وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۴۱ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

۰۷
آذر

عرفان ناب ۳

نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری

بانگ رحیل!

خداوند سبحان خطاب به آدمی می‌فرماید:

یابن آدم!
۱. أَکثِر من الزّادِ، فَإِنَّ الطَّریقَ بَعیدٌ بَعیدٌ.
۲. وَ جَدِّدِ السَّفینَةَ، فإِنَّ البَحرَ عَمیقٌ عمیقٌ.
٣. وَخَفِّفِ الحَملَ، فَإِنَّ الصِّراطَ دَقیقٌ دَقیقٌ.
۴. وَ أَخلِصِ العَمَلَ، فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ.
۵. وَ أَخِّر نَومَکَ إلَى القَبرِ.
۶. وَ فَخرَکَ إِلَى المیزانِ.
۷. وَ شَهوَتَکَ إِلَى الجَنَّةِ.
۸. وَ راحَتَکَ إِلَى الآخِرَةِ.
۹. وَ لَذَّتَکَ إِلَى الحُورِ العینِ.
۱۰. وَ کُن لی، أَکُن لَکَ.
۱۱. وَ تَقَرَّب إِلَىَّ بِاستِهانَةِ الدُّنیا.
۱۲. وَ تَبَعَّد عَنِ النّارِ لِبُغضِ الفُجّارِ و حُبِّ الأَبرارِ.
۱۳. فَإِنَّ اللّه لایُضیعُ أَجرَ المُحسِنینَ. ۱

ای فرزند آدم!
۱. «توشه» را افزون کن، که «راه» (آخرت و رسیدن به سعادت)، دور است دور!
٢. و «کشتی» را تعمیر کن، که «دریا» عمیق است عمیق!
٣. و «بار»(های اضافی که در این سفر به کارت نمی آیند) را فروگذار و سبک گردان، که «صراط»، باریک و دقیق است دقیق!
۴. و «عمل» (و کردار و گفتارت) را خالص گردان، که «حسابرس» بیناست بینا!
۵. و خفتن خویش را به تأخیر بینداز و آن را برای درون قبر بگذار!
۶. و فخرکردنت را برای هنگامهٔ برپایی «میزان» (در قیامت) بگذار.
۷. و میل (و برآوردن خواهش‌های دل)ات را برای بهشت واگذار.
۸. و راحتی و آسایشت را برای جهان آخرت بگذار.
۹.و لذتجویی‌ات را برای (زیستن در کنار) همسران بهشتی واگذار.
۱۰. و برای من باش تا من - نیز - برای تو باشم.
۱۱. و با سبک‌شمردن دنیا، به من نزدیک شو و تقرب بجوی.
۱۲. و با دشمن‌داشتن فاجران و بدکاران، و نیز به دوستی با ابرار و نیکان، خویشتن را از آتش، دور بدار.
۱۳. پس (بدان که) خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌سازد.

هوشمندی و فرزانگی چنین اقتضا می‌کند که آدمی، هنگام سفر، زاد و راحلهٔ خویش را بررسی کند؛ مسافت راه و وسیلهٔ سفر و توشهٔ راه را ارزیابی نماید و نیز مدت زمان سفر و ایام ماندن در مقصد را محاسبه کند و خود را مهیا سازد. و اگر قصد تجارت و یا اهدای هدیه به عزیزی را نیز در سر دارد، کالایی در خور و تحفه‌ای مناسب فراهم آورد.

آدمیان، مهاجرانی‌اند که «بانگ رحیل»، هر دم، آنان را به کوچ و سفر به سوی مقصد نهایی فرامی‌خواند.

آید آن‌ روز که من هجرت از این خانه کنم
از جهان پر زده، در شاخ عدم لانه کنم
رسد آن حال که در شمع وجود دلدار
بال و پر سوخته، کار شب پروانه کنم (...)
شود آیا که از این بتکده، بر بندم رخت
پرزنان، پشت بر این خانهٔ بیگانه کنم ۲

امیر مؤمنان - علیه السلام - بارها و بارها، با صدایی حزین، که از سویدای دل بیدارش برمی‌آمد - و جان‌های خفته و غافل را به هشیاری فرا می‌خواند، ندا می‌داد:
«تَجَهَّزُوا - رَحِمَکُمُ اللّهُ - فَقَد نُودیَ فیکُم بِالرَّحیلِ.»؛ ۳
مجهز و آماده شوید - خدایتان رحمت کند - که بانگ رحیل و ندای کوچ در میانتان سرداده شد!

مرا در منزل جانان چه امن و عیش، چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بربندید محملها ۴

برای وصول به اهداف عالی حیات برین و رسیدن به خواسته‌های برتر، باید از خواهش‌های حقیر، درگذشت و با فداکردن امور کوچک و ناچیز، در راه آرمان‌های بلند و سترگ، به سعادت جاوید نائل آمد.

گر از پی شهوت و هوئ خواهی رفت
از من خبرت، که بی نوا خواهی رفت
بنگر که کئی و از کجا آمده‌ای
میدان که چه می‌کنی، کجا خواهی رفت

ای مرغ چمن! از این قفس، بیرون شو
فردوس، تو را می طلبد، مفتون شو
طاووسی و از دیار یار آمدهای
یادآور روی دوست شو، مجنون شو ۵

۳۰ شهریور ۱۴۰۱

۱. الجواهر السنیه، صفحه ۶۷. نیز کلمة‌الله، ص ۴۷۱.
۲. امام خمینی، دیوان امام، صفحه ۱۵۸.
۳. نهج البلاغه، ترجمه و توضیح علی‌اکبر مظاهری، خطبه ۲۰۴.
۴. دیوان حافظ، غزل اول.
۵. امام خمینی، دیوان امام، صفحه ۲۳۷.

🌍 zil.ink/mazaheriesfahani

  • علی اکبر مظاهری
۰۷
آذر

عرفان ناب ۲

 نویسنده: # علی‌اکبر مظاهری

دعوت و اجابت

خداوند سبحان به مردمان می‌فرماید:

یَابْنَ آدَمَ!
۱. اُذْکُرُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ.
۲. أُدْعُونی بِلا غَفْلَةٍ، أَسْتَجِبْ لَکُمَ بِلامُهْلَةٍ.
۳. أُدْعُونی بِالْقُلُوبِ الْخالیَةِ، أَسْتَجِبْ لَکُمْ بِالدَّرَجاتِ الْعالِیةِ.
۴. أُدْعُونی بِالْإِخْلاصَ وَالتَّقْوى، أَسْتَجِبْ لَکُمْ بِالْجَنَّةِ الْمَأْوى.
۵. أُدْعُونی بِالْخَوْفِ وَ الرَّجاءِ، أَجْعَلْ لَکُمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ فَرَجاً وَ مَخْرَجاً:
۶. أُدْعُونی بِالْأَسْماءِ الْعُلْیا، أَسْتَجِبْ لَکُمْ بِبُلُوغِ الْمَطالِبِ الْأَسناءِ.
۷. أُدْعُونی فی دارِ الْخَرابِ وَالْفَناءِ، أَسْتَجِبْ لَکُمْ فی دارِ الثَّوابِ وَ الْبَقاءِ؛ ۱
ای فرزندان آدم!
۱. مرا یاد کنید، تا پاسختان گویم.
۲. مرا بدون غفلت بخوانید تا دعایتان را بدون تأخیر و مهلت، اجابت کنم.
۳. مرا با قلب‌های خالی (از شرک و آلودگی) بخوانید، تا شما را با درجات و مقام‌های عالی اجابت کنم.
۴. مرا از سر اخلاص و تقوا بخوانید، تا به بهشتی جاودان پاسختان گویم.
۵. مرا با بیم و امید بخوانید، تا در همه امور برایتان توفیق و گشایش قرارد هم.
۶. مرا با نام‌های بلند مرتبه‌ام بخوانید، تا شمایان را با وصول به خواسته‌های ارجمند پاسخ گویم.
۷. مرا در این وادی خراب و فناپذیر بخوانید، تا شما را در سرای پاداش و جاوید آخرت پاسخ گویم.

نیایش؛ نیاز حتمی آدمی

از نیازهای حتمی ما آدمیان، بلکه لازم‌ترین و عالی‌ترین نیازمان، «نیایش» است؛ مناجات با خداوند، پیوند با پروردگار، گشودن گرهٔ دل و افشای رازهای نهان و ابراز نیاز در برابر آن مولای بنده نواز، افکندن خویشتن در دامان پرمهر آفریدگار مهربان‌تر از مادر، نجوای محرمانه با آن وجود رازدار و رازدان، تضرّع خاشعانه و طلب خاضعانهٔ حوایج خویش از أن ذات اقدس ... و آن‌گاه از لطف بی‌انتهای او بهره‌مند‌شدن و از جذبه‌های پرفیض و خلسه‌آور و سبکبارکنندهٔ لقای محبوب، سرشار گشتن و جامی از شهد حیاتبخش وصال یار نوشیدن، و پر و بال جان را از آلودگی‌ها و غبارها تکاندن، و جان‌آسوده و سبکبال، بال در بال ملائک، از تنگنای خاکستان جهان مادّی، پرکشیدن و بی‌کرانه‌ها را درنوردیدن ... و به سرمنزل مقصود رسیدن!

«مرغ روح، در حال نیایش، از تنگنای قفس تن رها گشته؛ پر و بالی در بی‌نهایت می‌گشاید. اگر این پرواز، صحیح بوده باشد، دیگر برای روح، برگشتن و محبوس‌شدن در همین قفس خاکی، امکان‌پذیر نخواهد بود؛ زیرا پس از چنین پروازی، کالبد خاکی او همچون رصدگاهی است که به سوی بی‌نهایت نصب شده و دیده از نظاره به آن بی‌نهایت نخواهد پوشید.»۲

دعا و نیایش و مناجات، شکل‌های گوناگون دارد؛ هم از راز و نیاز عاشق و عابد، سخن می‌رود و هم از ناز و عطای معشوق و معبود. در نیایش، انس و محبت و خوف و خشیت، درهم می‌آمیزند؛ هم نیازهای معیشتی و زندگانی این‌جهانی خواسته می‌شود و هم مطلوب‌های آرمانی و آن‌جهانی؛ هم معرفت پروردگار تحصیل می‌گردد و هم کرامت انسانی فراهم می‌آید.
البته، در بخش خواسته ها، نباید توقع داشت که هر چه ما از خداوند طلب می‌کنیم، به همان صورت و بی‌کم وکاست و کاملاً مطابق دلخواه ما، عطایمان فرماید؛ بلکه وظیفه ما دعا و تضرع و نیایش است و اما اختیار عطا و اندازه و چگونگی آن، به دست خداوند است.
او مصلحت ما را بهتر می‌داند. شاید برخی از خواسته‌های ما، (به واقع) به زیانمان باشد و یا اکنون زمان و زمینهٔ برآورده‌شدنشان نرسیده و فراهم نشده باشد و ... اما آنچه حتمی است، این است که اگر دعا و نیایش ما از سر اخلاص و معرفت باشد، قطعا نتیجه می‌دهد؛ چه دعا برای نیازهای مادی و چه معنوی.

گفت آن الله نو، لبیک ماست
و آن نیاز و درد و سوزت، پیک ماست
حیله‌ها و چاره‌جویی‌های تو
جذب ما بود و گشاد این پای تو
ترس و عشق تو، کمند لطف ماست
زیر هر یارب تو، لبیک هاست۳

و نیز پاره‌ای دعاهایمان که در این جهان به اجابت نمی‌رسد، خداوند حکیم آن‌ها را برای آخرتمان ذخیره می‌کند و در آن جهان به‌گونه‌ای بهتر، عطایمان می‌فرماید.
ان‌شاءالله.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده‌پروری داند۴

۲۳ شهریور ۱۴۰۱

۱. کلمةالله، ص ۴۷۷.
۲. استاد محمدتقی جعفری، نیایش حسین (ع) در صحرای عرفات، ص۸.
۳. مولوی؛ مثنوی معنوی.
۴. دیوان حافظ.
🌍http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۰۷
آذر

عرفان ناب

ارادت و رحمت

نویسنده: # علی‌اکبر مظاهری

خداوند به آدمی می‌فرماید:

یَابْنَ آدَمَ!
۱. تُریدُ وَ اُریدُ وَ لا یَکُونَ إِلّا ما أُریدُ.
٢. فَمَنْ قَصَدَنی، عَرَفَنی.
٣. وَ مَن عَرَفَنی، أَرادَنی.
۴. وَ مَن أَرادَنی، طَلَبَنی.
۵. وَ مَن طَلَبَنی، وَجَدَنی.
۶. وَ مَن وَجَدَنی، خَدَمَنی.
۷. وَ مَن خَدَمَنی، ذَکَرَنی.
۸. وَ مَن ذَکَرَنی، ذَکَرْتُهُ بِرَحْمَتی؛ ۱
ای فرزند آدم!
۱. تو اراده می‌کنی و من نیز اراده می‌کنم، و (اما) تحقّق نمی‌یابد، مگر آنچه من اراده می‌کنم.
۲. پس، کسی که مرا قصد کند (و مقصودش من باشم) مرا می‌شناسد و به من معرفت می‌یابد.
۳. و کسی که مرا بشناسد، مرا اراده می‌کند (و تنها خواستهٔ او، من می‌شوم).
۴. و آن که مرا بخواهد، مرا می‌طلبد (و در پی یافتنم برمی‌آید)
۵. و آن که مرا بطلبد، می‌یابدم.
۶. و آن که مرا بیابد، خدمتم می‌کند.
۷. و آن که مرا خدمت کند، یادم می‌کند (و ذکر و یادم با جانش درمی‌آمیزد).
۸. و کسی که مرا یاد کند، من نیز با رحمت خویش، او را یاد می‌کنم.

خدای دست‌یافتنی!

خداوند، دست‌یافتنی است. رابطهٔ انسان و خدای رحمان، رابطه‌ای نزدیک و صمیمی است. خداوند، از رگ گردن انسان و حتی از خود او به او، نزدیک‌تر است.

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را؟!
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را؟!
غیب نکرده‌ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را
با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صدهزار دیده تماشا کنم تو را

میان آدمیان و خدای سبحان، حائل و مانعی نیست: «میان عاشق و معشوق، هیچ حائل نیست».
بلی! گاهی آدمی، میان خود و خداوند، پرده می‌افکند و فاصله می‌اندازد و مسافت بین خویشتن و پروردگار را بعید کنند و راه وصول به کوی محبوب را دور و دشوار می‌سازد؛ «تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز!»
رذیلت‌های اخلاقی و هواهای نفسانی و گناهان و تبهکاری‌ها، غباربرانگیزند و فتنه‌خیز؛ اینها راه روشن و هموار وصول به مقصود را تار و ناهموار می‌‌کنند و رابطهٔ صمیمی عابد و معبود را تیره می‌گردانند.
ارادتی خالصانه، عزمی جزم، معرفتی آگاهانه، کوششی مجدّانه، خدمتی صادقانه، پرستش و ذکر و یادی عابدانه، و عبادتی عارفانه، آدمی را به مقصد می‌رساند و رحمت و رأفت پروردگار رحیم و رئوف را بر جان انسان فرو می‌بارد.
به فرمودهٔ امام عارفان و عابدان، حضرت سجاد (ع):
«أَنَّ الرّاحِلَ إِلَیکَ قَریبُ الْمَسافَةِ»؛
رهپوی به سوی تو، راهش نزدیک است.
(دعای ابوحمزه)

و آن‌گاه است که انس و جذبه و صفا و لذتی دست می‌دهد که انسان، آن را با تمامی جهان، مبادله نمی‌کند.
به فرمودهٔ امیر‌ عارفان، امام علی‌ - علیه‌السلام:
«إِنَّ لِلذِّکْرِ لَأَهْلاً أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیا بَدَلاً»؛
حقا که اهل ذکر، دنیا را داده‌اند و به جای آن، ذکر را ستانده‌اند. (در مبادلهٔ دنیا و ذکر، دنیا را رهانیده و ذکر را برگزیده‌اند)
(نهج‌البلاغه)

آری!
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری

۲۱ شهریور ۱۴۰۱

۱. کلمة‌الله، ص ۴۷۹
🌍http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۰۷
آذر

 ریشه‌های طلاق (۲)

نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

۲. اقتصاد خراب

هرگاه و هرجا که دربارهٔ عوامل طلاق سخن می‌گوییم یا مطلب می‌نویسیم، شنوندگان و خوانندگان‌مان، مسائل اقتصادی را مطرح می‌کنند و آن را ریشهٔ اصلی طلاق می‌دانند؛ چندان بزرگ که عوامل دیگر، کم‌رنگ می‌شوند یا اصلاً دیده نمی‌شوند.
ما می‌گوییم: بله. درست. اما بیاییم ریشه‌های دیگر را نیز ببینیم. نیز این عامل را بزرگ‌تر از آنچه هست، نبینیم.
امیر مؤمنان - علیه السلام - فرموده است:
«مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ، ابْتَلَاهُ اللهُ بِکِبَارِهَا»؛
هرکس گرفتاری‌های کوچک را بزرگ بنمایاند، خداوند به مصائب بزرگ، گرفتارش می‌کند. (نهج‌البلاغه، حکمت ۴۴۸، ترجمه و شرح علی‌اکبر مظاهری، نشر به‌نشر)
این تجربه را در ازدواج نیز داریم؛ از روزگاران قدیم تا اکنون، وقتی موضوع ازدواج جوانان مطرح می‌شود، خود جوانان و خانواده‌هایشان، عامل اقتصاد را مطرح می‌کنند و آن را عامل اصلی، بلکه گاهی تنها عامل بی‌ازدواجی یا دیرازدواجی بیان می‌کنند.
در کتاب «جوانان و انتخاب همسر»، که محصول سی‌سال پیش است، همین عامل، مانع اصلی ازدواج است. نخستین مانع ازدواج و گسترده‌ترین عامل بی‌ازدواجی یا دیرازدواجی، در آن کتاب، مشکلات مالی و اقتصادی است.
آنجا، در بخش مشکلات و موانع ازدواج، گفته‌ایم و اینجا؛ ریشه‌های طلاق، نیز می‌گوییم:
آری و آری که بیماری اقتصادی، در ایجاد زندگی مشترک (ازدواج) و نیز از هم‌پاشیدگی زندگی (طلاق) مؤثر است، بسیار مؤثر، اما این بیماری را این‌همه بزرگ نکنیم که از مسائل دیگر غافل شویم.

 مد روز!

گاهی، پدیده‌ای، مد روز می‌شود و بسیاری از مردمان، از آن سخن می‌گویند.
از خصلت‌های ناروای مد، یکی این است که کثیری از مردم جامعه، دربارهٔ ذات آن کم‌تر می‌اندیشند. آن را از روی تقلید، می‌پذیرند و از سر عادت، تکرار می‌کنند.
باور بخش بزرگی از پیکرهٔ جامعه، دربارهٔ نقش مسائل مالی و اقتصادی در ازدواج و طلاق، چنین است؛ تقلید، عادت، تکرار.
راستی که وخامت اقتصادی و خرابی وضعیت مالی، نقشی پررنگ در ایجاد طلاق دارد.
ما، در اینجا، به مقولهٔ خرابی اقتصاد جامعه‌مان ورود نمی‌کنیم؛ نمی‌توانیم که ورود کنیم. گوشی، شنوای سخن ما نیست. سخن‌مان هدر می‌رود. اما به زوج‌ها، به‌ویژه زوج‌های جوان، می‌گوییم:
قناعت ورزید. زندگی‌تان را، به دلیل تنگناهای معیشتی، فرو نپاشید. روا نیست. ۱

۵ آذر ۱۴۰۱

۱. برای مطالعهٔ بیشتر این مقوله، ر. ک: «جوانان و انتخاب همسر»، از نگارنده، فصل موانع و مشکلات ازدواج، مشکلات اقتصادی.

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۰۴
آذر


به_روی_چشم!

نویسنده: مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان

✅ منتشر شده در شمارهٔ ۱۵۱ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان»

✔️ فایل پی دی اف، مهر ۱۴۰۱

۴ آذر ۱۴۰۱

🆔 @maryam_yousefi_ezat

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۰۴
آذر

💠 استاد علی‌اکبر مظاهری

#درمان #درمانگر #روان‌شناسی #مرکز_مشاوره #طلوع_مهر #مشاوران ‌#روان‌شناسان #کارگاه_مشاوره

▶️ @moshavereh_tolouemehr

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#علی‌اکبر_مظاهری_اصفهانی
#پایگاه_اندیشوران_حوزه

🌐 http://mazaheriesfahani.ir
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۰۴
آذر

 ریشه‌های طلاق (۱)

#نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

این دیگر از واضحات است که «برای حل یک مسئلهٔ دانه‌درشت، باید ریشه‌های آن را یافت.» با یافتن ریشه‌ها، نیمی از مسئله، حل می‌شود.
ازاین‌رو، برای اثبات ضرورت ریشه‌یابی طلاق، هیچ نمی‌گوییم و راست می‌رویم سر اصل موضوع:

 ریشه‌های طلاق

۱. ازدواج‌های اشتباه

این سخن مردمان، که به‌مزاح می‌گویند: «علت اصلی طلاق، ازدواج است»، یک «شوخی جدی‌صفت» است، اما ناقص است. آن را از شوخی‌بودن در می‌آوریم و نیز اصلاحش می‌کنیم و می‌گوییم:
دلیل بسیاری از طلاق‌ها، «ازدواج‌های اشتباه» است.
آری؛ هر چه در انتخاب همسر و ازدواج، سهل‌انگاری شود، زندگی‌های ناپایدار پدید می‌آید. و هر مقدار در مرحلهٔ انتخاب همسر و انجام ازدواج، دقت شود، زندگی‌های پایدار ایجاد می‌شود.
ما، در مشاوره‌هایمان، شاهد این پدیدهٔ تلخ هستیم که بسیاری از مردمان، در مرحلهٔ انتخاب همسر و مقدمه‌های ازدواج، خوب عمل نمی‌کنند و در نتیجه، زندگی‌ها به تلخی می‌رسد و یا به طلاق می‌انجامد.

 این نمونه را ببینید:

 حسنا و حسن

 از زبان مشاور

 مشاورهٔ ازدواج

حسنا و حسن، که دوران عقد را می‌گذراندند، نزدم آمدند به مشاوره.
پسر، ناراحت بود و دختر، لجباز. نه لجباز به معنای معروف، بلکه بر پسر لج کرده بود. از دست او عاصی شده بود. از او متنفر بود. بر او خشمگین بود.
حرف‌هایشان را شنیدم. هیچ تناسبی با هم نداشتند؛ نه تناسب اخلاقی، نه تناسب سنی، نه عقیدتی، نه جسمی، نه خانوادگی، و نه هیچ تناسب دیگر. از این همه عدم تناسب، تعجب کردم.
پرسیدم:
شما که این همه به هم بی‌رغبت بودید، چرا ازدواج کردید؟
پاسخ‌هایی دادند که قانع‌کننده نبود.
از خانواده‌هایشان دعوت کردم به مشاوره بیایند تا راز کار برایم آشکار شود.
از خانوادهٔ پسر، کسی نیامد، اما پدر و مادر دختر آمدند. با ایشان، بدون حضور دختر و پسر، صحبت کردم. گفتم: پیش از هر سخن، بگویید چرا این دو نفر، با این همه تفاوت، همسر هم شده‌اند؟ آیا این ناهمتایی‌ها را می‌دانستید و عقد کردید یا نه؟
گفتند: «ندانسته، دخترمان را دادیم.» گفتم: چطور ممکن است؟ توضیح دهید. گفتند: «ما دو خانواده، همدیگر را نمی‌شناختیم. از دو شهر جداگانه‌ایم. کسی ما را به هم معرفی کرد. به خواستگاری آمدند. ما تجربه‌ای نداشتیم. این دختر، اولین فرزندمان است. اما می‌دانستیم که باید آنان را، به‌خصوص پسر را، خوب بشناسیم. گفتیم صبر کنید تا بررسی کنیم.
گفتند: ما احتیاج به بررسی نداریم. شما و دخترتان را پسندیده‌ایم. تا ماه محرم، چهار روز بیشتر نمانده بود. اصرار کردند که قبل از محرم، عقد کنیم. ایشان بر اصرارشان پا فشردند و ما تسلیم شدیم و در همان چهار روز، عقد کردیم و همهٔ کارها تمام شد.»
گفتم: «ریشهٔ مشکل، همین است که شتاب کردید. نه! آنان شتاب کردند و شما تسلیم شدید. چه اشکالی داشت که در محرم و صفر، بررسی‌های ضروری برای کسب شناخت را انجام می‌دادید؛ تحقیق و مشاوره می‌کردید، تفکر و تأمل می‌کردید، دختر و پسر، با هم صحبت می‌کردند؟ انجام این کارها که در محرم و صفر، اشکالی ندارد.
گفتند: «نمی‌دانیم چه شد. نتوانستیم در برابر اصرارشان مقاومت کنیم.»
با پسر، به‌تنهایی، صحبت کردم.
گفت: «این دختر را نمی‌خواهم.»
با دختر نیز به‌تنهایی صحبت کردم.
گفت «این پسر را نمی‌خواهم.»
دختر هیچ دلیلی برای نخواستنش بیان نکرد. اصلاً بلد نبود دلیل بیاورد. او یک بچه بود؛ هم از نظر سنی، هم فکری، هم عقلی. اما پسر، دلیل‌هایی را بیان کرد که بیشتر مربوط به ناسازگاری اخلاقی و رفتاری می‌شد. او می‌خواست خود را از مخمصه‌ای که در آن گرفتار شده، بیرون بکشد، بدون این‌که مسئولیت کارهای خود و خانواده‌اش را بپذیرد. از این رو می‌کوشید دختر و مادرش را تقصیرکار جلوه دهد.
در چند جلسهٔ مشاوره و بررسی همه‌جانبه به این نتیجه رسیدیم که این دو، به کار هم نمی‌آیند و ادامهٔ این وصلت نامبارک، به صلاح هیچ‌کدامشان نیست و تنها راه حل، جدایی است؛ پیش از آن‌که عروسی کنند و دچار یک زندگی ناکام شوند.
این زیان سخت‌جبران، تاوان همان شتاب اول بود.

۳۰ آبان ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۰۴
آذر

 #حاج‌نصرالله_و_حلیمه‌خاتون (۱۰)

 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان

 ضربان پا!

مدتی بود که امواج دریای زندگی‌مان طغیان می‌کرد. ما هم که به تندبادها عادت کرده بودیم، ماهرانه از سر گذراندیم.
خسته بودم؛ سرگشته و حیران. چادری به سر کردم و رفتم بیرون. در کوچه‌باغی قدم می‌زدم. خلوت و ساکت بود. استخر، آب نداشت، اما آب رودخانه، مثل همیشه، تازه و پاکیزه بود. جرعه‌ای نوشیدم. ناگهان اشک درون قلبم جوشید و با خود خواندم:

تمام کم‌ها با من
تمام هیچ‌ها با من
من تنهای تنها
اما تو بخند، ای جان من...

ناگهان، حاج‌نصرالله، با همان پیراهن سفید همیشگی، از پشت آمد و با صدایی قهرمانانه گفت: تمامِ تمام‌ها باهم؛ اِی جان من!

خنده‌ای آرام کردم. دستا‌نم را گرفت. با هم قدم زدیم. از عاشقانه‌ها و سختی‌هایمان گفتیم.
گفتم: حاج‌نصرالله! من خیلی خسته‌ام. کی این دنیا تمام می‌شود؟ کی یک نفس راحت خواهیم کشید؟
دستم را کشید و برد سمت یکی از باغ‌ها.
گفت: به این درخت‌های انار نگاه کن. به این هوا و طراوت آن نگاه کن. بهشت، نهصد و یک‌بار بهتر از اینجاست. چیزی نمانده. با هم خواهیم بود؛ بدون هیچ دغدغه‌ای.
با لبخندی ملایم گفتم: من از بلندی می‌ترسم، اما اگر این دیوار، مناسب است، برویم بالای آن و کوله‌بارمان را از این دنیا ببندیم.
خندید و گفت: باشد. البته، قبل از آن به بیمارستان هم برویم.
سکوت کردیم. دست در دست هم به قدم‌زدن‌هایمان ادامه دادیم. بعد از چند دقیقه متوجه یکسانی ضربان پاهای‌مان شدم. به حاج‌نصرالله گفتم: دقت کردی؟ ضربان پاهایمان یکی است. حتی، به عمد، نتوانستیم ضربان‌ پاهایمان را بر هم بزنیم!
گویا یک‌نفریم؛ یک‌‌نفر دارد راه می‌رود. صدای پای فقط یک‌نفر شنیده می‌شود! نه؟
او دقت کرد. گفت: واقعا ها! اگر کسی از پشت دیوار باغ به صدای پایمان گوش دهد، یقین می‌کند که یک‌نفر دارد عبور می‌کند.
حقا که ما چه هماهنگیم! می‌دانستم ضربان قلب‌هایمان هم‌نواز است، اما هم‌نوایی گام‌هایمان را نمی‌دانستم. الآن دیدم و شنیدم.
چه شیرین است!
به خانه رفتیم.

 نبرد بی‌برنده

در خانه تنها بودیم. نشستیم. به دیوار زیر پنجره تکیه کردیم. حاج‌نصرالله سرش را به لبهٔ پنجره تکیه داد و حالت نیمه، دراز کشید.
من که هنوز آرام نگرفته بودم، با اخمی ملایم گفتم: حاج‌نصرالله! برایت متأسفم.
گفت: من هم برای خودم متأسفم.
انتظار چنین جوابی را نداشتم. خندیدم و پرسیدم: چرا؟!
گفت: نمی‌دانم؛ چون تو برایم متأسفی.
گفتم: اِی «نبرد بی‌برنده»! (۱)
سرت را، به جای لبهٔ پنجره، بر روی شا‌نه‌های من بگذار.

۲۳ آبان ۱۴۰۱

۱. اشاره است به کتاب «نبرد بی‌برنده»؛ نوشتهٔ استاد علی‌کبر مظاهری.

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۰۴
آذر

 دربارهٔ پست: #دانشجویانمان_حاصل_عمرمان!

 ابراز عنایت جناب محسن سیمایی؛ سردبیر مجلهٔ خانهٔ خوبان

استاد علی‌اکبر مظاهری، از نویسندگان و مشاوران برجسته در حوزهٔ خانواده هستند. سال‌هاست که با ما همراهند و نوشته‌هایشان در مجلاتمان منتشر می‌شود. به تازگی مرحمت کردند و یادداشت خوب یکی از دانشجویان‌شان را برایم فرستادند و در مجلهٔ خانهٔ خوبان منتشر کردیم.
حالا این پست را ببینید؛ اخلاق نیکو، محبت و مهربانی نهفته در آن، خودش یک کارگاه آموزشی یا چند واحد ارزشمند درسی است...

محبت و مهربانی ایشان، خودش یک رشتهٔ تحصیلی مجزاست.

۲۱ آبان ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۰۴
آذر

 کتاب به تبلیغ و تبیین نیاز دارد

#مصاحبه با ستاد خبری سی‌امین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران: #استاد_علی‌اکبر_مظاهری

 حجت‌الاسلام علی‌اکبر مظاهری گفت: کتاب به تبلیغ و تبیین نیاز دارد و رسانه‌ها باید هر روز به آن بپردازند. مشکل محسوس صنعت نشر ما کمبود ویترین است.

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حجت‌الاسلام علی‌اکبر مظاهری، استاد حوزه و دانشگاه در گفت و گو با ستاد خبری سی‌اُمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، بیان کرد: مقوله کتاب و کتابخوانی به تشویق و تبیین توأمان نیاز دارد. یکی از بهترین کارهایی که می تواند به توسعه فرهنگ مطالعه در کشور کمک کند، تعدد نمایشگاه‌ها و فروشگاه‌های کتاب است. این تعدد و تنوع باعث می‌شود حتی کسانی که قصد خرید کتاب هم ندارند، وقتی از کنار کتابفروشی‌ها و نمایشگاه‌های کتاب رد می‌شوند، به خرید کتاب و مطالعه آن علاقه‌مند شوند.

 وی افزود: کتاب باید در دسترس همگان باشد و ویترینی برای نمایش دائمی‌اش درنظر گرفته شود. کتاب را باید پیوسته تبلیغ کرد، ولی متأسفانه در رسانه‌ای مثل صدا و سیما جایگاه چندانی برای تبلیغ کتاب وجود ندارد.

 نویسنده کتاب «خانه‌ای در بهشت» گفت: ازسوی دیگر ضعف ناشران و نویسندگان در پدید آوردن اثری جذاب و خواندنی به کاهش میل به خواندن کمک می‌کند. ناشران و نویسندگان باید به این مسئله توجه داشته باشند که کتاب خوب و جذاب بسیار کم است. یعنی یا کتاب‌های ما ضعف محتوایی دارند و یا به شکل زیبا و در قالبی دلنشین عرضه نمی‌شوند، بنابراین رغبتی در خواننده ایجاد نمی‌کنند.

حجت‌الاسلام مظاهری ادامه داد: بسیاری از دانشجویان من علاقه‌مند هستند رمان‌های خارجی را بخوانند چون معتقدند این کتاب‌ها جذاب‌اند. معتقدم اگر کتاب‌های پرمحتوا با قلم‌های پرتوان نوشته شوند، بی‌تردید خوانندگان خوبی پیدا می‌کنند.

 وی همچنین با اشاره به کمبود کتابفروشی در کشور اظهار کرد: موضوع دیگر این است که بیشتر کتاب‌های خوب در دسترس مردم قرار ندارند. در چند خیابان کتابفروشی وجود دارد؟ بنابراین یکی از آسیب‌ها در صنعت نشر ما کمبود فروشگاه‌های کتاب است. اگر کتاب، مانند گوشی موبایل تبلیغ و عرضه می‌شد، به نظرم وضعیت فعلی کمی تفاوت پیدا می کرد.

این استاد حوزه و دانشگاه در پایان گفت: چندی پیش کتاب زندگینامه استاد بهاءالدین خرمشاهی تجدیدچاپ شد. استاد خرمشاهی در این کتاب سخنی را به این مضمون بیان کرده است: «من به دوستان و همکارانم می‌گویم که من را از مسافرکشی علمی رها کنید تا راحت‌تر بنویسم.» به نظرم اکنون کار اغلب نویسندگان سفارشی نویسی شده است. مسافرکشی علمی یعنی همان سفارشی نویسی و این از غنای محتوایی آثار می‌کاهد.

 سی‌اُمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران با شعار «ما همانیم که می‌خوانیم» از ۲۱ تا ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۱ برگزار می‌شود.

۲۰ آبان ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری