و هر چیز نظر نکنی...»
گاهی منظور از بصیرت و بینایی، توجه و پند گرفتن است، همان‌گونه که در قرآن نیز عبارت «یَا أُولِی الْأَبْصَارِ»‏ را می‌بینیم که روی صحبت با صاحبان بصیرت (افراد دارای بینش عمیق) دارد که همراه است با سفارش به عبرت گرفتن؛ چنان که در آیهٔ دوم سورهٔ مبارکهٔ حشر قبل از این خطاب، عبارت «فَاعْتَبِرُوا» آمده است. امام سجاد علیه‌السلام نیز در ادامهٔ فرمایش خود، پس از تأکید بر چشم برگرداندن از موارد نهی‌شده، می‌فرماید: «... مگر در جایی که موجـب پند و عبرتی باشد یا سبب بصیرت و بیداری شود یا علمی از آن استفاده شود، زیرا چشم دروازهٔ پند و عبرت‌گرفتن است.»
پس ای خدای مهربان! ما را توفیق مراقبت از چشم عطا فرما و آن‌را برایمان وسیله‌ای برای طاعت حضرتت و عبرت‌گرفتن از دیدنی‌ها قرار ده...

✍️ به قلم خانم زهرا نصیری
#روزنامه_مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری
۱۰
آبان

در نکوداشت امید و آرزو

امید، زایندهٔ مسیح ماست...

مطابق دیدگاه حکیمان اسلام، وجود انسان، عین ربط به وجود خداوند است. به این معنا که اگر افاضهٔ هستی از جانب خداوند صورت نمی‌پذیرفت، هیچ موجودی حیات نمی‌یافت.
همهٔ موجودات پرتویی از وجود خداوند هستند؛ اما در میان آنها، تنها انسان می‌تواند از نظر صفاتی تا مرحلهٔ تشبه به خالق خود پیش برود و رشد کند.

🔹 حال که هستی انسان، بالذات، این ظرفیت را دارد که در آثار حیاتی خود، خداگونه شود، لاجَرم اسباب به فعلیت رسیدن این قوا نیز در درون او نهادینه شده است. یکی از این لوازم و ضروریات، وجود امید و آرزوست که موجبات حرکت به سمت کمال و طلب مطلوب را فراهم می‌آورد.

🔹 بنابراین از تدبیرات مدبر عالم، به ودیعت نهادن امید در درون انسان‌هاست. چنان‌که حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: «اِنَّمَا الاَمَلُ رَحمَهً مِنَ اللهِ لِاُمَّتی. لَولاَ الأَمَلُ لاأَرضَعَت اُمُ وَلَداً وَلاغَرَسَ غارِسٌ شَجَراً»؛ امید، رحمتی از طرف خداوند برای امت من است. اگر امید نبود، مادر به فرزندش شیر نمی‌داد و باغبان درختی نمی‌کاشت.

🔹 پس می‌توان آدمیان را همانند اهل کاروانی در نظر گرفت که به سمت کمال و به ظهور رساندن استعدادهای درونی خویش در حرکت‌‌اند و عامل حرکت این کاروان، امید است.
امید حالت‌هایی نظیر شوق و طلب را در درون انسان به‌وجود می‌آورد، که او را به سمت کمال‌خواهی و کمال‌طلبی هدایت می‌کند. چنان‌که مولانا نیز می‌فرماید؛ این طلب و شوق است که باعث زاییده‌شدن مسیح هر جانی می‌شود، زیرا هر یک از ما مسیحی داریم که باید آن‌را متولد کنیم: «تن همچون مریم است و هر یکی عیسی داریم‌. اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید.»*
مسیح هر کدام از ما، همان لطیفهٔ نهانی انسانیت است. آن لطیفه‌ای که خداوند از روح خود به هنگام آفرینش در درون انسان دمید که از آن تعبیر به «مسیح هر جان» می‌شود.

زین طلب بنده به کوی تو رسید
درد مریم را به خرما بن کشید
🔸🔸🔸
این طلبکاری مبارک جنبشی است
این طلب در راه حق مانع‌ کشی است
🔸🔸🔸
در طلب زن دائماً تو هر دو دست
چون طلب در راه، نیکو رهبر است

*فیه ما فیه
به قلم خانم نرگس مرادی، کارشناس‌ارشد فلسفهٔ هنر
۱۰ آبان ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۰۵
آبان

گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلام

حق گوش

«وَ أَمّا حَقّ السّمْعِ فَتَنْزِیهُهُ عَنْ أَنْ تَجْعَلَهُ طَرِیقاً إِلَى قَلْبِکَ إِلّا لِفُوّهَةٍ کَرِیمَةٍ تُحْدِثُ فِی قَلْبِکَ خَیْراً أَوْ تَکْسِبُ خُلُقاً کَرِیماً فَإِنّهُ بَابُ الْکَلَامِ إِلَى الْقَلْبِ یُؤَدّی إِلَیْهِ ضُرُوبُ الْمَعَانِی عَلَى مَا فِیهَا مِنْ خَیْرٍ أَوْ شَرٍّ وَ لا قُوّةَ إِلّا بِاللّه. و اما حق گوش این است که از هر چیز چنان پاکش دارى که آن‌را راهى به دل خود سازى (و آن‌را نگشایى) مگر براى (شنیدن) سخن خوبى که در دلت خیرى پدید آورد یا اخلاق والایى بدان کسب کنى، زیرا گوش دروازه سخن به‌سوى دل است که معانى گوناگونى را که متضمن خیر یا شر است به آن می‌رساند. و نیرویى جز از ناحیه خداوند نیست.»

گوش یکی از اعضای بدن است که اهمیت آن در آیات و روایات زیادی گوشزد شده است، از جمله اینکه خداوند در آیه 36 سورهٔ مبارکه اسراء می‌فرماید: «از آنچه نمی‌دانی پیروی نکن؛ چراکه گوش و چشم و دل‌ها همه مسئولند.»
گوش نیز مانند سایر اعضای بدن، هم می‌تواند در خدمت صاحبش در مسیر کمال و تعالی قرار بگیرد و هم می‌تواند صاحبش را به‌سوی غرق‌شدن در جهل و گمراهی و معصیت بکشاند، لذا هر انسانی به حکم انسان بودنش و در وهلهٔ دیگر هر مسلمانی به حکم مسلمان بودنش باید همواره از گفته‌ها و شنیده‌ها و افکارش مراقبت داشته باشد؛ چراکه چشم و گوش و دل همه مسئولند.
یکی از بزرگترین گناهان نکوهیده که همواره به دوری جستن از آن تاکید شده، گناه «غیبت» است. در کتاب مستدرک آمده است که پیامبر اکرم صلی‌ا... علیه و آله و سلم درخصوص غیبت می‌فرمایند: «گوش‌ها را از شنیدن غیبت پاکیزه نگه دارید، زیرا گوینده و شنونده در گناه با یکدیگر مشترکند.»
در حدیث دیگری نیز می‌فرمایند: «گوش‌دهنده غیبت هم یکی از غیبت‌کنندگان است.»
اصولاً پرداختن به غیبت، کار کسی است که ضعیف‌النفس است؛ چنان که یا حرفی که بر زبان می‌راند حرفی سست است و قابل گفتن در پیش‌روی فرد مد نظر نیست، یا اینکه جرأت و جسارت صحبت‌کردن در حضور او را ندارد، از این‌رو متوسل می‌شود به غیبت که باعث آلوده‌شدن زبان خود و گوش دیگران می‌شود. چه‌بسا این گناه با گناه دیگری به نام تهمت نیز آمیخته شود.
در کتاب وسائل آمده است که پیامبر اکرم صلی‌ا... علیه و آله و سلم فرمودند: «سریع‌تر از آنکه مرض جذام و خوره در درون انسان پیشرفت کند، بیماری غیبت در انسان، دین او را از بین می‌برد.»
گناهان زبانی که لاجرم گوش مخاطبان را نیز درگیر و مرتکب گناه می‌کند، چنان بر روح و روان و دنیا و عقبای انسان اثر می‌کند که می‌تواند همه اعمال او را تحت تاثیر قرار دهد، چنانکه امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «غیبت، حسنات و اعمال نیک انسان را نابود می‌کند، همان‌گونه که آتش هیزم را از بین می‌برد.»
گوشی که برای حرکت در مسیر بندگی و انسانیت به انسان عطا شده است، ای‌بسا که عامل گمراهی او و به هلاکت افتادنش شود، چنان که در کتاب بحار آمده است که امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «فاصلهٔ حق و باطل چهار انگشت است؛ آنچه دو چشمت دید، آن حق است و آنچه دو گوشت می‌شنود، اکثر آن باطل است.»
بنابراین گوش بر انسان حقی دارد که برای رعایت آن باید این عضو از بدن را در راه حق و رشد و تعالی به کار گرفت و از پرداختن به آنچه ممنوع شده است، دوری کرد.
پس ای خدای مهربان! یاری‌مان کن تا از نعمات و اعضا و جوارحی که باید در راه خیر به کار افتند و فردا برای هر یک حسابی است، به‌درستی استفاده کنیم و حق آن‌را ادا کنیم.

به قلم خانم زهرا نصیری
#روزنامه_مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری
۰۴
آبان

اشاره:
پس از انتشار مطلب «اندر حکایت مشاوره» که به موضوع نیامدن مردان برای مشاورهٔ خانواده اشاره داشت، پیامی برای استاد ارسال کردم.

بخوانیم:

🔹با خواندن مطلب «اندر حکایت مشاوره» یاد یکی از دوستانم به نام نجمه‌سادات برایم تداعی شد.
چندین سال است او را می‌شناسم؛ دختر خوب و مذهبی است. اوایل آشنایی‌مان او را خانمی شاداب و پرانرژی یافتم. او هر از گاهی با من درددل می‌کند؛ از مشکلاتش می‌گوید و راهنمایی می‌طلبد. گره‌هایی در زندگی خانوادگی‌اش افتاده است. گره‌هایی که روح و روانش را پژمرده و رنجور ساخته است.
🔹 در حد وسعم و براساس نکته‌هایی که از کتاب‌های حاج‌آقا مظاهری فراگرفته‌ام و تجربه‌های مشاوره‌ای که از ۱۰ سال پیش تاکنون با ایشان داشته‌ام، دوستم را راهنمایی و کمک می‌کنم. هر دفعه که راهنمایی‌اش می‌کنم، نور امید را درونش می‌بینم، اما پس از چندی با ناامیدی برمی‌گردد.
🔹 گره‌های زندگی نجمه‌سادات با دستان همسرش باز می‌شود. بزرگترین مانع زندگی او این است که همسرش به‌هیچ‌وجه به مشاوره نمی‌آید.
هرگاه نجمه‌سادات او را به مشاوره دعوت می‌کند، همسرش می‌گوید: من خودم مشاورم و نیاز به مشاوره ندارم.
حالا نجمه‌سادات عزیزم پس از ۱۰ سال زندگی، افسرده، ناامید و عصبی شده است. مشکل اعتقادی نیز پیدا کرده است. گاهی می‌گوید: خدا هم صدایم را نمی‌شنود؛ خدا هم مرا نمی‌بیند.
من نیز در جوابش می‌گویم: اشتباهات همسرت را پای خدا نگذار. او مسئول و مسبب این مشکلات است و چارهٔ کار هم دست خود اوست.
در آخر قانع می‌شود و می‌گوید: راست می‌گویی.
🔹کاش می‌توانستم به همسر نجمه‌سادات بگویم که پا روی غرور و جهل خود بگذار و به مشاوره بیا.
کاش می‌توانستم به او بگویم که اگر زندگی خانوادگی و دنیایی‌ات برایت مهم نیست، به خاطر آخرتت به مشاوره بیا.
کاش می‌توانستم به او بگویم که اگر روح و جسم نجمه‌سادات که با جان و دل آن‌را تقدیم به شما کرده برایت مهم نیست، به‌خاطر فرزندان معصوم‌ات و آینده‌شان به مشاوره بیا.
کاش می‌توانستم به او بگویم که اگر به مشاوره اعتقاد نداری، به قرآن که اعتقاد داری؛ قرآن هم می‌گوید: «وشاورهم فی الامر»
به مشاوره بیا...
به مشاوره بیا...

به قلم خانم نرگس صفرخانلو
۹۸/۸/۴

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
مهر

حق نفس

«وَ أَمّا حَقّ نَفْسِکَ عَلَیْکَ فَأَنْ تَسْتَوْفِیَهَا فِی طَاعَةِ اللّهِ فَتُؤَدّیَ إِلَى لِسَانِکَ حَقّهُ وَ إِلَى سَمْعِکَ حَقّهُ وَ إِلَى بَصَرِکَ حَقّهُ وَ إِلَى یَدِکَ حَقّهَا وَ إِلَى رِجْلِکَ حَقّهَا وَ إِلَى بَطْنِکَ حَقّهُ وَ إِلَى فَرْجِکَ حَقّهُ وَ تَسْتَعِینَ بِاللّهِ عَلَى ذَلِکَ؛ و اما حق نفست بر تو این است که او را به تمامى به فرمانبردارى خدا گمارى و به زبانت، حقش را بپردازى و به گوش خود، حقش را (بدهى) و به چشمت، حقش را (بسپارى) و به دستت، حقش را (واگذارى) و به پایت، حقش را (بدهى) و به شکمت، حقش را (برسانى) و به عورتت، حقش را بپردازى و بر این (اداى حق) از خدا یارى جویى.»

منظور از نفس در معارف دینی، همان‌طور که امام سجاد علیه‌السلام فرموده‌اند، همهٔ اعضا و جوارحی است که انسان زندگی خود را به‌واسطه آنها اداره می‌کند و البته در روز حساب تک‌تک آنها مورد محاسبه قرار خواهند گرفت و به تمام اعمال خود که صاحبشان آنها را وادار به انجامشان کرده بود، شهادت خواهند داد. همچنین به نفس به‌عنوان شخصیت و خویشتن خویش نیز نگریسته می‌شود؛ چنان‌که مثلاً می‌گویند فلان شخص صاحب عزت نفس است. از این‌رو، هر انسانی مکلف به نگهداری و حفظ نفس خود و رسیدگی به آن است.
از ظاهر احادیث و روایات می‌توان برداشت کرد که حفظ و نگهداری نفس ابعاد مختلفی دارد؛ هم شامل حفظ آنها از گزندهای مادی و رسیدگی به سلامت آنهاست، هم شامل حساب‌رسی نسبت به اعمالی است که به‌واسطه آنها انجام می‌گیرد. همچنین حفظ شخصیت درون و خویشتن خویش را نیز شامل می‌شود.
در این زمینه احادیث زیادی وارد شده است که تاکید بر ورزش و سفر دارد. از جمله اینکه پیامبر اکرم صلی‌ا... علیه و آله و سلم می‌فرمایند: «سفر کنید تا سالم بمانید.» و نیز می‌فرمایند: «به فرزندان خود تیراندازی و شنا بیاموزید.»
درخصوص بُعد دوم نیز رسول اکرم صلی‌ا... علیه و آله و سلم در وصایای خود به ابوذر غفاری فرمود: «ای اباذر! به حساب نفس خود رسیدگی کن پیش از آنکه مورد محاسبه قرار گیری و چه این کار حساب قیامتت را آسان می‌کند. خود را وزن کن و بسنج پیش از آنکه در معرض توزین واقع شوی و خویشتن را برای عرصهٔ بزرگ قیامت در پیشگاه الهی مهیا کن که در آن روز هیچ‌چیز پنهان نمی‌ماند.»
امام علی علیه‌السلام نیز در این خصوص می‌فرماید: «کسی که حساب نفس خود را برسد، سود می‌برد و آن کس که از نفس خویش غافل شود، زیان می‌بیند.»
در رابطه با بُعد شخصیتی نیز احادیث و روایات زیادی وجود دارد، از جمله اینکه امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «خدا رحمت کند کسی را که قدر خود را بشناسد و از حدش تجاوز نکند.»
همچنین پیامبر اکرم صلی‌ا... علیه و آله و سلم می‌فرماید: «خدا دوست دارد که خلق از او سؤال کنند و اکراه دارد که دست نیاز به جانب مخلوق دراز شود. هیچ‌چیز برای خداوند خوشایندتر از آن نیست که کسی از او چیزی بخواهد. پس خجالت نکشید که از فضل و احسان خداوند مسئلت کنید، اگرچه در حوائج کوچک و حتی راجع به بند کفش باشد.»
پس می‌بینیم که معبود غیور است و شکسته‌شدن نفس مخلوقش در برابر سایرین را نمی‌پسندد و او را به‌سوی خود می‌خواند.
پس ای خدای مهربان! ما را در شناخت و معرفت نفس خویش موفق دار و در برابر خواست‌های آن یاری‌مان کن.

#زهرا_نصیری
#روزنامه_مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری