وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۲۴
مهر

مشاورهٔ تربیتی


ادامهٔ پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به پدری آینده‌نگر
✔️ ادامهٔ راه‌کارها:

٢. رفتار هوشمندانه:
برای تربیت کودکان باهوش باید رفتار هوشمندانه داشته باشیم و حساب‌شده عمل کنیم. مثلاً اگر قصد داریم به میهمانی برویم، به کودک تیزهوش نگوییم آماده شو می‌خواهیم به میهمانی برویم؛ این برای کودک کودن است، چون او مطیع محض است.
به کودک تیزهوش بگوییم ما می‌خواهیم به میهمانی برویم، شما کی آماده هستید؟
سؤال‌های کودک باهوش را نیز باید با پاسخ‌های هوشمندانه جواب دهیم. اگر پدر و مادر پاسخ هوشمندانهٔ سؤال را نمی‌دانند، بگویند: نمی‌دانم، باید مطالعه کنم یا مشاوره بگیرم، چون نمی‌شود سر کودک باهوش را شیره مالید.

یک مورد مشاوره‌ای:
بچه‌ای به پدر و مادرش می‌گفت: ازدواج یعنی چه؟
پدرش از دوستان زمان جنگ ما بود.
مادر می‌گفت: من نمی‌دانم. پدر هم می‌گفت من نمی‌دانم. پیش دوستم حاج‌آقا مظاهری می‌رویم و از او می‌پرسیم که ازدواج یعنی چه؟ او جواب این سؤال را می‌دهد.

٣. پرهیز از سخنان معماگونه
نزد کودک هوشمند باید هوشمندانه سخن بگوییم. معماهایی که هنوز وقتش نرسیده است را مطرح نکنیم. برخی از داستان‌ها نیز نباید نزد او گفته شود، چون برایش سؤال‌برانگیز خواهد بود.
مثلاً کودک در حال بازی است، مادر به خاله می‌گوید: دخترعمهٔ همسرم پنج ماه پیش، ازدواج کرد. اکنون بچه‌دار شده‌اند. خاله با تعجب می‌گوید ۵ ماه است؟!
هر دو می‌خندند.
آنها فکر می‌کنند، کودک در حال بازی متوجه سخنانشان نمی‌شود، در حالی که او سخنان آنها را تحلیل می‌کند و برایش سؤال و معما پیش می‌آید که بچه ۹ ماهه به دنیا می‌آید، پس اینها چرا ۵ ماهه بچه‌دار شده‌اند؟

به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد...
۲۴ مهر ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
مهر

 مشاورهٔ تربیتی

پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به پدری آینده‌نگر

پرسش:

پسرم کودک باهوشی است و تربیت کودک باهوش سخت است. من و همسرم برای تربیت صحیح او چه تدابیری باید بیندیشیم؟

پاسخ:
مقدمه:

✔️ پاره‌ای از ویژگی‌های کودک باهوش و کودک معمولی

١. تربیت کودک باهوش و کودک کودن متفاوت است.
کودک کودن همانند بره می‌ماند؛ کمی جست‌وخیز می‌کند، اما وقتی با ریسمان به جایی بسته شد، آرام می‌گیرد و در آنجا می‌ماند. اگر به او بگویید بنشین می‌نشیند، اگر بگویید این سخن را بگو، می‌گوید و...
کودک معمولی همین‌که امری از سوی پدر و مادر گفته شود برایش کافی است. اما بچه باهوش و تیزهوش اگرچه فلسفه نمی‌داند، اما فیلسوفانه می‌اندیشد.
اگر به او بگویید: اینجا بنشین، می‌گوید: چرا بنشینم؟
اگر بگویید: این کار را نکن، می‌گوید: چرا نکنم؟
٢. کودک معمولی احتمالاً فربه شود و اضافه‌وزن هم بیاورد، سالم باشد و بیماری نگیرد. اما کودک باهوش ممکن است برخی از اوقات، خوب غذا نخورد، چون مهم‌ترین مسئله برای او شکم نیست و مسائل مهم‌تری برایش مطرح است؛ بنابراین ممکن است لاغر ‌شود، حتی گاهی ریزنقش است و گاهی هم بیمار می‌شود.
٣. کودک باهوش چندان منظم نیست، به وسایلی که اطرافش ریخته می‌شود اعتنا نمی‌کند و خود را معطل کارهای پیش‌پا افتاده نمی‌کند، اما کودک معمولی غالباً منظم است.

✔️راه‌کارها:

١. پذیرش سختی و انجام تلاش بیشتر
پدر و مادر باید بدانند و بپذیرند که تربیت فرزند باهوش مشکل‌تر و کاربرتر است و زحمت بیشتری می‌طلبد.
بنا بر مثال؛ برای دستیابی به طلا و گوهر ثمین باید سنگ را از اعماق زمین درآوریم و ذوب کنیم و مواد زایدش را برطرف سازیم و در نهایت با صرف هزینه و زمان و زحمت بسیار به طلا و جواهر برسیم. اما برای استخراج آهک نیاز به این همه کار و زحمت نیست؛همین‌که کنار کوه آهک برویم و یک پتک بزنیم کافی است.
البته در هر مسئله‌ای باید نتیجه آن‌را هم دید. کسی که زحمت و سختی استخراج طلا را کشیده است، ثروتمندتر و خشنودتر است یا آن که در پی آهک می‌رود؟
تربیت کودک باهوش، مانندِ استخراج طلا و جواهر، پرزحمت و سخت است، اما فرجامی نیکو و پرثمر دارد. ولی تربیت کودک معمولی مانند استخراج آهک، کم‌زحمت و راحت است، اما فرجامی کم‌ثمر دارد.
پذیرش این سختی و زحمت بیشتر گام اول در تربیت کودک تیزهوش است.

به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد...
۲۳ مهر ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۲۰
مهر

مشاورهٔ تربیتی

دزدی در کورکان

ادامهٔ پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به مادری حیران 

✔️ادامه راهکارهای اختصاصی:

۴. برجسته‌کردن حضور خدا

باور به نظارت خداوند بر اعمال انسان‌ها را برای کودکانمان پررنگ کنیم. برخی می‌گویند کودک که خداشناسی نمی‌فهمد. اشتباه است. خداشناسی در جان و فطرت کودکان نهاده شده است.
امام صادق - علیه‌السلام - می‌فرمایند: «کل مولود یولد علی الفطره» *١: هر نوزادی بر مبنای فطرت و سرشت خدایی متولد می‌شود.
برای برجسته‌کردن حضور خداوند در وجود کودکانمان، از قبل با همسرمان هماهنگ کنیم و در حضور فرزندمان با همسر شروع به صحبت کنیم. مخاطب ما همسرمان است، ولی کودک هم می‌شنود.
حدیثی یا داستانی در زمینهٔ حاضر و ناظربودن خداوند بیان کنیم و مسئله را با مثال، روشن و ملموس کنیم.
مثال:
فرض کنیم دوربینی در اتاق ما وجود دارد و شخصی ما را می‌بیند. به اتاق دیگر می‌رویم، آنجا هم دوربین هست. هر جای خانه که می‌رویم، دوربین گذاشته‌اند. در این صورت محال است ما کار زشت یا دزدی کنیم، چون می‌دانیم دوربین از همهٔ کارهای ما فیلم می‌گیرد. خداوند هم در همهٔ این عالم هستی دوربین دارد؛ هر جا که برویم دوربین خدا از ما فیلم می‌‌گیرد و خدا می‌بیند.
اگر دزدی کنیم، حتی اگر تنهای تنها باشیم و هیچ‌کسی نفهمد، خدا می‌بیند. خدا گفته است دزدی نکنید. اگر کسی دزدی کرد، خدا تنبیهش می‌کند.
روی عذاب خداوند خیلی مانور ندهیم، چون کودک را باید جذب مهربانی و محبت خداوند کرد.
برجسته‌کردن حضور خداوند برای کودکان به مقدار سن و فهمشان، از همهٔ راهکارهای گذشته مهم‌تر است.

حکایتی ماندگار:
زنگ تفریح شد. حسین کیفش را باز کرد تا خوراکی‌هایش را بردارد، ولی دید خوراکی‌هایش را در منزل جا گذاشته است.
خیلی گرسنه‌اش بود.
پژمان گفت: حسین، خوراکی نیاورده‌ای؟
حسین با ناراحتی گفت: بله، جا گذاشته‌ام.
پژمان گفت: بیا برویم باهم خوراکی بخریم، من پول زیادی دارم.
حسین خوشحال شد. باهم به سمت بوفهٔ مدرسه رفتند و دو تا کیک شکلاتی بزرگ و خوشمزه و آبمیوه خریدند.
پژمان گفت: حسین، تو هم باید فردا برای من خوراکی بخری.
حسین گفت: من که اینقدر پول ندارم.
پژمان نیشخندی زد و گفت: از جیب پدرت بردار.
حسین گفت: کیف پول پدرم همراهش هست.
پژمان گفت: کاری ندارد؛ وقتی پدرت از سر کار برگشت و کسی در اتاق نبود و تو را نمی‌دید، برو و از کیفش پول بردار.
حسین با تعجب گفت: وقتی کسی در اتاق نبود و مرا نمی‌دید! خدا همیشه و همه‌جا ما را می‌بیند. من این کار را هرگز نمی‌کنم.
حسین دست پژمان را رها کرد و گفت: خوراکی‌هایت هم برای خودت باشد. من نمی‌خورم.

↩️١.بحارالانوار، ج ٢، صفحه ٨٧-٨٨

به قلم خانم نرگس صفرخانلو
۹۸/۷/۲۰

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
مهر

مشاورهٔ تربیتی

ادامهٔ پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به مادری حیران: 

✔️راهکارهای اختصاصی: 

١. تغافل

کارش را مستقیم به رخش نکشید. فعلاً «تغافل» کنید؛ چشم‌پوشی بزرگوارنه. چنان عمل کنید که با این‌که می‌دانید، گویا نمی‌دانید.
این بهترین شیوه است، چون کودک را شرمنده می‌کند، اما او را از مهر شما ناامید نمی‌کند. در عین اینکه باعث بی‌پروایی او نمی‌شود. حریم‌ها حفظ می‌شود و فایده‌های بسیار دیگری نیز دارد.
تغافل از بهترین راهکارهای اخلاقی و تربیتی است. حقا که تغافل، کلید طلایی تربیت و اخلاق است.

٢. تظاهر و تجاهر

اگر تغافل پدر و مادر مؤثر نبود و موجب جری شدن و طغیان کودک شد و کودک با تغافل، احساس مصونیت کرد و کارش را گسترش داد، تغافل کم‌کم تبدیل به تظاهر و تجاهر می‌شود.
زمانی که متوجه شدیم کودک دزدی کرده است، مچ دست او را می‌گیریم و به نشانهٔ تنبیه پشت دستش می‌زنیم، به‌گونه‌ای که کبود نشود و به او می‌گوییم این کار، کار بدی است؛ هر وقت پول لازم داشتی به خودم بگو. این کار باید در زمان ۳ الی ۵ دقیقه تمام شود.
یادمان باشد که کودک را به باد ملامت نگیریم تا در او احساس پستی ایجاد نشود و از توهین به او جداً بپرهیزیم، تا حرمت والدی و فرزندی شکسته نشود.

٣. رجوع به مشاور

گاهی پدر و مادر در مسائل روانی و اخلاقی نمی‌توانند عوامل و راه‌کارها را به‌درستی تشخیص دهند و باید به مشاوری دانا و توانا رجوع کنند.
ابتدا پدر و مادر بدون حضور کودک نزد مشاور می‌روند و با او مسئله را در میان گذاشته و تبانی می‌کنند. در جلسهٔ بعدی کودک را نیز همراه خود می‌برند. این راهکار بسیار مؤثر است.

به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد...

۹۸/۰۷/۱۸

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
مهر

مشاورهٔ تربیتی

ادامهٔ پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به مادری حیران

راهکارها:

راهکار عمومی:

✔️کرامت نفس

کرامت نفس و بزرگواری یک قاعدهٔ عمومی و روشی بسیار کارساز و مؤثر در تربیت است.
شخصیت کودک را تکریم کنیم و او را بزرگوارمنش بار بیاوریم. پدر و مادر به فرزندشان بگویند:
تو چه انسان خوبی هستی؛
به‌به! چه انسان شریفی؛
کارهای خوب او را پر رنگ کنیم و به رُخش بکشیم، حتی گاهی با حالت بازی بگوییم: دختر خوب کیه؟ دخترمان در جواب بگوید: من من، من من
یا بپرسیم: پسر خوب کیه؟ پسرمان بگوید: من من، من من
و یا جملاتی با این مضمون گفته شود: تو می‌توانی این کار را بکنی؛ تو از عهدهٔ این کار برمی‌آیی.
گاهی هم مسئولیت‌هایی به کودکمان بدهیم، مثلاً بگوییم: دخترم قاشق‌ها را بشوی. پسرم فلان چیز را از مغازه بخر.
کودکی که با کرامت نفس رشد کند و شخصیت بزرگی داشته باشد، نه سراغ دزدی می‌رود، نه دروغ و نه پلیدی‌های دیگر.
به‌قول بزرگترین روانشناس عالم، امیرالمومنین علیه‌السلام:
«من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته»*١: کسی که نزد خودش احساس بزرگواری کند، پستی‌هایش نزد او خوار می‌شود و تن به پلیدی نمی‌دهد.

حکایتی دلنشین:

حسن آقا که تازه وارد دبستان شده بود، با خانواده به میهمانی رفته بودند. پسر صاحب خانه (آقا مهدی) چندین گوی زیبا و درخشنده داشت، که به‌دور خودشان می‌چرخیدند و همه جا را نورانی می‌کردند.
در تمام مدت میهمانی، حسن دلش پیش این گوی‌ها بود و دوست داشت حداقل یک گوی داشته باشد.
حسن آرام کنار مادر نشست و گفت: مامان برام از اینا میخری؟
مادرش که مشغول صحبت بود به گفته حسن اعتنایی نکرد.
مهدی، حسن را صدا کرد و گفت: حسن بیا بریم اتاق من بازی کنیم.
حسن گفت: باشه و وارد اتاق شدند.
حسن پرسید: مهدی چند تا از این گوی‌ها داری؟
مهدی گفت: زیاد بودند چند تاشون گم شدند، الان چهار تا مونده. حسن و مهدی با‌هم بازی کردند تا اینکه مهدی گفت: پسر خاله‌ام آمده، من می‌روم با او بازی کنم، حسن اینجا بمان.
حسن در اتاق تنها بود. ناگهان چشمش به گویی افتاد، که پشت تخت مهدی افتاده بود. فرصت مناسبی بود، چون حسن در اتاق تنها بود.
هیچ‌کس نمی‌فهمید حسن این گوی را برداشته است. حسن چشمش را از گوی برداشت و با خود گفت: نه، من این کار را نمی‌کنم.
پس از نیم ساعت مادرش به اتاق آمد، روی تخت پیش حسن نشست و چشمانش به گوی کنار تخت افتاد.
مادر گفت: حسن جان گفتی گوی برایت بخرم.
حسن گفت: بله مامان.
مادر می‌خواست حسن را امتحان کند. گفت: چرا این گویی را که کنار تخت افتاده است، برنداشتی؟ تو اینجا تنها بودی، هیچ‌کس نمی‌فهمید، تو آن‌را برداشتی.
حسن گفت: من تنها بودم، کسی نبود، اما خودم که بودم.
مادرش گفت: الهی قربوووون خودت بشم. پسر خوب! برایت گوی می‌خرم.
این یعنی کرامت نفس؛ وقتی کسی شخصیتش برای خودش ارجمند شد، خودش را ارزان نمی‌فروشد.
کودک فطرتاً می‌فهمد دزدی بد است، خانواده هم می‌گویند دزدی بد است، چنین کودک بزرگوارمنشی دزدی نمی‌کند.


↩️ ١. امیرالمؤمنین، غررالحکم، صفحه٢١٣
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد...

۹۸/۰۷/۱۸

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
مهر

مشاورهٔ تربیتی

ادامهٔ پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به مادری حیران

عوامل و ریشه‌های دزدی در کودکان:

١. تجربه‌طلبی

کودک تمایل دارد همه چیز را تجربه کند. او برای تجربه‌کردن چیزهایی که از آنها منع شده، حریص‌تر نیز می‌شود.
تطور کودکان و از حالی به حالی شدنشان موجب می‌شود که در موقعیت‌های جدید و سنین مختلف، مسائل جدیدی را تجربه کنند.
مثلاً کودک در دورهٔ نوزادی، همه اجسام را به سمت دهان می‌برد و تجربه‌شان می‌کند.
با بزرگ‌شدن کودک، این موضوع پیچیده‌تر می‌شود. او تلاش می‌کند کارهای پنهانی را دور از چشم بزرگترها تجربه کند. دزدی و پول برداشتن از کیف پدر و مادر نیز از همین کارهای پنهانی است.
البته او کم‌کم بدی کارهای زشت را متوجه می‌شود، اما در این سنین احساس کودک از عقلش قوی‌تر است و بسیاری از کارهای او را که ما زشت می‌دانیم، خودش اصلاً زشت نمی‌داند و فقط می‌خواهد آنها را تجربه کند.
با بزرگ‌شدن کودک و تربیت صحیح، عقل بر احساس پیشی می‌گیرد.

٢. احساس پَست بودن

این عامل بسیار مهم و گسترده است و هر کار پلیدی از جمله دزدی، دروغ‌گویی و... را شامل می‌شود و زمانی به‌وجود می‌آید که نهال عقل جوانه زده باشد.
اگر کودک احساس پستی کند، دست به هر کار زشتی خواهد زد.
کودکی که در معرض توهین باشد، خود را پَست می‌بیند.
گاهی پدر و مادر یا اطرافیان، مستقیم به کودک خود می‌گویند که تو بدی، تو پَستی، تو پلیدی و ...
فرض کنیم هفته‌ای یکبار به کودک چنین سخنان شرم‌آوری زده شود، او با خود می‌گوید حالا که من بد هستم، دزدی هم می‌کنم، کارهای زشت دیگری هم انجام می‌دهم.
گاهی هم به‌طور غیرمستقیم کودک را تحقیر می‌کنند. کودک بینوا تصمیم به انجام هر کاری می‌گیرد، به او می‌گویند تو نمی‌توانی، تو بلد نیستی، تو از عهدهٔ کار برنمی‌آیی.
یا اینکه پدر و مادر همهٔ کارهای کودک را انجام می‌دهند، ظاهر این کار خیررسانی است، ولی منجر به تحقیر کودک می‌شود.
امیرالمؤمنین - علیه‌السلام - می‌فرمایند: «من هانت علیه نفسه فلا تامن شره»: *١
کسی که نزد خویشتن پَست شد، از شر او در امان نیستی.
مقتضای طبع کسی که احساس پَستی کند، انجام کارهای زشت، از جمله دزدی است.
گاهی در مشاوره‌ها می‌بینیم که کودک از خانوادهٔ متمول و ثروتمند است، روی میز منزل و داخل جیب خودش پول زیادی دارد ولی از کیف مادرش پول برمی‌دارد. چون کودک احساس پَستی و پلیدی می‌کند، با خود می‌گوید چون من پَستم کارهای پَست هم انجام می‌دهم؟

↩️ ١.نهج‌البلاغه، فیض‌الاسلام، حکمت٣۴١،صفحهٔ ١٢٩٣

به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد...

۹۸/۰۷/۱۸

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
مهر

مشاورهٔ تربیتی - دینی

عبادت
پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به پدری متدین

پرسش:
پسری ٩ ساله دارم. با توجه به اینکه در روایات وارد شده است که فرزندانتان را از ٧ سالگی به نماز امر کنید؛
١. چگونه فرزندمان را به عبادت واداریم، که شوق عبادت در او ایجاد شود و از عبادت، دلزده و بیزار نشود؟
٢. در برابر این سؤال فرزندمان که می‌گوید: «من هنوز به سن تکلیف نرسیده‌ام، پس چرا باید نماز بخوانم؟»
پاسخ صحیح چیست؟

پاسخ:
مطلبی را از کتاب «هشدارهای تربیتی»‌مان، با عنوان «سختگیری بیجا در مسائل دینی و عبادات» *١، می‌آورم:

حکایتی تلخ
مادرش می‌گفت: «حمید، در کودکی و نوجوانی، نماز می‌خواند، امّا بزرگتر که شد و به سنّ جوانی رسید، نماز را ترک کرد.»
به حمید گفتم: «شما وقتی که بچه بودی و هنوز عقلت به خیلی چیزها قد نمی‌داد، نمازهایت را می‌خواندی و ظاهراً متدین بودی؛ پس چرا حالا که بزرگ شده‌ای و عقل و فهمت بیشتر شده و حقایق دینی را بهتر می‌فهمی و قاعدتاً باید پایبندی‌ات به دین بیشتر باشد، نماز و عبادت را ترک کرده‌ای و به امور دینی، بی‌اعتنا شده‌ای؟!»
حمید،‌ سری به تایید تکان داد و با تلخ‌خنده‌ای همراه با تمسخر و تأسف گفت: «داستان دین‌داری و نماز و عبادت من، حکایتی عجیب و تأسف‌بار است!»
گفتم: «خوب، داستانت را بگو تا ما هم بدانیم.»
گفت: «خاطره‌ٔ نماز من خاطره‌ای تلخ و دردناک است و هر وقت که اسم نماز را می‌شنوم، عصای پدرم و سوز سرما و آب یخ‌زده‌ٔ حوض حیاطمان در ذهنم تداعی می‌شود و دلم را می‌لزاند!»
تعجبم بیشتر شد. پرسیدم: «یعنی‌چه؟! چه ارتباطی میان نماز و عصا و آب حوض یخ‌زده وجود دارد؟!»
حمید آه سردی کشید و گفت: «وقتی که من بچه‌ بودم، پدرم کلّه‌ٔ سحر، عصا به‌دست، می‌آمد بالای سرم و با تندی و خشونت برای نماز صدایم می‌زد: «آهای حمید! یالله بلند شو نماز بخوان!» اگر من لحظه‌ای دیر می‌جنبیدم، ‌با عصایش محکم کتکم می‌زد و بعد من را با ضرب عصا به طرف حوض وسط حیاط منزلمان می‌برد.
در فصل زمستان، آب حوض،‌ یخ می‌زد و گاهی قطر یخ‌ها به دو، سه سانتیمتر می‌رسید. پدرم می‌گفت: «یالله یخ‌ها را بشکن و وضو بگیر!» من هم از ترس عصای بالای سرم، یخ‌ها را می‌شکستم و در آن هوای سرد، با آن آب یخ‌زده، وضو می‌گرفتم و به نماز می‌ایستادم؛ امّا نه به قصد قربت الی‌الله، بلکه به نیّت «ترس از بابا و عصا!» تا وقتی که پدرم زورش به من می‌رسید، نماز می‌خواندم؛ امّا حالا که بزرگ شده‌ام و دیگر زورش نمی‌رسد، من هم دیگر نماز نمی‌خوانم و آن دین زورکی و عصایی را رها کرده‌ام!...»

↩️ ١. هشداهای تربیتی، صفحه ۱۲۹، انتشارات هجرت، قم، چاپ یازدهم.

به قلم خانم نرگس صفرخانلو


  • علی اکبر مظاهری
۱۲
مهر

حق نفس

«وَ أَمّا حَقّ نَفْسِکَ عَلَیْکَ فَأَنْ تَسْتَوْفِیَهَا فِی طَاعَةِ اللّهِ فَتُؤَدّیَ إِلَى لِسَانِکَ حَقّهُ وَ إِلَى سَمْعِکَ حَقّهُ وَ إِلَى بَصَرِکَ حَقّهُ وَ إِلَى یَدِکَ حَقّهَا وَ إِلَى رِجْلِکَ حَقّهَا وَ إِلَى بَطْنِکَ حَقّهُ وَ إِلَى فَرْجِکَ حَقّهُ وَ تَسْتَعِینَ بِاللّهِ عَلَى ذَلِکَ؛ و اما حق نفست بر تو این است که او را به تمامى به فرمانبردارى خدا گمارى و به زبانت، حقش را بپردازى و به گوش خود، حقش را (بدهى) و به چشمت، حقش را (بسپارى) و به دستت، حقش را (واگذارى) و به پایت، حقش را (بدهى) و به شکمت، حقش را (برسانى) و به عورتت، حقش را بپردازى و بر این (اداى حق) از خدا یارى جویى.»

منظور از نفس در معارف دینی، همان‌طور که امام سجاد علیه‌السلام فرموده‌اند، همهٔ اعضا و جوارحی است که انسان زندگی خود را به‌واسطه آنها اداره می‌کند و البته در روز حساب تک‌تک آنها مورد محاسبه قرار خواهند گرفت و به تمام اعمال خود که صاحبشان آنها را وادار به انجامشان کرده بود، شهادت خواهند داد. همچنین به نفس به‌عنوان شخصیت و خویشتن خویش نیز نگریسته می‌شود؛ چنان‌که مثلاً می‌گویند فلان شخص صاحب عزت نفس است. از این‌رو، هر انسانی مکلف به نگهداری و حفظ نفس خود و رسیدگی به آن است.
از ظاهر احادیث و روایات می‌توان برداشت کرد که حفظ و نگهداری نفس ابعاد مختلفی دارد؛ هم شامل حفظ آنها از گزندهای مادی و رسیدگی به سلامت آنهاست، هم شامل حساب‌رسی نسبت به اعمالی است که به‌واسطه آنها انجام می‌گیرد. همچنین حفظ شخصیت درون و خویشتن خویش را نیز شامل می‌شود.
در این زمینه احادیث زیادی وارد شده است که تاکید بر ورزش و سفر دارد. از جمله اینکه پیامبر اکرم صلی‌ا... علیه و آله و سلم می‌فرمایند: «سفر کنید تا سالم بمانید.» و نیز می‌فرمایند: «به فرزندان خود تیراندازی و شنا بیاموزید.»
درخصوص بُعد دوم نیز رسول اکرم صلی‌ا... علیه و آله و سلم در وصایای خود به ابوذر غفاری فرمود: «ای اباذر! به حساب نفس خود رسیدگی کن پیش از آنکه مورد محاسبه قرار گیری و چه این کار حساب قیامتت را آسان می‌کند. خود را وزن کن و بسنج پیش از آنکه در معرض توزین واقع شوی و خویشتن را برای عرصهٔ بزرگ قیامت در پیشگاه الهی مهیا کن که در آن روز هیچ‌چیز پنهان نمی‌ماند.»
امام علی علیه‌السلام نیز در این خصوص می‌فرماید: «کسی که حساب نفس خود را برسد، سود می‌برد و آن کس که از نفس خویش غافل شود، زیان می‌بیند.»
در رابطه با بُعد شخصیتی نیز احادیث و روایات زیادی وجود دارد، از جمله اینکه امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «خدا رحمت کند کسی را که قدر خود را بشناسد و از حدش تجاوز نکند.»
همچنین پیامبر اکرم صلی‌ا... علیه و آله و سلم می‌فرماید: «خدا دوست دارد که خلق از او سؤال کنند و اکراه دارد که دست نیاز به جانب مخلوق دراز شود. هیچ‌چیز برای خداوند خوشایندتر از آن نیست که کسی از او چیزی بخواهد. پس خجالت نکشید که از فضل و احسان خداوند مسئلت کنید، اگرچه در حوائج کوچک و حتی راجع به بند کفش باشد.»
پس می‌بینیم که معبود غیور است و شکسته‌شدن نفس مخلوقش در برابر سایرین را نمی‌پسندد و او را به‌سوی خود می‌خواند.
پس ای خدای مهربان! ما را در شناخت و معرفت نفس خویش موفق دار و در برابر خواست‌های آن یاری‌مان کن.

#زهرا_نصیری
#روزنامه_مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری
۱۱
مهر

مشاورهٔ تربیتی

پرسش:
خانم یا آقایی پرسیده‌اند:
فرزندی چهار و نیم ساله داریم که ناخن‌هایش را می‌جود. سعی کردیم با صحبت، او را از این کار بازداریم، اما نشد.
روی ناخن‌هایش را لاک مخصوص زدیم. با وجود این لاک‌های ضخیم و سفت، دیگر ناخن نمی‌جود؛ نمی‌تواند که بجود. حالا به‌جای ناخن، لباس‌هایش را می‌جود. حتی جاهایی از لباسش را با دندان کنده است. نمی‌دانیم مشکل از کجاست. ممنون می‌شویم راهنمایی‌‌مان بفرمایید.

پاسخ ما:
آفرین به شما که این کار فرزندتان را یک «عادت عادی» نمی‌شمارید و بی‌توجهی نمی‌کنید و در پی حل مسئله برمی‌آیید.
ناخن‌جویدن، نشانه اضطراب است. تذکر و منع‌کردن و ملامت، فایده‌ای ندارد، بلکه کار را خراب‌تر می‌کند.
در جان کودکتان، اضطراب و استرس، رخنه کرده است.

راهکارها:
۱. دیگر هیچ به او تذکر ندهید. اصلا به روی خود نیاورید. نیز به رخ او نکشید.
۲. عوامل اضطرابش را بیابید و حذف کنید.
۳. او را در موقعیت و مکان‌های ترسناک قرار ندهید.
۴. باید بازی و ورزش کند.
وضعیت کودک و تأثیر راهکارها را به ما گزارش دهید تا راهکارهای دیگر بدهیم، نیز ریشه‌ها و عوامل ایجاد این حالت را بیشتر بنمایانیم.
خداوند سبحان یاریتان‌کند.

علی‌اکبر مظاهری
۱۱ مهر ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۰۹
مهر

مشاورهٔ تربیتی

پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به مادری حیران


پرسش:
مادر جوانی هستم. در تربیت پسرم با مسئلهٔ تاسف‌باری مواجه شده‌ام. به خاطر این مسئله، بسیار نگران و غمگینم و برایش اشک می‌ریزم.
پسر ٨ ساله‌ام از حدود ٢ سال پیش تاکنون چندین بار از کیف من دزدی کرده است. به‌تازگی متوجه شده‌ام که از جیب پدرش نیز پول‌ برمی‌دارد.
از همان اوایل که متوجه دزدی‌اش شدم، به‌شدت تنبیه‌اش کردم، اما الان به این نتیجه رسیده‌ام که تنبیه سودی ندارد.
درمانده و حیرانم، نمی‌دانم راهکار صحیح چیست.
لطفا راهنمایی‌ام کنید.

پاسخ استاد:


راهکارهی مقدماتی:
به این نکته‌ها، به‌دقت، توجه کنید:

١. نگران نباشید، صبور و دلآرام باشید تا کار خراب‌تر نشود. با حوصله عمل کنید و شدت‌عمل نداشته باشید تا آرام‌آرام بررسی‌های لازم را انجام دهیم.

۲. اگرچه ظاهر این مسئله بزرگ است، باطنش اصلا بزرگ نیست. می‌دانم این مسئله، برای والدین، سخت و ناراحت‌کننده است و در نظرشان بزرگ جلوه می‌کند.

۳. بر این کار اسم دزدی نگذارید. این یک عادتِ گذرای دوران کودکی است. همهٔ بچه‌ها در دوران خردسالی این کار را تجربه می‌کنند، پسران بیش از دختران.

۴. به فرزندتان به چشم دزد نگاه نکنید. او دزد نیست.

۵. کارش را مستقیم به رخش نکشید. فعلا "تغافل" کنید؛ چشم‌پوشی بزرگوارنه. چنان عمل کنید که با این‌که می‌دانید، گویا نمی‌دانید. این بهترین شیوه است. بچه را شرمنده می‌کند، اما او را ناامید از مهر شما نمی‌کند. او را بی‌پروا نمی‌کند. حریم‌ها حفظ می‌کند. و فایده‌های بسیار دیگری دارد. تغافل، از بهترین راهکارهای تربیتی و اخلاقی است. حقا که تغافل، کلید طلایی تربیت و اخلاق است.

به قلم خانم نرگس صفرخانلو

این مطلب ادامه دارد...

۹۸/۰۷/۰۹

  • علی اکبر مظاهری