وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۱۳۸ مطلب با موضوع «مطالب دیگران» ثبت شده است

۲۲
ارديبهشت

دعای روز ششم ماه مبارک رمضان

دعا


ای عزیزی که عزت و ذلت بندگان به اراده حضرتت معنا پیدا می‌کند، روحی که جسم را جان داده و آن‌را ارزش و معنا بخشیده، از سوی توست.
اگرچه این نعمت گرانقدر را آلودم و آن‌را به معصیت، تیره و تار کردم؛ اما تردید ندارم که مرا رها نکرده‌ای.
تو همان قادر متعالی که می‌تواند به گوشهٔ چشمی، شقی را سعید و بدبخت را نیکوسرانجام سازد. پس بر حال نزار من ترحم فرما و با پردهٔ سترت بپوشان آنچه را که زیبندهٔ آشکارشدن نیست و مرا در سایه‌سار رحمتت پناه ده. ای کسی که صاحب فضل و احسان هستی!
با همین امید، در این لحظات از ضیافت پرمهرت، تو را چنین می‌خوانم:

«اللَّهُمَّ لاَ تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَ لاَ تَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِکَ‏ وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَ أَیَادِیکَ یَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِینَ‏؛ اى خدا! مرا در این روز به‌ سبب ارتکاب عصیانت خوار مساز و به ضرب تازیانه قهرت کیفر مکن و از موجبات خشم و غضبت دور گردان. به‌حق احسان و نعمت‌هاى تو به خلق، اى منتهاى آرزوى مشتاقان!»

زهرا نصیری/ روزنامهٔ مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری
۲۱
ارديبهشت

دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان


مناجات


الهی! ای آنکه نسبت به بندگانت دارای حلم و بخشش هستی و ای آنکه نسبت به توبه‌کنندگان مشتاقی! در این ضیافت که سفره‌اش را بر بندگان خود گسترده‌ای، توبه‌ای واقعی روزی‌مان کن؛ آنسان که راه برگشت در پیش نگیریم. ای بخشندهٔ مهربان! امید به رحمتت این سخن را در گوش دلمان زمزمه می‌کند که «صد بار اگر توبه شکستی، باز آی». یاری‌مان کن که نه از ناامیدان درگاهت باشیم - در این صورت خسارت‌زده خواهیم بود - و نه چنان باشیم که امید مغفرت، جرأت معصیت را در ما افزون کند. ما را بپذیر و به مقام قرب خود بنواز، ای مهربان‌ترین مهربانان!
با امید به رحمتت در این روز زمزمه می‌کنیم:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ‏ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُقَرَّبِینَ بِرَأْفَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏؛ خدایا! مرا در این روز از استغفارکنندگان قرار ده و از بندگان صالح مطیع خود مقرر فرما و هم در این روز مرا از دوستان مقرب درگاه خود قرار ده. به حق لطف و رأفتت اى مهربانترین مهربانان!»

زهرا نصیری / روزنامهٔ مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری
۲۱
ارديبهشت

صبر

بهترین راه سبک‌کردن یک رنج، پذیرش آن است. کافی است این نکته را در موقعیت‌های سخت یا ناخوشایند زندگی‌تان تجربه کنید.
جملاتی از قبیل: "چرا اینگونه شد؟" ، "چرا با من اینگونه رفتار می‌کند؟" ، "وای! اگر فلان اتفاق بیفتد یا نیفتد، چه می‌شود!" و امثال آن‌ها که در ذهن و ضمیر همه ما، کم یا بیش وجود دارد و در خودگویی هایمان تکرار می شوند، فقط رنج ما را بزرگتر و صبر ما را کمتر می‌کنند.

گاهی این سرزنش‌های درونی، کار را به آنجا می‌رساند که آدمی طاقت‌اش را به‌کلی از دست می‌دهد و احساس عجز می‌کند. در چنین حالتی، نه تنها مشکل را حل نمی‌کند، بلکه مشکلی هم ایجاد می‌کند و آرامش اعصاب خود و اطرافیانش را نیز آسیب می‌زند.

حال اگر به جای این خودگویی‌های منفی، خودگویی‌های مثبت و البته واقعی داشته باشیم، نتیجه چگونه دگرگون می‌شود؟
تصور کنید که به خود بگوییم: " این سختی هم یک مساله است که باید بیندیشم برای حلش چه می‌توانم بکنم؟" یا "مثل یک کاربر یا یک مامور به انجام وظیفه‌ای خاص، صرفا کاری را که از دستم برمی‌آید، انجام می‌دهم و نتیجه‌اش را به خدا می‌سپارم. هر چه او بخواهد. نگران نتیجه نیستم. " ، "سعی‌ام را می‌کنم؛ شد، شد و نشد، نشد!" ، " رنجم را می‌پذیرم و از تجربه‌کردن آن شادمانم. این رنج هم بخشی از زندگی و بلکه معنای آن است. زندگی بدون رنج که زندگی نیست. اگر رنج نباشد که راحتی، معنا و لذتی برای آدمی ندارد." و بالاتر از همه این‌ها: " این سختی، هر چه باشد می‌گذرد. چون دنیا می‌گذرد و خدا حساب کارها را دارد و پاداش می‌دهد."
با این تغیبر نگاه، سختی یا آسانی و خوشایندی یا ناخوشایندی یک مساله، برای ما یکسان است. زیرا به همه آن‌ها به شکل وجوه مختلف زندگی و معنای آن، می‌نگریم و همه انواع آن را فقط صورت مساله‌ای می بینیم که کار ما تنها تلاشی برای حل آن است؛ خواه حل شود یا نشود.

در این صورت، سختی های ما؛ از کوچکترین هایشان، مثل گیرکردن در ترافیک خیابان تا بزرگترین هایشان، مثل فشاراقتصادی، بیماری یا فقدان یک عزیز؛ صبر و آرامش ما را نمی‌ربایند. علاوه بر اینکه، توانایی ما در حل مسائل بیشتر می‌شود.

به قلم: باران بهارانی

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
ارديبهشت

بهار نیایش

ماه رمضان

نیاش یا مناجات، دینی‌ترین رفتار انسان‌ها است. هیچ گفتار و رفتار دیگری به اندازۀ مناجات با خدا، انسان را دینی‌تر و معنوی‌تر نمی‌کند. نیایش با خدا، سنت پیامبران و دوستان خدا بوده است؛ اما متأسفانه این بخش مهم از دین و دینداری، در میان مسلمانان معاصر، رنگ باخته است. توجه بی‌قاعده به جنبه‌های غیر معنوی دین، بسیاری از دینداران را از مهم‌ترین رسالت ادیان که نزدیک‌تر کردن انسان به خدا است، غافل کرده است؛ حال آنکه گام نخست در دینداری و مسلمانی، پیوند معنوی و روحی با خدا است. تا این پیوند نباشد، همۀ برنامه‌های دیگر دین، مرده و بی جان است. دین، یعنی خداپرستی، و خداپرستی بدون ارتباط معنوی با خدا ادعایی بیش نیست. از سوی دیگر، برای ارتباط معنوی با خدا، راهی آسان‌تر از نیایش وجود ندارد. در نیایش، ما حقیقت و ارزش‌های خود را آشکار می‌کنیم؛ زیرا در نیایش روی سخن با خدا است و آنگاه که با خدا سخن می‌گوییم، جایی برای دروغ و ریا و نیرنگ نیست. ما جز در محراب نیایش، نقاب از چهره برنمی‌داریم و همۀ هستی و واقعیت خود را – همان‌گونه که هست - نشان نمی‌دهیم. آنگاه که رو در روی خدا می‌ایستیم، همانیم که هستیم. هر انسانی، به چنین لحظه‌هایی در عمر خود نیازمند است. حتی اگر خداپرست نبودیم، باید سنگی یا چوبی یا خورشید و ستاره‌ای را – برای پرستش! - می‌یافتیم تا در برابر او، خود را عریان کنیم و خویشتن را – آنسان که هستیم – ببینیم.
گفت‌وگو با خدا، چنان روحیه‌ای به انسان می‌دهد که زندگی را برای او لذت‌بخش‌تر، و روح را برای معراج به ماورای آب و خاک، آماده‌تر می‌کند. در مناجات با خدا، آنچه مهم است حضور دل و صمیمت در گفتار است. در محضر دوست، ترتیب و آداب چندانی نباید جست. زبان دل را باید گشود و چشم جان را.
خدایا،
بی تو زمین، تابوت زشتی‌ها است؛
با تو زمین، قرارگاه عاشقی‌ها است.
بی تو آسمان، عجوزۀ فرتوتی است که صبح تا شام، دفتر سرنوشت ما را سیاه می‌کند؛
با تو آسمان، شمعدان مهربانی‌ها است.
بی تو ابرها شبح‌های سرگردان‌ در فراموشخانۀ نکبت و بی‌عاری‌اند؛
با تو ابرها، چشمه‌های زلال مسیحایی در خلوت مریم‌های نجیب‌تر از اشک‌اند.
بی تو نفس‌های من، خرناسه‌های ابلیس است؛
با تو هر نفس که از سینه برمی‌آورم، خوراک فرشتگان گرسنه است.
بی تو، نسیمْ باد وحشی است؛
با تو بادهای ترانه‌خوان، شانه‌های زلف پریشان من‌اند.
بی تو هر واژه، پرچم گمراهی است؛
با تو واژه‌ها پیغمبران آگاهی و دانایی‌اند.
بی تو زندگی، بودن و افسردن است؛
با تو زندگی، بودن و بالیدن است.
بی تو مرگ، خانۀ آخر است؛
با تو مرگ، اول آشنایی‌ها است.
بی تو جان، سربار تن است و تن زنجیر روح، و روح نوحه‌خوان ویرانه‌های مرموز؛
با تو تن، گلستانۀ روح است و روح بازیگاه شادی‌‌های تن.
بی تو بیزارم، بیمارم؛
با تو آموزگار مسیح در مدرسۀ معراجم.
بی تو من هیچ؛ بی تو من پوچ؛
با تو من پیش‌نماز هستی.
خدایا
هیچ حقیقتی را چندان پنهان نکردم که ایمانم را
که می‌دانم تو در پنهان، پیداتری

استاد رضا بابایی / روزنامهٔ اطلاعات
۱۹ اردیبهشت ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
ارديبهشت

دروغ و تهمت، هرگز!

اخلاق


سخن یک خطیب...:
همان‌طور که در جنگ، برخی اوقات، خلاف شرع‌ها جایز می‌شود، در جنگ سایبری هم خلاف شرع‌ها جایز می‌شود. یعنی الان شرایطی است که شما با هرچه که به دستتان می‌رسد بزنید. ملاحظه هیچ طرف را هم نکنید. چون شما نزنید، دشمن شما را می‌زند.
(خبرگزاری فارس)

سخن شهید مطهری:
...بعضی آدم‌های کم‌سواد این «باهِتوهُمْ» (در سخن پیامبر اسلام) را این‌طور معنی کردند: به آن‌ها تهمت بزنید و دروغ ببندید. بعد می‌گویند: اهل بدعت، دشمن خدا هستند و من دروغ علیه او جعل می‌کنم. با هر کسی هم که دشمنی شخصی داشته باشد می‌گوید: این ملعون، اهل بدعت است. صغری و کبری تشکیل می‌دهد، بعد هم شروع می‌کند به دروغ جعل‌کردن علیه او.
شما ببینید اگر جامعه‌ای به این بیماری مبتلا باشد که دشمن‌های شخصی خودش را اهل بدعت بداند و حدیث «باهِتوهُمْ» را هم چنین معنی کند که دروغ جعل کن، با دشمن‌های خودش چه می‌کند! آن وقت است که شما می‌بینید دروغ اندر دروغ جعل می‌شود. (آشنایی با قرآن، ج۴، ص۴۹)

سخن دیگری از ایشان:
معنای این‌که اگر با اهل بدعت روبرو شدید، "باهتوهم"، یعنی با منطقی قوی با آن‌ها روبرو بشوید، مبهوتشان بکنید، آن‌چنان‌که ابراهیم با جبّار زمان خودش‌ نمرود مباحثه کرد و مبهوتش نمود «فبهت الذی کفر» ... عده‌ای آمده‌اند از این حدیث این‌جور استفاده کرده‌اند که اگر اهل بدعت‌ را دیدید، دیگر دروغ گفتن جایز است، هر نسبتی می‌خواهید به این‌ها بدهید، هر دروغی می‌خواهید ببندید، یعنی برای کوباندن اهل بدعت که یک هدف‌ مقدس است، از این وسیله نامقدس یعنی دروغ بستن استفاده بکنید...
آدم‌های حسابی، هرگز چنین حرفی را نمی‌زنند. آدم‌های ناحسابی گاهی دنبال بهانه‌اند. (سیری در سیره نبوی، ص۱۲۸)

سخنی دیگر از ایشان:
فرنگی‌مآب ما می‌گوید: «الْغایاتُ تُبَرِّرُ الْمَبادی»، هدف باید خوب باشد، هدف که خوب بود، وسیله، هرچه شد شد. مقدّس‌مآب ما هم می‌گوید: به ما گفته‌اند «باهِتوهُمْ»، حق داریم هرچه دلمان بخواهد بگوییم، و می‌گوییم هرچه دل خودمان بخواهد. آن وقت ببینید به سر دین چه می‌آید؟!
(مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۰۴)

۱۹ اردیبهشت ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
ارديبهشت

دعای روز سوم ماه مبارک رمضان

دعا
خودآگاهی و رسیدن به خویشتن خویش، آدمی را در سِیر بندگی سرعت می‌بخشد و آنچه او را مغبون می‌سازد، پرداختن به امور باطـل است که بزرگترین سرمایهٔ انسان، یعنی لحظه‌های زندگی او را به تاراج می‌برد.
پس ای کریم! حال که در این ایام درهای رحمتت باز است و دعا به اجابت نزدیک‌تر، حال که بزرگوارانه می‌بخشی و سخاوتمندانه عطا می‌کنی، چگونه امیدواران حضرتت از دعا به درگاهت ناامید خواهند بود! ما را از خیر و رحمتت نصیبی قرار ده و از بیهودگی و باطل در امانمان دار!

الهی فضل خود را یار ما کن
ز رحمت یک نظر در کار ما کن

پس در این روز به زبان دل، محبوب را می‌خوانیم و زمزمه می‌کنیم:
«اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ؛ خدایا! مرا در این روز هوشیاری و خودآگاهی روزی کن و از بی‌خِردی و کار باطـل دور ساز و مرا بهره و فایده از هر خیری که فرود آوردی قرار بده، به‌حق بخشش خودت ای بخشنده‌ترین بخشندگان!»

زهرا نصیری / روزنامه مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
ارديبهشت

دعای روز دوم ماه مبارک رمضان

گل

الهی! رسیدن به رضای تو آرزوی هر مشتاقیست، اما چگونه از تو مسئلت دارم که از من راضی باش! حال آنکه خوب می‌دانم چیزی از خویش ندارم که اسباب رضایت حضرتت را فراهم سازد و اگر اسبابی هست، آن‌هم از سوی توست. پس، از تو مسئلت دارم که قلبم را جایگاه رضا و معرفتت سازی و کریمانه از خطاهایم چشم بپوشی. به کرمت ای مهربان!
حال در این روز تو را به زبان دل می‌خوانیم و امید مرحمت داریم: «اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الى مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین: خدایا! نزدیک کن مرا در این ماه به‌سوى خوشنودیت و برکنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفیق ده مرا در آن براى خواندن آیات قرآن، به رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان!»

 زهرا نصیری

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
ارديبهشت

دعای روز اول ماه مبارک رمضان

زمزمه‌های عاشقی


هان ای دلشدگان! دیدهٔ دل باز کنید و درهای گشوده آسمان بنگرید که از امروز، آسمان به زمین نزدیک است. مبارک باد بر شما ورود به ضیافت الهی... ضیافتی که خوان بابرکتش کران تا به کران گسترده است، تا بنده را به توفیق و همت چه نصیب آید! سفره‌ای که نعمتش را پایانی نیست و هرکس را از آن به اندازهٔ ظرفش نصیبی‌ست. هر ضیافتی را آدابیست و امساک و پرهیزکاری، آداب ضیافت الهیست... چه نیکوست که گَرد ریا از دل و جان بزداییم و خود را به عطر اخلاص معطـر سازیم؛ تا از مُنعمان خوان رحمتش به‌شمار آییم. امید که در این ضیافت، سعادت یارمان باشد تا مغبون و سرگشته نباشیم.
خداوندا!
به‌حق آبرومندان کوی‌ات
ببخش این بندهٔ بی‌آبرویت
پس در این روز به زبان دل، محبوب را می‌خوانیم و زمزمه می‌کنیم: «اللهمَ اجْعلْ صِیامی فیه صِیام‌الصّائِمینَ و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ و نَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ‌الغافِلینَ وهَبْ‌لی جُرمی فیهِ یا الهَ‌العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ‌المجْرمینَ: خدایا! روزهٔ مرا در این روز مانند روزهٔ روزه‌داران حقیقی قرار بده و اقامهٔ نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان (از یاد تو) بیدار ساز و در این روز گناهم را ببخش، ای خدای عالمیان و زشتی‌هایم را عفو فرما، ای بخشندهٔ گنهکاران!»

زهرا نصیری / روزنامهٔ مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری
۱۱
ارديبهشت

بازخوردی برای مطلب «جمله‌ای هولناک!»

پس از انتشار پست «جمله‌ای هولناک» در تاریخ ۶ اردیبهشت ۹۸، خانم «طیبه نوحی»، استاد دانشگاه، مطلبی در آن‌باره نوشته‌اند، که با تشکر از ایشان، می‌خوانیم:

«تاثیر کلمات، بر روح و روان خود و دیگران، مسئله‌ای است که علم آن را اثبات کرد‌ه است.
جملات به کار برده در طی شبانه‌روز، بار منفی یا مثبت را منتقل می‌کنند، چنان‌که شما استاد نکته‌سنج، یکی از این جمله‌ها را بیان کرده‌اید.
افکار منفی، ناخودآگاه، به اعمال و گفتار منفی منجر می‌شود.
به‌کار بردن جملات، از افکار فرد نشأت می‌گیرد.
گاهی اوقات، به‌کار بردن برخی از جملات، چه از روی آگاهی یا ناخودآگاه، باعث تکان شدید بنیان خانواده می‌شود.
ابتدا باید افکار منفی را از ذهن خود پاک کرد. و اگر به آن‌ها شاخ و برگ داده‌اید، نگذارید از دیوار ذهنتان به گلستان زبانتان جاری شود، که خانمان سوز خواهد شد.»

 لینک یادداشت

«جمله‌ای هولناک!»http://mazaheriesfahani.ir/1398/02/06/-

  • علی اکبر مظاهری
۰۶
ارديبهشت

غزلی ناب از مولوی، دیوان شمس

ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا

زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم
زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا

زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد
زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا

چندین چشش از بهر چه تا جان تلخت خوش شود
چندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیا

از بد پشیمان می‌شوی الله گویان می‌شوی
آن دم تو را او می‌کشد تا وارهاند مر تو را

از جرم ترسان می‌شوی وز چاره پرسان می‌شوی
آن لحظه ترساننده را با خود نمی‌بینی چرا

گر چشم تو بربست او چون مهره‌ای در دست او
گاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا

گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن
گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی

این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان
یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها

چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان
کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا

بانک شعیب و ناله‌اش وان اشک همچون ژاله‌اش
چون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا

گر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمت
فردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعا

گفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیان
گر هفت بحر آتش شود من درروم بهر لقا

گر رانده آن منظرم بستست از او چشم ترم
من در جحیم اولیترم جنت نشاید مر مرا

جنت مرا بی‌روی او هم دوزخست و هم عدو
من سوختم زین رنگ و بو کو فر انوار بقا

گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری
که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا

گفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت
هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمی

ور عاقبت این چشم من محروم خواهد ماندن
تا کور گردد آن بصر کو نیست لایق دوست را

اندر جهان هر آدمی باشد فدای یار خود
یار یکی انبان خون یار یکی شمس ضیا

چون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد
ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر لا

روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی
پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغا

گفتا که من خربنده‌ام پس بایزیدش گفت رو
یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا

  • علی اکبر مظاهری