به این زوج جوان چه بگوییم؟
آقای دکتر داوودی نوشتهاند:
سلام علیکم خدمت استاد مظاهری عزیز.
با اجازه میخواهم به طرح یک موضوع و مسئله جدی، که از تجربیات خودم است و همچنان با آن درگیر هستم، در کانال بپردازم.
بنده سال 93، عقد و سال 95، عروسی کردم. خدا را شکر از همسرم راضی هستم.
بنده ساکن قم هستم. زمانی که به خواستگاری همسرم رفتم، محل سکونت ایشان و خانوادهشان رباط کریم بود. چند ماه قبل از عروسی ما، خانواده ایشان به شهرستان دماوند مهاجرت کردند.
حال با اینکه بنده و همسرم، در حالت معمول، زندگی رضایتمندی داریم، ولی یکی از مسائل و چالشهای جدی که موجب بروز اختلاف و ناراحتی سنگین میان بنده و همسرم میشود، مسئله رفتن ما به خانه خانواده همسرم است.
از یکسو همسرم نیاز دارد که خانواده خود را زود به زود ملاقات کند (که البته حق ایشان است) و از سوی دیگر برای بنده مقدور نیست که زود به زود از قم به دماوند برویم. حتی اگر خانواده همسرم از رباط کریم به دماوند نیز مهاجرت نمیکردند و همانجا میماندند، باز هم ملاقات زود به زود با ایشان کمی دشوار بود، اما حالا که ساکن دماوند شدهاند، رفت و آمد برای ما بسیار دشوار شده است. برای من مقدور نیست هر هفته از قم به دماوند برویم و اگر مثلا دو سه هفته یکبار برویم ، مجبوریم دو سه روز بمانیم تا همسرم از لحاظ روحی تغذیه شود. در اینصورت بنده اذیت میشوم، چون چند روز متوالی در آنجا ماندن، موجب بروز مشکلاتی دیگر میشود که احتمالا خودتان میدانید.
حال سوال این است که با اینکه، فارغ از این مسئله، من و همسرم یک رابطه معمولی و رضایتبخش داریم، ولی هرگاه موضوع ملاقات خانواده ایشان به میان میآید، زندگی ما دچار تیرگی شدید میشود، چه باید کرد؟
این مسئله را به دو دلیل مطرح کردم:
1. تا به عزیزانی که قصد ازدواج دارند بگویم حتی اگر شخص مورد علاقهتان از همه نظر مورد۸ پسند است، به موضوع مطرح شده به وسیله بنده دقت کافی داشته باشید. زیرا با اینکه بنده و همسرم شخصیتی متدین و همسو با هم داریم، ولی نسبت به این مسئله گرفتاریم.
2. از شما استاد گرامی و دیگر عزیزان تقاضا دارم اگر راه حل مناسبی در نظر دارید، بنده را راهنمایی بفرمایند.
پاداشتان با خدا.
۲۸/دی/۹۷