یادی از آن دو یار باوقار
نویسنده: علیاکبر مظاهری
جدّ مادری ما، عالمی بود تقواپیشه و پاک اندیشه و سلیم النفس. نیز بسیار خانواده دوست بود و مهربان. ما هرگز از ایشان رفتار و گفتار ناشایستی مشاهده نکردیم. توکلش به خدا و رضایتش به تقدیر الاهی، مثال زدنی بود. از او هیچ صفت ناپسندی، هر چند کوچک، سراغ ندارم، چه رسد به «حسادت»، اما «غیرتمند» بود.
ایشان، همسرش (مادربزرگمان) را بسیار احترام می کرد. بهویژه که مادربزرگ، علویه بود و پدربزرگ، به خاطر سیده بودن مادربزرگ، او را فوق العاده گرامی میداشت. ما هرگز کمترین بیاحترامی از پدربزرگ به مادربزرگ ندیدیم و نشنیدیم.
پدربزرگ به مادربزرگ گفته بود: «نزد دامادهایمان حجاب داشته باشید.» و ما مادربزرگ را نزد دامادهایش، که پدرمان یکی از آنان بود، بیچادر ندیدیم.
با این که پدربزرگ، ده سال زودتر از مادربزرگ از این جهان رفت، اما مادربزرگ همچنان به آن پیمانی که با پدربزرگ بسته بود، پایبند بود و آن فرمان و خواسته ایشان را حرمت مینهاد. حتی در دوران کهنسالی که نودساله بود، نزد دامادهایش چادر به سر میکرد و حجاب و حریم میگرفت.
رحمت خدای رحمان بر هر دوی ایشان.