در دوران عقد
از زبان مشاور
» فاخته های جداآشیانه
دختر و پسری شیرازی، که تازه عقد کرده بودند، نزدم آمدند که برایشان درباره «بهتر زندگی کردن» سخن بگویم. مشکلی نداشتند که در پی حل آن آمده باشند؛ آمده بودند که مشکلی پیش نیاید.
به ایشان آفرین گفتم که چنین فهیم اند و در طلب حیاتی فرخنده اند.
گفتم: دوست دارید از کجا بگوییم؟
گفتند:... «درباره زندگی جدیدمان برایمان سخن بگویید. چه کنیم که این خوشبختی مان که داریم، برایمان بماند و زندگی مان بهتر شود و مشکلی برایمان پیش نیاید.»
گفتم: پس می خواهید در چهار موضوع گفت و گو کنیم؛ یکی ماهیت زندگی اکنونی تان. دوم ماندگاری خوشبختی تان. سوم بهتر شدن زندگی تان. و چهارم پیشگیری از آفت های احتمالی آینده.
گفتند: « بله. همین ها را می خواهیم. به علاوه هر چیز دیگری که خودتان صلاح می دانید.»
گفتم:
اول: ماهیت زندگی اکنونی تان
زندگی اکنونی شما مانند یک نهال است؛ نهالی نوپا، سرزنده، شاداب، و ظریف. این نهال، مانند هر موجود زنده، نیازمند تغذیه مناسب و باغبانی هامرانه است. نیز مراقبتی زیرکانه و هوشیارانه لازم دارد تا آفتی به آن نخورد و اگر آفت خورد، بی درنگ و طبیبانه، آفت زدایی شود.
غذای این نهال، عشق است. عشق، محور زندگی است. عشق ورزیدن و ابراز محبت کردن زوج ها، ضرورتی است حتمی. وجود عشق و نهان داشتن آن در دل، کافی نیست. باید آن را بروز داد و ابراز کرد.
این که پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - فرموده: «هرگاه مرد به همسرش بگوید دوستت دارم، هیچگاه از قلبش بیرون نمی رود»، بیانگر این است که باید عشق را ابراز کرد؛ هم ابراز زبانی هم ابراز رفتاری.
این سخن لطیف و حکیمانه پیامبر، منحصر به زن نیست. بلکه زن نیز که به شوهرش ابراز عشق کند، همان ثمره خجسته را به بار می آورد؛ اما چون خانم ها لطیف ترند، تأپیر پذیرترند.
دوم: ماندگاری خوشبختی تان...
نگهداری از یک پدیده و استمرار حیات آن، از پدید آوردن آن، مهمتر و دشوارتر است.
خوشبخت بودن، بسیار ارجمند است، اما خوشبخت ماندن بسیار ارجمندتر است. برای استمرار بخشیدن به خوشبختی فعلی تان، علاوه بر توصیه پیشین (عشق ورزیدن) اینها نیز لازم است:
1. قدر خوشبختی را دانستن. خوشبختی از گرانبهاترین نعمتهاست. اگر آدمی این «گرانبهایی» را درک کند و ارزش آن را بداند آن را به هیچ وجه از کف نمی دهد و آن را تباه نمی کند و در نگاهبانی آن می کوشد.
2. هرگز مجادله نکنید. نزاع و جدال، از آفتهای تباهگر خوشبختی است.
3. گذشت و فداکاری. زندگی مشترک حتماً به عنصر گذشت و ایثار نیازمند است.
4. کشیدن حصاری استوار بر گرداگرد زندگی شخصی؛ حصاری نفوذ ناپذیر. هیچکس و هیچ چیز نباید به این حصار نفوذ کند. یکی از معانی تقوا، حصار است. تقوای خانوادگی از ارجمندترین تقواهاست و یکی از نمودهای آن، خصوصی نگه داشتن زندگی مشترک است و محافظت از آن.
سوم: بهتر شدن وضع موجود
این توقع و انتظار، توقعی است مبارک. هر «خوب»، «خوبتر»ی دارد. در مسیر کمال و در وادی خوبیها، هرچه بالاتر، بهتر. در این باب چنین کنید:
1. معرفت خود را در باب حیات، افزایش دهید. منظور، اصل حیات و هستی است. حیات خانوادگی، بخشی از حیات کلی است. هرچه معرفت آدمی از حیات، بیشتر شود، معرفت او به حیات خانوادگی نیز افزایش می یابد. «هستی شناسی» از ارجمندترین شناختهاست.
کسی که نظام آفرینش را نیکو بشناسد به این حقیقت نیز آگاه می شود که: «از نشانه های حکمت خداونددر آفرینش هستی این است که آدمیان را به گونه همسران آفرید و آنان را «زوج» قرار داد تا همدم و مونس هم باشند و میان ایشان را با مهربانی و رحمت، پیوند داد.» (سوره روم، آیه 21)
نگریستن عالمانه و عارفانه به نظام هستی، کل جهان را در نگاه انسان، فرخنده می نمایاند و حیات خانوادگی را نیز که جزئی از آن کل است، حیاتی طیبه می سازد.
2. معرفت خود را در باب حیات خانوادگی افزایش دهید؛ با کتاب خواندن، آموزش دیدن، مشاوره با مشاوران دانا و ... .
3. شیوه زندگانی معصومان و بزرگان را بررسی و مطالعه کنید. درسهای بسیاری را می توان از حیات فرخنده آن فرخندگان آموخت.
4. تقویت ایمان مذهبی. مؤمنان، مؤمنانه زندگی می کنند و زندگانی مؤمنانه، فرخنده ترین زندگی هاست. آدمی، هرچه که حضور خداوند را بیشتر در زندگی احساس کند خوبتر زندگی می کند. ایمان گوهری است بی بدیل. انسان هرچه مؤمون تر باشد، اخلاقش بهتر است و هرچه اخلاقش بهتر باشد زندگی اش شیرین تر است. مؤمن به هیچکس ستم نمی کند، خصوصاً به همسرش و حق کسی را تباه نمی کند، خصوصاً حق همسرش را. ایمان، قلب را صفا و جلا می دهد و صفا و جلای قلب، زندگی را باصفا و تابناک می سازد. وفادارترین و متعهدترین آدمیان نسبت به زندگی و خانواده، مؤمنان اند.
چهارم: پیشگیری از مشکلات احتمالی
همیشه گفته و شنیده ایم که پیشگیری بر درمان مقدم است. این قاعده، در زندگی خانوادگی نیز صادق است. در این باره چند نکته را در نظر گیرید:
1. این سخن که در جامعه ما رواج دارد که: «زندگی زن و شوهری، بدون دعوا و نزاع نمی شود»، سخن ناصوابی است. و نیز اینکه عوام می گویند: «قهر و دعوا، نمک زندگی است» حرف ناروا و خطرناکی است. سخن درست آن است که: زندگی با دعوا خلاف طبیعت حیات مشترک است. اصل آن است که زندگی زن و شوهری، بی نزاع و بی جدال است و با تفاهم و همراه با عشق و فداکاری و گذشت است. دعوا و جنجال، خلاف اصل کلی حیات معقول و خلاف طبیعت سالم زندگی است. و نیز: قهر و دعوا، سمّ زندگی است، نه نمک زندگی.
بکوشید زندگی تان بر اساس صفا و سلامت و محبت باشد. هرگز به «آفت نزاع» اجازه ورود به زندگی تان را ندهید.
2. دیگران نباید به حریم زندگی خصوصی تان راه یابند؛ چه دوستان نادان و بی غرض و چه دشمنان موذی باغرض. آمار و تجربه نشان می دهد که دخالت نا به جا و فضولی ناروای دیگران، بیشترین آسیب را به زندگانی زوجهای جوان و غیر جوان می زند و عامل بیشتر طلاقها همین عامل خطرناک است. احترام بزرگترها را نگه دارید اما دریچه ذهن و دروازه دل و در بوستان زندگی تان را به روی دیگران باز نگذارید. اگر هم در مواردی لازم شد که کسی به این بوستان فرخنده در آید باید به انتخاب خودتان باشد؛ کسی باشد کاردان و باایمان و تجربه دار؛ آن هم بسیار محدود و برای یاری و خدمت و هدایت نه برای آشوب افکنی و خیانت.
3. چشم و دلتان را فقط و فقط به همدیگر بدوزید و از نگریستن به دیگران یکسره چشم بپوشانید. عفت و غیرت، دو عنصر گرانسنگ وجود انسان است. این دو عنصر، در خجستگی حیات مشترک، تأثیر بسیار دارند. از موهبت های مبارک حیات آن است که شما دو نفر برای همدیگر آفریده شده اید. پس، برای هم باشید و به هیچکس چشم طمع ندوزید.
دلارامی که داری دل در او بند
دگر چشم از همه عالم فرو بند
4. مقایسه ممنوع! خودتان باشید. به دیگران کاری نداشته باشید. مقایسه، حسرت و اندوه می آورد. همسرتان و زندگی تان را با همسران دیگران و زندگانی دیگران هرگز مقایسه نکنید؛ نه در دل و نه در زبان و نه به هیچ شکل دیگر.
آنگاه گفتم: خوب، دیگر بس تان است. فعلاً همینها را داشته باشید و عمل کنید.
گفتند: چند سؤال داریم.
گفتم: در این نوبت هرکدامتان یک سؤال بپرسید.
پسر گفت: اینکه بعضیها می گویند: «به همسر نباید خیلی محبت کرد؛ لوس می شود» درست است یا نه؟
گفتم: عشق ورزی و محبت از عناصری است که هرچه بیشتر باشد بهتر است. کسی را هم لوس نمی کند. آن چیز که ناپسند است، جلف گری و حریم شکنی است. صمیمیت و محبت نباید سبب بی احترامی و بی ادبی شود. باید حریمی مؤدبانه و عاشقانه میان زن و شوهر باشد؛ حریمی به نرمی حریر و لطافت شبنم. ادب ورزی با عشق ورزی منافات ندارد. آنچه ناپسند است بی ادبی است. با احترامگزاری به یکدیگر به هم عشق بورزید و محبت کنید. حفظ احترام و حرمت همسر سبب افزایش علاقه و عشق می شود. برخی از شوخی های رکیک و بی پروا موجب رنجیدن دلها می شود. اینها محبت نیست؛ ضد محبت است.
دختر گفت: درباره رابطه با خانواده هامان چه کنیم؟ حدود آن چقدر است؟ اگر پدرم مرا از رفتن به خانه همسرم نهی کرد چه باید بکنم؟
گفتم: معمولاً چنین است که پدر، نهی و منع کامل نمی کند؛ بلکه از افراط در روابط هراس دارد و حق با اوست. اگرچه شما همسر شرعی و قانونی هم هستید، اما تا عروسی نکرده اید و نزد والدین زندگی می کنید باید حریم زندگی ایشان را محترم بدارید. پدر، نگران آبروی خود و خانواده است. نگران حرفهای مردم است. اگرچه کار شب زفاف را در دوران نامزدی انجام دادن و نیز حاملگی دختر در این دوران، خلاف شرع و قانون نیست، اما جامعه ما نمی پسندد و این، ناپسندیدنی حیامندانه و نجیبانه است. غیرت ورزی حیامندانه، غیر از غیرت ورزی متعصبانه است.
بنابراین بکوشید حرمت والدین را نگه دارید و به اعتماد آنان احترام بگذارید و هراس و نگرانی شان را رفع کنید. تا عروسی نکرده اید، در رابطه هاتان اندازه نگه دارید. «اندازه نگه دار که اندازه نکوست».
***
آنگاه آن دو فاخته جداآشیانه، امیدوار و سرخوشانه، رفتند تا آینده ای خجسته را بسازند و در تدارک هم آشیانه شدن برآیند.
الاهی خوشبخت باشند.