» از زیان مشاور
خانم عزتخواه به مشاوره آمد. پریشان بود و بدحال. از همسرش گلایه داشت. همسرش را می شناختم. او گفت: « از همسرم علی آقا رنجیده ام.»
پرسیدم: چرا؟
گفت: «با او، برای خرید، به بازار رفته بودیم. با فروشنده ای، حرفمان شد. آن فروشنده، به شوهرم بد گفت. به هردوی ما اهانت کرد. اما علی آقا جوابش را نداد و بدون هیچ عکس العمل، از مغازه اش بیرون آمدیم. این پیشامد، برای من تلخ بود. بیش از آن که از آن فروشنده بی ادب ناراحت شوم، از همسرم رنجیده شدم که چرا این طور ذلیلانه عمل کرد.»
من که می دانستم علی آقا دلاور است، اما دلاوری صبور، دانستم که آن صحنه را عرصه نبرد ندانسته و آن بی ادب را قابل هماوردی ندیده است.
به خانم عزتخواه گفتم:








