وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۱۴
آذر

مشاوره ازدواج

پرسش:

یکی از خوانندگان مجله، که از نوشته‌شان برنمی‌آید خانم هستند یا آقا، گفته و خواسته‌اند:
تصمیم به ازدواج گرفته‌ام. فردی در زندگی‌ام است که بسیار دوستش دارم، اما می‌ترسیم این خواسته‌مان را بیان کنیم و به مشکل برخوریم. از شما می‌خواهیم کمکمان کنید.

پاسخ ما:

کاش نوشته‌تان را توضیح می‌دادید تا بتوانیم مسئله‌تان را از منظرهای گوناگون نظاره کنیم و پاسخی جامع ارائه نماییم. مثلاً دخترید یا پسر؟ در کجای جاده زندگی ایستاده‌اید؟ چرا می‌ترسید خواسته‌تان را بیان کنید؟ از چه کسی یا کسانی می‌ترسید؟ در صورت بیان، ممکن است به چه مشکلی برخورد کنید؟ از ما چه انتظاری دارید؟ چه کمکی می‌توانیم به شما بکنیم؟
از خوانندگانمان خواهشمندیم پرسش‌هایشان را اندکی توضیح و تفصیل دهند و ما را در یاری‌رسانی به خودشان، یاری کنند.

اینک پاسخ:


1. ازدواجی که با عشق و علاقه همراه باشد، بسیار ترجیح دارد بر ازدواج بی‌عشق و علاقه؛ بر فرض یکسانی ملاک‌ها و امتیازها. از این‌رو، این جان‌مایه گرانسنگ «دوست داشتن» را ارج نهید.
2. برای رسیدن به گوهرهای ارزشمند، باید تلاش کرد و گاهی رنج کشید. از این‌رو، برای وصول به این هدفتان، صبوری ورزید، صبوری مجاهدانه.
3. علاوه بر عشق، ملاک‌های دیگر را نیز در نظر گیرید. عشق، با همه ارجمندی‌اش، برای یک زندگی خجسته، کافی نیست. عشق را با معیارهای دیگر، در کنار هم بنشانید.
4. بزرگترها و مخالفانی که ممکن است برایتان مشکل ایجاد کنند را سر لج نیندازید. با ایشان مدارای مؤدبانه و شکیبانه کنید.
5. اگر لازم بود، با مجله‌ تماس پیامکی بگیرید و مسئله‌تان را توضیح دهید تا بیشتر یاریتان کنیم.
خداوند سبحان، یاورتان باد.

علی‌اکبر مظاهری، مجله خانه خوبان، شماره ۱۰۵، آذر ۹۶.

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
آذر

۲. دشمنی عروس و مادر شوهر

اگر عروس و مادر شوهر، دارای رشد فکری و اخلاقی باشند، می‌باید با هم دوست باشند؛ مانند دوستی دختر و مادری مهربان. اما باور غلط "نادوستی"، بلکه "دشمنی" آنان چنان در ذهن‌ها ریشه دوانیده که برخی از مردمان می‌پندارند دوستی این دو و زندگی مسالمت‌آمیزشان، ناممکن است.
چون کردار آدمی، تا اندازه زیادی، تابع افکار و پندار آدمی است، در صحنه عمل و در عرصه خانواده، دعوای این دو عملی می‌شود و - با تاسف و خجالت - شاهد نزاع‌ها و دشمن‌پنداری‌های این دو دوست واقعی هستیم. به گونه‌ای که اگر در خانواده‌ای خلاف آن دیده شود و عروس و مادر شوهر با هم دوست باشند، باعث تعجب می‌شود.
حتی یکی از معلمان اخلاق خانواده می‌گفت:
"جنگ میان عروس و مادر شوهر را پیغمبر هم نتوانست صلح دهد."
این سخن نیز منشاء‌گرفته ازهمان پندار و فرهنگ نادرست است، اگرچه از زبان یک دانشمند باشد.

این پندار ناحق، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و خسارت‌های بسیار به‌بار می‌آورد.

۳. نادوستی داماد و مادر زن.

۴. نادوستی زن داداش و خواهر شوهر.

۵. نادوستی جاری‌ها.

این سه نیز مانند نادوستی عروس و مادر شوهر است؛ ناحق است و ناروا و ناعاقلانه.

  • علی اکبر مظاهری
۰۸
آذر

مجادله همسران (۴)

از زبان مشاور

نبرد بر سر جعبه خالی!

نزدیکای نیمه‌شب، تلفن زنگ زد. آن‌سوی خط، خانمی بود با صدایی حزین و بغض‌آلود. او را نمی‌شناختم. گفت:
"همسر و فرزند خردسالم را رها کرده‌ام و نزد مادرم آمده‌ام. حالا پشیمانم و نگران حال آنان.»
گفتم: نگران حال بچه‌اید یا نگران هردو؟
گفت: «راستش را بخواهید، بیشتر نگران حال بچه‌ام؛ امّا درباره همسرم هم بی‌تفاوت نیستم."
گفتم: چرا رهایشان کردید؟
گفت: «با هم بگومگویمان شد...» و شروع کرد نزاع و دعوایشان را توضیح دادن. دیدم مسأله مهمی نیست؛ جدالی بیهوده بوده است.
گفتم: صبر کنید؛ حالا وقت بیان ماجرا نیست، بعداً تعریف کنید. فعلاً تا همسرتان نخوابیده و یا اگر خوابیده، هنوز خوابش سنگین نشده و تا خیلی دیر نشده، شماره تلفن ایشان را به من بدهید و خودتان پای تلفن، منتظر باشید.
به مرد تلفن کردم. هنوز بیدار بود. او نیز نگران بود. او را نشناختم، اما او مرا شناخت. به او گفتم: ماجرای شما و همسرتان را می‌دانم؛ موضوع مهمی نیست. فعلا وقت بررسی و حل آن نیست. حالا از شما یک خواهش دارم؛ آن را انجام دهید تا بعداً و سر فرصت به دعوایتان برسیم. خواهشم این است که همین الأن بروید دنبال همسرتان و او را به منزل بیاورید و با او مهربانی کنید؛ چنان که گویا دعوا نکرده‌اید. فردا مساله را بررسی می‌کنیم.
احتمال آن بود که مرد، مقاومت کند؛ اما نکرد و یک کلمه گفت: «چشم». به او اطمینان و دلداری دادم که چون به خواهش من به دنبال همسرش می‌رود، برای او کسر شان و ذلت نیست. آن‌گاه به خانم تلفن کردم که همسرش در راه است؛ آماده شود و او را خوب تحویل بگیرد و به خانه شان برود و با همسرش مهربانی کند و اصلاً به روی خود و همسرش نیاورد که نزاعشان شده.
آن شب همه چیز به‌خوبی گذشت و آنان به کاشانه‌شان رفتند و هردو به سفارش‌هایی که کرده بودم، عمل کردند. فردای آن شب٬ به مشاوره پرداختیم. نخست حرف‌های هردو را شنیدم. چیز مهمی نبود. نزاع‌های بچگانه و مجادله‌های بیهوده بود. به هردو گفتم: مشکل مهمی ندارید، فقط از سر بی دردی، برای خودتان درد می تراشید. بهانه‌هایتان بچگانه است. هر دو خوبید، فرزندتان هم خوب است؛ اما قدر این نعمت‌ها را نمی‌دانید. بترسید که اگر بیش از این قدر‌ناشناسی کنید، نعمت ها از شما گرفته شود و مشکلات موهوم و خیالی و خودساخته، به مشکلات واقعی و جدی بدل شوند، و به فرموده امیر مومنان علیه‌السلام:
"من عظم صغار المصائب ابتلاه ‌الله بکبارها"؛
آن‌کس که گرفتاری های کوچک را بزرگ بنمایاند، خداوند به مصائب بزرگ گرفتارش می‌کند. (نهج‌البلاغه، حکمت ۴۴۸)
سپس قرار شد برای آموزش یک دوره «مهارتهای زندگی زن و شوهری و خانوادگی»، چند نوبت به مشاوره بیایند، و آمدند. در این دوره، آنچه نمی‌دانستند و باید می‌دانستند، به ایشان آموزش داده شد؛ و آنچه می‌دانستند و از آن‌ها غافل بودند، به ایشان یادآوری شد؛ و آفت‌هایی که زندگی‌شان را تهدید می‌کرد، به ایشان نمایانده شد.
بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین آفت در روابط آنان، همانا ستیزگی بی‌موضوع و مجادله بی‌مورد و نزاع بیهوده بود.

دعوا بر سر هیچ

به ایشان گفتم: دعواهایتان مانند دعوای آن دو کودک است که بر سر یک جعبه - که آن را در راه پیدا کرده‌اند و نمی‌دانند درون آن چیست - دعوا می‌کنند و بر سر و روی هم می‌کوبند و به یکدیگر دشنام می‌گویند و هرکدام همه تلاش خود را به کار می‌گیرد تا آن را تصاحب کند. عاقلی فرزانه از راه می رسد و آن دو را از هم جدا می‌کند و با آنان سخن می‌گوید و راضی‌شان می‌کند که جعبه را بگشاید و آنچه را در آن است، میان آن دو کودک تقسیم کند. آن دو، تدبیر مرد عاقل را می‌پذیرند و او جعبه را می گشاید و هر سه می‌بینند که جعبه، خالی است و دعوای آن دو، بر سر هیچ بوده است.
آن زن و شوهر «راه‌نابلد»٬ پس از گذراندن آن دوره آموزش مهارت‌های زندگی خانوادگی، از بن جان، معنای آن سخن را دریافتند که همه ستیزه‌جویی‌ها و مجادله‌هایشان بر سر هیچ بوده است و تنها مشکل، بلکه تنها مسأله زندگی مشترکشان این بوده که مهارت‌ها و راهکارهای اداره زندگی مشترک را نمی‌دانسته‌اند و تعامل شایسته میان دو همسر را بلد نبوده اند.

  • علی اکبر مظاهری
۰۷
آذر

مجادله همسران (۳)

ویژگی‌های این میدان

در میدان‌های جنگ، نتیجه نبرد و دستاورد پیکارگران، در پایان پیکار، آشکار می‌شود. و در میدان‌های ورزشی، داورانی حضور دارند و بر ورزش و ورزشکاران نظارت می‌کنند و در پایان، نتیجه تلاش ایشان و رأی داورانه خویش را اعلام می‌نمایند و برنده و بازنده را نشان می‌دهند و یا هر دو را مساوی اعلام می‌کنند.
اما در میدان ستیز و جدال همسران، هر دو طرف، بازنده‌اند و داوری حضور ندارد. و اگر هم قاضی یا داوری حضور داشته باشد و یکی را برحق و برنده و دیگری را نابه‌حق و بازنده اعلام کند و بازنده، ناچار شود که به‌ظاهر به رأی قاضی یا داور گردن نهد، باز هم مشکل حل نمی‌گردد؛ بلکه بازنده، خشمناک‌تر می‌شود و برنده، با خنک‌شدن دلش، جسورتر و طلبکارتر می‌گردد.
و آن‌گاه که این زن و شوهر برنده و بازنده، به زندگی بازگردند - اگر بازگردند - دیگر از محبت و احترام و همکاری و فداکاری و آرامش، که لازمه زندگی مشترک است، خبری نیست! آن‌گاه است که "بی‌برنده" بودن این نبرد، نمایان می‌شود.
از آن پس، یا سکوتی سرد بر آن آشیانه نیمه‌ویران سایه می‌افکند، یا به اندک بهانه‌ای و گاهی بی هیچ بهانه‌ای، دوباره آن نبرد بیهوده، از سر گرفته می‌شود.

پس بهترین راه پیروزی در این نبرد، آغاز نکردن آن است. و اگر یکی آغاز کرد، دیگری باید به آن تن ندهد.

  • علی اکبر مظاهری
۰۷
آذر

مجادله همسران (۲)

میدانی‌ بی‌قاعده

خردمندان، کسانی‌اند که اگر بخواهند به میدان نبردی درآیند، از همان آغاز، یا به برنده‌شدن خود یقین دارند یا دست‌کم، پیروزی خویش را گمان می‌برند. اما اگر پیش از نبرد، برایشان معلوم باشد که این میدان اصلاً برنده‌ای ندارد و هرکس به آن درآید، بازنده است، هرگز به آن کار زار نمی‌پردازند و به آن میدان پا نمی‌گذارند.

در قلمرو زندگی خانوادگی، میدانی است به‌نام "میدان مجادله" که هرگز برنده‌ای نداشته و ندارد. فرجام نبرد در این میدان، از همان آغاز، بلکه پیش از آن، پیدا است؛ و آن تباهی و فروشکستگی هر دو طرف نبرد است.
نبردکنندگان این عرصه، یا از فرجام شوم آن بی خبرند، یا عقل و اندیشه‌شان خام و بیمار است، یا تجربه‌ناموخته‌اند و یا جان و روانشان نابسامان است و از کرامت و اعتدال روانی و عصبی بی‌بهره اند.
ماکسان فراوانی را دیده‌ایم که به این سنگلاخگاه میدان‌نما تاخته و نقدگران جان خویش را در آن باخته و عمر بی‌بازیافت خود را در آن تباه کرده‌اند و سرانجام، لاشه مجروح یا نیمه‌جان و یا مرده روان و شرافت و حیات خویشتن و هماوردانشان را بر صحنه و گودال‌های این وادی بی‌قاعده و بیهوده، افکنده‌اند و فراوردی جز حسرت و ندامت و خسارت دو جهان، فراچنگ نیاورده‌اند. افسوس !

نمای این میدان

نزاع همسران - معمولا - از جاهای کوچک آغاز می‌شود و تا متلاشی‌شدن زندگی خانوادگی پیش می‌رود. در این میدان پرزیان، آنچه که مطرح نیست، «حق» است و آنچه که حاصل نمی‌شود، «پیروزی» است. آدمی، به‌گاه خشمناکی و لجبازی، قادر به تشخیص حق و باطل نیست و اگر هم تشخیص دهد، لجاجت و خشمناکی‌اش، توان اعتراف به حق و پذیرش آن را از وی می‌ستاند. از این رو، می‌توان گفت که در این ستیز و نزاع، اصلاً حقی مطرح نیست؛ بلکه هرکس در صدد بر زمین کوفتن حریف و به لجن کشاندن اوست؛ به هر قیمت و با هر حربه؛ هرچه بادا باد و هرچه شد، شد!

  • علی اکبر مظاهری
۲۹
آبان

اشاره

برخی از رخدادهای کوچک، اگر تکرار شوند، گسترش می‌یابند و به باور عمومی و فرهنگ اجتماعی بدل می‌شوند؛ به‌گونه‌ای که مردمان می‌پندارند آن‌ها جزو حتمی زندگی‌اند. حتی گاهی، از فرط گسترش، گمان می‌رود جزو ذات بشرند. حال آن‌که چنین نیستند، بلکه در آغاز، از جایی کوچک شروع شده‌اند و سپس، به سبب تکرار، گسترش یافته‌اند و ذهنیت اجتماعی ساخته‌اند و به حد فرهنگ عمومی و شعور اجتماعی رسیده‌اند؛ به‌گونه‌ای که دیگر آغازشان ناپیدا شده و شکل اکنونی‌شان دیده می‌شود.

اینک برخی از این باورهای ناروا را، که به حد فرهنگ رسیده و سطح وسیعی از خانواده‌های ما را فراگرفته‌اند، می‌نمایانیم. با دقت، همراهی‌مان کنید.

۱. مجادله‌ همسران

همه ما شنیده‌ایم که می‌گویند: "دعوا و قهر زن و شوهر، نمک زندگی است، مثل نمک در غذا." و یا: "زندگی زن و شوهری که بدون دعوا و قهر، نمی‌شود."

واضع است کسی که باور داشته باشد دعوا نمک زندگی است، دعوا می‌کند؛ همان‌گونه که ریختن نمک در غذا را لازم می‌داند و می‌ریزد.
حال آن‌که صحیح آن است که دعوا سم زندگی است.
نزاع‌های خانوادگی را که ریشه‌یابی کنیم، به این ریشه‌های کاذب، بسیار برمی‌خوریم؛ ریشه‌هایی که از زندگانی همسران و از خان و مان ایشان، دمار بر‌می‌آورد.

تجربه‌های مشاوره‌ای

در مشاوره‌ها، به‌گاه آموزش مهارت‌های زندگی، وقتی به زن و شوهری می‌گوییم نزاع و مجادله نکنید، با تعجب و استفهام می‌گویند: "مگر زندگی بی‌نزاع، ممکن است؟"
گاهی چنان این باور " عدم امکان زندگی بدون دعوا" در ذهن و جان همسران ریشه دوانیده است که زندگی مشترک بی‌نزاع و بی‌مجادله را چیزی مانند زندگی بی‌آب و غذا و هوا می‌پندارند. و راستی که بیرون کشیدن این ریشه‌ها از اعماق ضمیر ایشان، چه کار پرمشقتی است و چه زحمت‌های پرحجم اما کم‌حاصل و گاهی بی‌‌حاصلی را بر مشاور تحمیل می‌کند!
البته هرگز نباید ناامید شد. برخی از کارهای فرهنگی، دیر ثمر می‌دهد و تغییر پاره‌ای از عادت‌ها، دیر انجام می‌پذیرد. مهم آن است که مصلح، صبوری ورزد و به درستی کار خویش، ایمان داشته باشد و پاداش تلاش خود را نزد خداوند بجوید و یقین کند که خدا، نیکوکاری نیک‌اندیشان را بی‌ثمر و کردارشان را بی‌پاداش نمی‌گذارد.

معرفی کتاب

کتابی است به نام "نبرد بی‌برنده"، در موضوع مجادله همسران. آن را با‌دقت بخوانید. امید است آبی باشد بر آتش این معرکه خانمان‌سوز. ان شاءالله.

  • علی اکبر مظاهری
۲۴
آبان

افسردگی پاییزی (۴)

پرسشی و پاسخی دیگر

خواننده ارجمندی که قبلا درباره افسردگی پاییزی مشاوره کردند، اکنون گفته و پرسیده اند:

همه راهکارها را عمل کردم. الآن حالم خوب شده است و آن حالت رنج‌بار، دیگر وجود ندارد. آیا لازم است که باز هم راهکارها را ادامه دهم؟

پاسخ ما

به شما آفرین می‌گوییم که چنین پشتکار دارید و برای تحصیل سلامت و سعادت خود، کوشایید.

اما پاسخ پرسشتان:

راهکارهایمان هیچ‌کدام مانند دارو نبود که با بهبودی حالتان رهایشان کنید. نیز هیچ‌یک تاریخ مصرف نداشت که با شاداب شدنتان، تاریخ مصرفش تمام شود؛ همه آن راهکارها همیشه مفیدند. نیز برای بهتر شدن حال و رشد روانی و جسمانی، کارسازند.

دریافت بیشتر نور و انرژی خورشیدی، ورزش، فعالیت جسمانی، نوشیدن نوشیدنی‌های شادابی‌بخش، معاشرت با مثبت‌اندیشان، نشنیدن خبرهای سیاه، ندیدن فیلم‌های اندوهبار، خواندن کتاب‌های امیدبخش، تقویت معنویت‌های روحی، و تقویت ارتباط با خداوند (که همگی از راهکارهایمان بودند)، همیشه مفید و مطلوب‌اند.

بنابراین، راه را ادامه دهید و راهکارها را همچنان عمل کنید، اما از این پس، نه فقط برای درمان، بلکه برای فربه‌کردن جان.
خداوند سبحان یاورتان باد.

ذکر نکته ای بایسته

افسردگی، شدت و ضعف دارد.
افسردگی این خواننده عزیزمان، که - بحمدالله - به‌راحتی زدوده شد، افسردگی عمیقی نبود؛ بلکه اصلا افسردگی به معنای بیماری عصبی و روانی نبود؛ یک پژمردگی موقت و تغییر حالت فصلی بود.
شایسته و بلکه بایسته است بدانیم که درمان برخی افسردگی‌ها ممکن است نیازمند راهکارهای بیشتر و زمان بلندتر باشد. حتی گاهی نیاز به دارو‌درمانی است، که باید به مدد پزشک متخصص اعصاب و روان انجام گیرد.

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
آبان

زیارت‌های بسیاری در‌باره امام حسین و صحابیانشان -سلام‌الله علیهم- داریم. یکی از بهترین آن‌ها زیارت اربعین است.
شاه‌بیت درخشنده این زیارت، این است:

{...وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ، لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ}؛
... خون و رگ قلبش را برایت نثار کرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی برهاند.

سلام‌الله علیه.

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
آبان

 

مشاوره روان‌شناسی

پرسشی و پاسخی

پس از آن‌که پاسخ آن خواننده عزیزمان را درباره افسردگی پاییزی دادیم، اکنون گفته و پرسیده‌اند:

راهکارهای‌تان را دارم عمل می‌کنم و -خدا را شکر- حالم خیلی بهتر شده است.
یکی از راه‌ها، نخواندن مطالب منفی و ناامیدکننده است. این را کاملا عمل کردم و در بهبود حالم موثر بود. راه دیگر این است که مطالب امیدبخش بخوانم. نمی‌دانم چه بخوانم.
لطفا یک کتاب مثبت و امیدبخش و راهگشا معرفی کنید.

پاسخ ما:

مرحبا به شما که راهکارها را عمل کردید. و الاهی شکر که حالتان بهتر است.
با پشتکار، راه را ادامه دهید تا این افسردگی را از جانتان بیرون برانید و کاملا شاداب شوید. ان شاءالله.

اما معرفی کتاب:

کتاب "آیین زندگی"، نوشته "دیل کارنگی" را بخوانید.
این کتاب، جان‌مایه ارجمندی است برای زدودن اندیشه‌های منفی و ایجاد افکار مثبت. نیز راهکارهایش برای برون‌رفت از تنگ‌ناها، بسیار موثر است.
این کتاب را مترجمان پرشماری ترجمه کرده‌اند و ناشران متعددی منتشر نموده‌اند. از مترجم و ناشری نام نمی‌بریم.
برخی از ترجمه‌ها بهتر است. برخی از مترجمان و ناشران، آن را کوتاه و خلاصه کرده‌اند. شما متن کامل را بخوانید.
قابل دانلود از اینترنت نیز هست. فایل صوتی آن نیز در اینترنت، موجود و قابل دانلود است.

تذکر:
یادمان باشد که نویسنده این کتاب، غیرمسلمان و غیرایرانی است.

  • علی اکبر مظاهری
۱۱
آبان

مشاوره روان‌شناسی

گفته و پرسیده‌اند:
تابستان که گذاشت و وارد پاییز شدیم، اندک اندک، از نشاطم کاسته شد و اکنون دلم گرفته و احساس افسردگی و دلمردگی می‌کنم. آنچه بیشتر آزارم می‌دهد، اندوهی است که در دلم لانه کرده و شادمانی‌ام را ربوده است. تحمل این اندوه بی‌دلیل، برایم دشوار است. چه‌ کنم؟

پاسخ ما:

تحلیل مساله:
چون در فصل پاییز، روزها کوتاه می‌شود و آسمان گاهی ابری می‌گردد، نور کمتری به زمین می‌تابد. هوا نیز سرد می‌شود. از این‌رو، انرژی کمتری به زمین و آدمی می‌رسد و همین، باعث افسردگی خفیفی می شود.
همگان این افسردگی ملایم را احساس می‌کنند، اما کسانی که زمینه پذیرش اندوه و افسردگی را دارند، آن را بیشتر لمس می‌کنند و گاهی آسمان دلشان ابری می‌شود و قطره های اشک، در چشمانشان می‌نشیند.

اینک پاسخ به پرسش و بیان راهکارهایی برای عبور از این حالت ناخواستنی:

1. خود را نورافشانی کنید
در تابش آفتاب قرار گیرید؛ راه‌رفتن در آفتاب، خوابیدن زیر نور آفتاب، ورزش در آفتاب، دریافت آفتاب از در و پنجره. درها را باز کنید. پنجره ها را بگشایید.
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق/
از بهر گشاییدن ابواب رسیده
(مولوی، دیوان شمس)
پرده هارا کنار بزنید. در سایه و تاریک نمانید. تا می‌توانید از نور و انرژی خورشید استفاده کنید.
2. ورزش کنید
ورزش، در زدودن این حالت نامطبوع و ایجاد نشاط، بسیار موثر است. هرنوع و هرمقدار از ورزش، مفید است، اما ورزش عرق ریزان، تاثیری معجزگون دارد.
3. فعالیت کنید
بیکار نمانید. راکد نشوید. از خود کار بکشید. خود را به جنبش و جوشش وادارید. بیکاری و رکود، خمودگی می‌آورد و کوشش و خروش، شادابی می‌زاید و امید می‌افزاید.
4. نوشیدنی‌های گرم بنوشید
به تکرار، نوشیدنی‌های گرم، بلکه نزدیک به داغ، بنوشید. انواع چای، دمنوش‌ها، قهوه، و هر نوشیدنی‌ای که دل‌پسندتان است را ، دم به دم، بنوشید.

۶. تنها نمانید
بخش عمده‌ای از تنهایی‌تان را با کسانی که دوستشان دارید پر کنید؛ کسانی مثبت‌اندیش و امیدمند.
۷. اخبار نشنوید و نبینید
بنیان نخستین رسانه‌های خبری را بر "سیاه‌نمایی" نهاده‌اند. این رسانه‌ها، در نشر اخبار و مطالب نگران‌کننده و دلهره‌آور، حریص‌اند و به پخش خبرها و مسائل آرامش‌بخش و امیددهنده، بی‌رغبت‌اند.
تا جای ممکن، از تیر‌رس اخبار بگریزید.
اگر ناچارید یا دوست دارید که از اخبار باخبر باشید، هر شبانه روز فقط یک‌بار کافی است.
۸. فیلم‌های اندوهناک نبینید
بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌ها اندوه‌افکن و ناامید‌کننده‌اند.
تاثیر فیلم، تدریجی و "سرم‌گونه" است. سرم مسموم، جسم آدمی را مسموم می‌کند و فیلم‌های یاس‌آلود، جان آدمی را.
البته خودتان فیلم‌های مثبت و امیدبخش را انتخاب کنید و ببینید.
۹. کتاب‌های مثبت بخوانید
کتاب‌ها مانند فیلم‌ها و اخبارند. با این‌ها مانند آن‌ها رفتار کنید.
۱۰. انس‌تان را با خدا صمیمی‌تر کنید
به دامان پرمهر خداوند بیشتر پناه برید.
یادمان باشد که: "الا بذکرالله تطمئن القلوب"؛ دل‌ها، با یاد خدا، اطمینان و آرامش می‌یابند.

این راهکارهای دهگانه را به‌مدت دوهفته انجام دهید. ان شاءالله حالتان خوب می‌شود. پس از آن، اگر باز آثاری از این افسردگی پاییزی در جانتان باقی بود، بگویید تا راهکارهای دیگری ارائه دهیم.
خداوند مهربان، مددکارتان باشد.

  • علی اکبر مظاهری