وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۳۰ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

۱۹
فروردين

 جنگ و صلح همسران (۱۷)

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 قهرمانگی زن (۱)

 نه به قهرمانگی زن، آری به ریحانگی او

روان‌شناسان می‌گویند، دیانت و حکمت و حکیمان نیز می‌گویند، تجربه‌های فراوان بشری نیز نشان می‌دهد: اگر زن، در خانواده، نقش قهرمان را به عهده گیرد، داغان می‌شود و داغان می‌کند. اگر خانم، در خانواده، قهرمان شود؛ ابتدا خود را می‌شکند، سپس همسرش را، سپس فرزندان و همهٔ خانواده را. جامعه نیز رنجور می‌شود. و اگر خانم، ریحانه باشد، ابتدا، خود، شکوفا می‌شود، سپس همسرش را شکوفا می‌کند، سپس فرزندان و همهٔ خانواده و خاندان شکوفا می‌شوند، جامعه نیز شاداب می‌شود.
حکمت آن است که هر چیز به جای خویش باشد. جابه‌جایی پدیده‌ها، خلاف حکمت است.
زیباترین، رساترین، حکیمانه‌ترین سخن، در این‌باره، همانا سخن امیر حکیمان، امام علی علیه السلام، است که:
«إِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَة»؛ زن، «ریحانه» است (و چونان گیاهان خوشبو و گل‌های بهاری، ظریف است و لطیف) و نه کارفرمایی است دلیر و نه مدیری است پُر تدبیر. (نهج‌البلاغه، نامهٔ ۳۱)
خانم اگر، در خانواده، قهرمان شد، نزد خود، نامقبول است، نزد شوهر، منفور است، نزد فرزندان، ناپذیرفته است، در خانواده، نابه‌جاست.

 خصلتی عجیب

از شگفت‌انگیزترین خصال انسان این است که خود، به دست خود، بر گردهٔ جسم و جان و روان خود، بارهایی گران می‌نهد که کمر او را می‌شکند.
قهرمانگی زن در خانواده، از نوع همین خصلت است؛ از تلخ‌ترین‌هایش.

اکنون حالت روحی جامعه‌مان به‌گونه‌ای شده است که خانم‌ها، به این مطلبی که دارم می‌نویسم، حساس‌اند. سلسله دلایلی باعث این حساسیت شده است، که قابل تحقیق است.
آماس فوق معمول اکنونی این حساسیت، و تشنگی بی‌اندازهٔ خانم‌ها به این قهرمانگی، بی‌سابقه‌ است.
آن سلسله دلایل، در این تورم و عطش و حساسیت، مؤثر است. اما هر چه که هست، به خانم‌ها می‌گوییم:
این بار سنگین را بر دوش‌تان تحمیل نکنید. خسارت می‌کنید. جایگاهتان، همانی که خدایتان برایتان مقدر کرده، ارجمندتر است. تبدیل ارجمندتر به پایین‌تر، خسارتی آشکار است.
این نمونه را ببینید:

 اضطراب خودساخته

از زبان مشاور

مشاورهٔ خانواده

{فردا، در پست بعد، بخوانید. ان‌شاءالله.}

۲۷ اسفند ۱۴۰۰

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
فروردين

 ریحانگی زن (۸)

 (ادامهٔ ریحانگی‌ها)

مشاورهٔ مهارت‌های زندگی مشترک

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

۱۰. خویشاوندان همسر را احترام نهادن

خویشاوندان مرد و زن، از موضوع‌های دانه‌درشت زندگی زوج‌هاست و تأثیر آن، چه مثبت و چه منفی، در روند زندگی خانوادگی، برجسته و شایان است. ریحانگان عارفه، کسان همسرشان را، به ویژه والدین او را، محترم می‌شمارند و ایشان را عزیز می‌دارند. تکریم ایشان، تکریم همسر است. عزیزداشتن گوشواره، عزیزداشتن گوش است. همسر، شاخه‌ای است از آن درخت، و ارج‌نهادن به درخت، ارج‌نهادن به شاخه نیز هست.
در جامعۀ اکنونی ما، نقش خویشاوندان در زندگی زوج‌های جوان، بسیار پراهمیت است و بسیاری از آسیب‌ها از این ناحیه به زندگی جوانان وارد می‌شود، که یکی از علت‌های اصلی آن، نابلدی و ناپختگی خود همسران جوان است.
البته در برخی از خانواده‌ها، بستگان و به ویژه والدین، از قوی‌ترین پشتوانه‌های زوج‌های جوان‌اند.
خویشاوندان همسر را حرمت‌نهادن، عزیزکردن خویش است. کسانی را می‌شناسیم که عروسشان را بیش از پسرشان دوست دارند. چرا ریحانۀ فهیمه، با زیرکی و فرزانگی، خود را در چشم و دل بستگان شوهرش عزیز نکند و نیز از این طریق، بر محبوبیت خود در دل همسرش نیفزاید؟
شرط خردمندی و هوشمندی است که با خوبانِ خویشاوندانِ همسرمان به نیکی رفتار کنیم و با بدانشان مدارا نماییم.
نیکی و مدارا، دو کارافزار و دو ستون استوار برای ساختار کانون حیات خجسته است.

۱۱. کدبانوگی

زن اگر هزار هنر داشته باشد، امّا «کدبانو» نباشد و کدبانویی را نداند و یا کدبانوگی نکند، آن هزار هنرش کم‌رنگ می‌شوند. کدبانو یعنی بزرگْ‌بانو، و این خصلتی است که جزو ذات زن است و زیبندۀ وجود اوست. از نمادهای پُرجِلوِۀ ریحانگی، کدبانوگی است. زنی که کدبانو نباشد، یکی از خصائص اصلی و دانه‌درشت ریحانگی را ندارد؛ یعنی نقص بزرگی دارد، مانند ـ مثلاً ـ غیرتمندی مرد که جزو ذات او و از نمادهای بزرگ مردانگی اوست، و اگر این خصلت را ببازد، بخشی از مردانگی‌اش را باخته است.
مدیریت داخلی منزل، هنر شوهرداری، مهارت و لطافت فرزندداری، هنر آشپزی، توانایی رسیدگی به نظافت خانه و تمیز و شاداب نگه داشتن محیط منزل، از نشانگان فرزانگی ریحانگان است.
هنرها و توانمندی‌ها و دانش‌های زن، هرکدام به جای خود، امّا هنر کدبانویی، مکانتی ویژه دارد. اگر زن، دانشجو یا دانشمند، هنرجو یا هنرمند، کارآموز یا کارمند باشد، نویسنده باشد، ثروتمند باشد، و حتی برای کارهای خانه، خدمتکار داشته باشد، باز هم باید کدبانو باشد.
کدبانوگی فقط به معنای انجام‌دادن کارهای خانه نیست؛ این کار را خدمتکار نیز می‌تواند انجام دهد، کدبانوگی، هنری و حالتی و لطافتی و ظرافتی روحی و اخلاقی است. این که می‌گویند: «فلانی از هر انگشتش هنری می‌بارد»، بیشتر منظور هنر کدبانوگی است.
زنان، هر اندازه که از مکانت و ثروت و موقعیت اجتماعی برخوردار باشند، نباید از کدبانویی استعفا کنند و این بخش ارزشمند روحی و روانی خود را تعطیل نمایند.
ریحانۀ فرزانه، هر اندازه زیبا و دلربا باشد، آن وقت نزد شوهرش عزیزِ کامل است که کدبانو نیز باشد. کدبانوگی کارافزاری است کارساز برای نفوذ در سویدای دل شوهر.

{ادامهٔ مطلب را در پست بعد بخوانید. ان‌شاءالله}

۲۶ اسفند ۱۴۰۰

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
فروردين

 جنگ و صلح همسران (۱۶)

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 وسواس را درمان کنیم (۵)

 چارهٔ کار

در این نوشتار، تنها اشاره‌ای به وسواس کردیم؛ به مناسبت موضوع جنگ و صلح همسران، و وسواس را یکی از جنگ‌های خانمان‌سوز بیان کردیم تا اقدام به اصلاح کنیم.
اکنون پاره‌ای از راه‌های درمان را بیان می‌کنیم. تفصیل مطلب، در مجالی دیگر. ان‌شاءالله.

 اینک‌ راه‌های درمان

۱. مشاورهٔ پیگیر با مشاوری دانا، توانا، حوصله‌مند

باید دست را در دستان مشاوری چنین نهاد و درمان را آغاز کرد. چون معمولاً وسواس‌دارها، خود، تن به مشاوره نمی‌دهند و دست در دستان مشاور نمی‌دهند. باید نزدیکانشان یاری کنند؛ به ویژه همسران؛ آقا یا خانم. فرقی نیست. در این یاری‌کردن باید ملایمت باشد و صبوری و حوصله‌ورزی و استمرار. ملامت، نباید باشد، نیز ناشکیبایی و کج‌حوصلگی. سرزنش و عجله و تندخویی، کار را خراب‌تر می‌کند. این را بدانیم و در طول مسیر همراهی با وسواسی به یاد داشته باشیم که او، در پاره‌ای از احوال و افعال، بی‌اختیار است. با آدم بی‌اختیار، درشتی‌کردن، نارواست. مشاور، هدایت می‌کند. راهکار می‌دهد. ایشان را اطاعت کنیم.

۲. روان‌درمانی

بهتر است روان‌درمانگر را مشاورتان معرفی کند. و روان‌درمانی، زیر نظر او انجام گیرد. گاهی نیز خود مشاور، روان‌درمانی را انجام می‌دهد.

۳. روان‌پزشکی

روان‌پزشک حاذق، حلقهٔ مشاور و روان‌درمانگر را کامل می‌کند. این بیماری، بدون دارو، درمان نمی‌شود. مقاومت، بی‌فایده است.

۴. بستن دروازه‌های گوش بر سخنان یاوه

پاره‌ای از مردمان، سخن می‌گویند که سخن گفته باشند.
خدایمان فرموده است: «لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»؛ دربارهٔ آنچه دانش نداری، موضع مگیر، از آن پیروی مکن. (سوره اسراء، آیه ۳۶)
کسانی که بیماران عصبی روانی را، به‌ویژه وسواسی‌ها را، از دارودرمانی می‌ترسانند و ایشان را از درمان باز می‌دارند، خطا می‌کنند، بدی می‌کنند، گناه می‌کنند، و آن بینوایان را فلج می‌کند.

راهکارهای دیگر را مشاورتان برایتان می‌گوید.
با توکل به خدا، درمان را آغاز کنید تا به فرجام نیکو برسید.

 سخنی مشفقانه با همسران

به همسران، مشفقانه و نیکخواهانه، می‌گوییم: حیفتان بیاید که زندگی‌تان را فدای وسواس کنید. چرا؟ این اختلال، لذتی هم ندارد که بخواهید حفظش کنید. این را می‌دانم که وسواسی‌ها خودشان بیش از همگان رنج می‌برند. خوب. چرا رنج؟ این رنج بی‌حاصل را که هیچ سودی ندارد، چرا نگه می‌دارید؟ این مار زنگی را چرا در آستین جانتان نگه داده‌اید؟ آن‌ را بیرون آورید و دور افکنید.
این تیره‌مار سمی، اندک‌ اندک، بزرگ می‌شود تا که افعی شود. آن وقت ممکن است زورتان به آن نرسد. حکایت «خاربُن و خارکَن» مولوی را به یاد آورید. هر چه زمان بگذرد، خاربن، قوی‌تر می‌شود و خارکن، ضعیف‌تر. چرا این مهلت بیهوده؟ چرا این خاربن را از جانتان بیرون نمی‌کشید و به دورها پرتاب کنید؟ این افعی زهرناک را، که نیشش را در جان خودتان و همسرتان و فرزندانتان فرو کرده و دارد زهر فلج‌کننده‌اش را تزریق می‌کند، نیشش را بکشید. می‌توانید. به خدا توکل کنید. او مهربان است. کمکتان می‌کند.
با اراده و پشتکار، خودتان را و خانواده و خاندانتان را از زهر نیش این جانور پرکینه، نجات دهید. یاالله!

۲۴ اسفند ۱۴۰۰

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
فروردين

 جنگ و صلح همسران (۱۵)

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 وسواس را درمان کنیم (۴)

 (ادامهٔ شکل‌های بروز وسواس)

۶. اختلال جنسی و عاطفی (بی‌میلی، کم‌میلی، سستی ...)

هرگونه اختلال روانی - عصبی، در کاهش میل جنسی، اثر منفی دارد. مسائل جنسی و عاطفی، بیش از آن‌که به جسم ارتباط داشته باشد، به اعصاب و روان مرتبط است. هرگونه ضعف جنسی؛ کم‌میلی، بی‌میلی، کم‌اشتهایی، ناتوانی، زودانزالی، ریشه در ذهن و اعصاب و روان دارد. تاثیر ضعف جسمانی در اشتهای شهوانی، آری؛ اما سهم عمدهٔ سستی در این ناحیه، از آن اعصاب و روان است.
بیفزاییم که وسواسی‌ها، به سبب مسائل نجسی و آلودگی، از آمیزش هراس دارند. از این رو، هم اشتهایشان کاهش می‌یابد، هم از میزان بهره‌‌مندی‌شان کاسته می‌شود، هم شادابی و چالاکی‌شان کم می‌شود.

این نمونه را ببینید:

 قهر از بستر

 از زبان مشاور

 مشاورهٔ جنسی - عاطفی

خانم سلامتی به مشاوره آمد؛ گلایه‌مند و خشمگین. مشاوره را با پرخاش و با شکایت از شوهرش آغاز کرد. گفت و گفت. شنیدم و شنیدم و هیچ نگفتم، تا آرام شد. گویا پاره‌هایی از گداختهٔ انباشته در جانش را روی میز مشاوره ریخت. به گریه افتاد و شدید گریست. بخشی دیگر از گداخته‌های سینه‌اش را، با صدای بلند و اشک ریزان، بیرون پاشید و فرو نشت و آرام گرفت. گفتم: حالا که آرام شدید، مسئلهٔ اصلی‌تان را بگویید.
گفت: من زنی هستم سالم. طبیعتی گرم دارم. اشتهای غریزی و عاطفی‌ام بیدار است و پراشتها. اما شوهرم، با این‌که مرد خوبی است؛ خوش اخلاق، عادل، باانصاف، ولی وسواس دارد. از بسترمان می‌ترسد. با این‌که من مسائل طهارت را می‌دانم و بستر را پاکیزه نگه می‌دارم، از بستر هراس دارد. با این‌که من را دوست دارد و وجوب ادای حق همسر را می‌داند، ولی ترس‌های توهمی وسواس‌گونه‌اش او را از من می‌رماند. گاهی گریه می‌کند. احساس حقارت و تقصیر می‌کنند، اما از عهدهٔ غلبه بر وسواس توهمی‌اش بر نمی‌آید.
گفتم: توهمی نیست. واقعی است. وسواس، اختلال است، نه توهم. خانم سلامتی گفت: از آیندهٔ زندگی‌مان می‌ترسم. من نمی‌توانم محرومیت جنسی و عاطفی را تحمل کنم. آغوش می‌خواهم. ارضا می‌خواهم. ارگاسم می‌خواهم.
اندکی سکوت کرد و سپس آهسته گفت: می‌ترسم به گناه بیفتم. من نجیبم، اما می‌ترسم گل نجابتم، زیر لگدهای وسواس شوهرم، پرپر شود.

 چارهٔ کار

۱. با خانم سلامتی همدردی کردم. گفتم که درکش می‌کنم.
۲. نجابتش را ستودم.
۳. شکیبایی‌اش را آفرین گفتم.
۴. مرحبایش گفتم که پیش از کارهای ناروا و قبل از ویران‌شدن زندگی‌شان، به مشاوره آمده است.
۵. همسرش را به مشاوره دعوت کردم.

 نوبت بعد

خانم سلامتی، هفته بعد، با شوهرش به مشاوره آمدند. آقا همان‌گونه بود که خانم گفته بود. درمان را آغاز کردیم. پس از حدود شش ماه، کارشان به‌سامان شد. هر دو از زندگی راضی شدند.

✅ راه‌های درمان را در ادامه می‌نویسم. ان‌شاءالله.

۲۳ اسفند ۱۴۰۰

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
فروردين

 فرایند خواستگاری

 نویسنده و مشاور: استاد علی‌اکبر مظاهری

فرایند خواستگاری را طولانی کنیم

ازدواج باید «آسان» باشد؟ آری؛ هرچه آسان‌تر، بهتر.
ازدواج باید «به‌هنگام» باشد؟ آری؛ نه دیرهنگام، نه زود‌هنگام.
جهیزیه و مهریه باید «اندک» باشد؟ آری؛ هر چه اندک‌تر، بهتر.
شرط‌های دختر و پسر و خانواده‌ها برای یکدیگر باید «اندک» باشد؟ آری؛ بلکه باید هیچ نباشد.
فرایند خواستگاری؛ دیدارها، گفت‌وگوها، تحقیق‌ها، رسیدن به نتیجهٔ نهایی، کسب شناخت، چطور؟ آسان باشد؟ اندک باشد؟ سریع باشد؟ پرشتاب باشد؟ نه! هرچه آرام‌تر، عمیق‌تر، همه‌جانبه‌تر، بهتر.

 شتاب در انتخاب، انتحار است

خانواده‌ها؛ خانوادهٔ پسر بیشتر، عجله می‌کنند. مدت خواستگاری را کوتاه می‌پسندند. دختر و پسر را به «شتاب استرسی» می‌اندازند. نباید! نباید! نباید!
با یکی دو جلسه به خانهٔ دختر رفتن، با یکی دوبار صحبت‌کردن دختر و پسر، رسیدن به نتیجه؛ چه مثبت و چه منفی، نارواست. خطردار است.
پشیمانی‌آور است.
آرام باشیم! حتی اگر دختر و پسر، دخترخاله و پسرخاله، دخترعمو و پسرعمو، دختردایی و پسرعمه، باشند، باز هم شتاب نکنید. عجله در این کار، همان «عجلهٔ شیطان» است.

 از زبان مشاور

 مشاورهٔ ازدواج

 نیلوفر و محسن

محسن و خانواده‌اش به خواستگاری نیلوفر رفتند. در دیدار، معارفه، گفت‌وگوی اول، مانعی نبود.
نیلوفر تماس گرفت و راهنمایی خواست. گفتم به مشاورهٔ حضوری بیایند.
محسن و نیلوفر و خانواده‌ها به مشاوره آمدند. یک هفته از جلسهٔ اول خواستگاری گذشته بود. در مرکز مشاوره، تست ازدواج دادند. فرم پر کردند. نتیجه تست و تفسیر آن را برایم آوردند. به‌دقت بررسی کردم. همه چیز خوب بود. نظر مثبت ابتدایی خود را اعلام کردم. همگی شادمان شدند. سپس گفتم راه را و مشاوره را ادامه دهید تا به نظر نهایی برسیم. برخی‌هایشان تعجب کردند و گفتند: مگر نظرتان مثبت نیست؟ گفتم: تا اینجای کار، چرا؛ اما برای یک انتخاب صحیح و یک ازدواج موفق، این مقدار کافی نیست. تست و پرسشنامه و فرم، کمک است برای مشاور و شما؛ اما من بیش از حدود بیست درصد، به تست و پرسشنامه و فرم، بها نمی‌دهم. برای رسیدن به نتیجهٔ قابل قبول، باید تلاش کرد. شناخت‌ها باید به حد نصاب برسد. نیز علاقهٔ دختر و پسر، بسیار مهم است. اکنون آقامحسن و نیلوفرخانم احساس خاصی به هم ندارند. تا علاقه ایجاد نشود. نظر نهایی را نمی‌دهم.
مشاوره‌مان ادامه یافت. راه‌های کسب شناخت و نیز آشکارشدن علاقه یا بی‌علاقگی دختر و پسر را بیان کردم. خوب همکاری می‌کردند؛ همگی‌شان؛ به‌خصوص دختر و پسر.
در دیدارها و تحقیقات و گردش‌ها، میزان شناخت‌ها و علاقه‌ها بالا می‌رفت؛ اما هنوز کافی نبود.
خانواده‌ها، به‌ویژه خانوادهٔ پسر، عجله می‌کردند و جواب نهایی را می‌خواستند. به ایشان، با مهربانی، گفتم: هنوز کار داریم. اکنون چنین و چنان کنید تا به نتیجه برسیم؛ یا مثبت یا منفی.
با دختر و پسر، جداگانه صحبت کردم. علاقهٔ پسر به حد کفایت رسیده بود، اما دختر تردید داشت. گفتم تا این تردیدها رفع نشود، اقدام نهایی را نکنید.
خانواده‌ها چندبار همدیگر را مهمان کردند. با هم به گردش جمعی رفتند. دختر و پسر را به گردش دونفری فرستادیم. کارها خوب پیش می‌رفت. تردیدهای دختر، کم شده بود، اما کاملاً برطرف نشده بود. نیز علاقه‌اش به پسر، به اندازهٔ مطلوب نرسیده بود.
خواستند استخاره کنند. گفتم: هرگز! استخاره نیاز نیست. راه را ادامه دهید.
برخی از اعضای خانواده‌ها گفتند: مگر با خوانده‌شدن خطبهٔ عقد، علاقه ایجاد نمی‌شود؟ گفتم: هرگز! هیچ تضمینی نیست. اگر ایجاد نشد چه کنیم؟ همچنان مشاوره را و راه را و راهکارها را ادامه می‌دهیم.
در یکی از مهمانی‌هایشان کاری شبیه «بله‌برون» کرده بودند و به توافق رسیده بودند. بچه‌ها به من خبر دادند و نظر خواستند. گفتم: صبر می‌کنیم تا تکلیف تردیدهای دختر و نیز میزان علاقه‌اش به پسر معلوم شود. خانواده‌ها انصافاً صبوری و همراهی می‌کردند، تا اینکه دیروز، دختر و پسر، بدون خانواده‌ها، به مشاوره آمده‌اند. خودم گفته بودم بدون خانواده‌ها بیایند. دیگر کاری به تست‌ها و فرم‌ها و پرسشنامه‌ها نداشتیم. معیارهای خودمان را بررسی می‌کردیم.
در این جلسهٔ مشاوره‌ای برایم کاملاً آشکار شد که تردیدهای نیلوفر، رفع شده؛ همگی. و علاقه‌اش به محسن به اندازهٔ کفایت رسیده؛ بیش از هشتاد درصد. (محسن که علاقه‌اش به صد و بیست رسیده بود!)
گفتم: حالا نظرم مثبت کامل شد. بروید نظرم را به خانواده‌ها اعلام کنید و کارهای عقد را انجام دهید.
شادمان و شاداب، رفتند که عروس و داماد شوند. الاهی شکر.

 الاهی خوشبخت باشند.

۲۱ اسفند ۱۴۰۰

برای دنبال‌کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید:

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
فروردين

 شجرهٔ طیبهٔ ۲۷ ساله، در آستانهٔ چاپ چهلم.

 کتاب «جوانان و انتخاب همسر»، به قلم استاد علی‌اکبر مظاهری

ترجمه و منتشرشده به زبان‌های:
۱. انگلیسی
۲. اردو
۳. تامیلی
۴. عربی
۵. ترکی استانبولی
و ... .

۲۰ اسفند ۱۴۰۰

🌐http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

🌐 https://www.instagram.com/p/Ca67L5LqFHZ/?utm_medium=copy_link

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
فروردين

 جنگ و صلح همسران (۱۴)

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 وسواس را درمان کنیم (۳)

 (ادامهٔ ریشه‌های وسواس)

۵. کج‌فهمی احکام شرعی

وسواس در طهارت

استادی داشتیم که اکنون به جهان دیگر رفته است. حدود ۱۰ سال در حضور ایشان بودم. از مجتهدان درجهٔ اول بود. هیچگاه از ایشان هیچ عمل وسواسی ندیدم. همیشه با وضو بود. مُؤَذِّن به نیمهٔ اذان که می‌رسید، ایشان در محراب بود. به یاد ندارم اذان تمام شود و ایشان در محراب، قامت برای اقامت نماز جماعت، نبسته باشد.
یک روز، مجلس مهمی داشت که طولانی شد. من هم در آن مجلس بودم. حواسم را جمع کردم که آیا امروز نیز، که فرصت نشد در منزل تجدید وضو کند، میان اذان، در محراب است؟ صَلای اذان که از مَأذَنه برخاست، فرصت به منزل رفتن برای تجدید وضو نبود. به وضوخانهٔ مسجد رفت. به چند دقیقه نرسید. هنوز اذان به میان نرسیده بود که ایشان، با محاسن آب‌چکان، در محراب، قامت بست!
دیدم احکام طهارت چقدر آسان است و برخی از فقیهان و مردمان، چقدر آن را سخت می‌کنند! بخشی از مردم، نه! بسیاری از مردم، احکام طهارت و وضو و غسل را اشتباه می‌فهمند و اشتباه عمل می‌کنند. خود و دیگران را به زحمت می‌افکنند. برخی از کتاب‌های فقهی و نیز مدرسان فقه و نیز محصلان فقه، در این باب از ابواب فقه، راه افراط را می‌پیمایند.
دکتر محمد کیهانی، روان‌پزشک مشهور قمی، می‌گفت: آمار وسواسی‌ها، در قم، بیش از جاهای دیگر کشور است.
درست می‌گفت. ما خود داریم می‌بینیم.
در «کتابُ الطَّهارَة» چندان مته به خشخاش می‌گذارند و چنان موی سپید را از ماست می‌کشند که ذهن را سخت درگیر می‌کند.

ریشه‌های وسواس و آنچه وسواس را تشدید می‌کند، بسیار است. در مجال‌های دیگر، به آن دیگرها می‌پردازیم.

 شکل‌های بروز وسواس

وسواس، در چندین و چند لباس، خود را می‌نمایاند.
برخی از دانه‌درشت‌ترین شکل‌های بروز وسواس، این‌هاست:

۱. وسواس در نظافت

این شکل، از شایع‌ترین شکل‌های بروز وسواس است.
خانم‌ها، به این چنگال وسواس، بیشتر گرفتار می‌شوند، اما آقایانِ مبتلا نیز کم نیستند. خانم‌ها، تمیزی منزل، برایشان مهم است. به چینش وسایل خانه، بها می‌دهند. این مهم‌بودن و بهادادن، فزاینده است؛ تا حَدّ وسواس شدید، پیش می‌رود. بخش عظیمی از انرژی ذهنی، روحی، جسمی، خانم‌ها مصروف این قضیه می‌شود. افسوس!

۲. وسواس در طهارت

این شکل، در آقایان و خانم‌ها، یکسان است؛ تقریباً. احکام‌خوانان و احکام‌دانان، بیشتر به این نوع از وسواس مبتلا می‌شوند.

۳. وسواس در قرائت

لغت‌دانان و تجوید‌خوانان، بیشتر به این نوع از وسواس گرفتار می‌شوند. خودِ عرب‌ها کمتر گرفتار می‌شوند؛ بسیار کمتر. نزدیک به هیچ. با ایشان بوده‌ام. به‌راحتی نماز و قرآن و دعا می‌خوانند. اما غیر عرب‌ها، که می‌خواهند ادای عرب‌ها را درآورند، گرفتار می‌شوند.
بیشتر عرب‌ها هیچ توجهی به مخرجِ خروج الفاظ و تلفظ الفاظ ندارند، اما برخی از ما، در قرائت و تلفظ، از عرب‌ها پیشی می‌گیریم و دچار وسواس می‌شویم.

۴. وسواس در کنترل‌کردن

کنترل رفتار کودک، کنترل قفلِ در، کنترل همه چیز سر جای خود بودن، ... . این کنترل‌کردن‌ها خودِ شخص و همنشینان و اطرافیانش را کلافه می‌کند.

۵. وسواس در حساب و کتاب

درست است که باید حساب و کتابمان دقیق باشد، اما دقت زیاد، بدل به وسواس می‌شود. راست است که ادای حقوق دیگران واجب است، اما حقوقِ خود؛ حقِ جان خود، حقِ اعصاب خود، حقِ آرامش خود را بر پای حقوق دیگران قربانی‌کردن، نارواست. تعهد اجتماعی، ستودنی است، اما از حَدّ که بگذرد، به‌ستوه‌‌آورنده است.

{ادامه دارد. ان‌شاءالله}

۱۵ اسفند ۱۴۰۰

برای دنبال‌کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید:

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
فروردين

 ریحانگی زن (۱)

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 منتشرشده در شمارهٔ ۱۴۶ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان»، بهمن ۱۴۰۰

✔️ فایل پی‌دی‌اف

برای دنبال‌کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید:

 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
فروردين

 جنگ و صلح همسران (۱۳)

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

وسواس را درمان کنیم (۲)

 ریشه‌های وسواس

دربارهٔ ذات وسواس، باید مطالعهٔ عمیق شود، با روان‌شناسان، روان‌پزشکان، روان‌درمانگران، مشاوره شود.
در اینجا تنها چند ریشهٔ اصلی و دانه‌درشت وسواس را می‌نمایانیم:

۱. وراثت

پاره‌ای از بیماری‌های عصبی و روانی، قابل انتقال از نسلی به نسل بعدی است. ای بسا چندین نسل را شامل شود. این سخن مولوی، اینجا نیز مصداق دارد:

رگ‌ رگ است این آب شیرین و آب شور
در خلایق می‌رود تا نفخ صور

با این توضیح که لزوماً تا نفخ صور استمرار نمی‌یابد. اگر نسلی آن را درمان کند، نیروی انتقالش به نسل‌های بعدی ضعیف می‌شود و ضعیف‌تر و ضعیف‌تر، تا توقف کامل.

۲. اضطراب

وسواس، مولود اضطراب است. نمی‌توانیم کسی را بیابیم که وسواس داشته باشد، اما مضطرب نباشد؛ محال است.
اضطراب، هیجان‌های کاذب و دلواپسی‌های نابه‌جا را می‌شوراند و اندک اندک، وسواس شکل می‌گیرد.
اضطراب، بی‌قراری می‌آورد، مغز را بیش‌فعال ناروا می‌کند، وسواس متولد می‌شود.

۳. احساس تقصیر افراطی

ما نمی‌گوییم که آدمی گناه کند و احساس گناه، رنجش ندهد. گناهکار باید خویشتن را ملامت کند تا به گناه عادت نکند و به توبه و جبران برخیزد، اما می‌گوییم: گناهکار، خود را ملامت کند تا توبه و جبران کند. پس از توبه و جبران، نباید خود را عذاب دهد. این سخن پیامبر اکرم (ص) را باور کند که: «اَلتَّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَه»؛ توبه‌کار، چونان کسی است که گناه نکرده‌. (الشهاب فی‌ الحِکم و لآداب، ص ١٨)
احساس تقصیر افراطی، شکنجهٔ روح است. این شکنجه، روان را آسیب می‌زند. روان رنجور، استعداد وسواس را فعال می‌کند.
کسانی که دربارهٔ گذشتهٔ خود آرامش دارند، کمتر دچار اضطراب و وسواس می‌شوند، یا هیچ نمی‌شوند.

۴. سرزنش

کسانی که فرزندانشان و دیگران را سرزنش می‌کنند، جنایتکارند؛ جنایتکارانی که خود را جنایتکار نمی‌دانند.
سرزنش و وسواس، در چرخه‌ای معیوب گرفتارند؛ سرزنش، وسواس را می‌افزاید. وسواس، سرزنش بیشتر را جلب می‌کنند. هرچه ملامت بیشتر می‌شود، وسواس شدیدتر می‌شود و هرچه وسواس شدیدتر شود، سرزنشگر نادان را به ملامت بیشتر وا می‌دارد. راستی که ملامتگران، خیانتکاران‌اند!
شوربختانه، به عنوان یک معلم، می گویم: فرهنگ و تربیت جامعه ما معیوب است، و یکی از عیب‌های دانه‌درشت، سرزنشگری است.
کثیری از پدران و مادران و آدمیان جامعهٔ ما ملامت کننده‌اند. و ای بسا به نام «تربیت»، «ملامت» می‌کنند.
سرزنشگران، چند زیان همزمان، به سرزنش‌شوندگان می‌زنند:
یک. آنان را تحقیر می‌کنند.
دو. آنان را مضطرب می‌کنند.
سه. آنان را لجباز می‌کنند.
این سخن‌ گران‌سنگ حضرت امیر را ببینید:
«الإفراطُ فی المَلامَةِ یَشُبُّ نِیرانَ اللَّجاجَةِ»؛ زیاده‌روى در سرزنش‌کردن، آتش لجاجت را شعله‌ور مى‌کند. (بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۲۳۲)
خب! احساس حقارت، روان را می‌فشارد.
اضطراب، روان را لجوج می‌کند. لجبازی، روان را کم‌مقدار یا بی‌مقدار می‌کند. و همهٔ این‌ها باز سرزنش را جلب می‌کنند. و همگی‌شان، اضطراب را می‌آشوبند. و در چنین معرکه‌ای، «وسواس»، سر بر می‌آورد!

{ادامه دارد. ان شاءالله}

۱۳ اسفند ۱۴۰۰

برای دنبال‌کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید:

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
فروردين

 جنگ و صلح همسران (۱۲)

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 وسواس را درمان کنیم.

پاره‌ای از آفت‌ها، به‌تنهایی، می‌توانند زندگی خانوادگی را زمین بزنند.
«وسواس»، از آن آفت‌های دانه‌درشتی است که برای سرنگونی بنای یک زندگی کافی‌ است. اگر وسواس، درمان نشود، آن قدرت را دارد که سقف خانه را بر سر اهل خانه آوار کند. توان تخریبی این اختلال چندان است که از خانه و خانواده، دمار بر می‌آورد.

 انکار ناروا

از پرزیان‌ترین اوصاف وسواس آن است که انکار می‌شود؛ انکار ناروا. بدیهی است که وقتی بیماری‌ای انکار شود، درمان نمی‌شود؛ مگر کار به انتحار برسد؛ چنان شدید شود که دیگر قابل انکار نباشد. اختیار از دست شخص وسواسی بیرون رود و به‌اجبار یا به‌ناچار، تن به درمان دهد یا وادار به درمان شود.

چرا انکار؟

در فرهنگ جامعه، برخی از بیماری‌ها، «باکلاس» است! بنابرمثال: کسی که قلبش درد می‌کند یا عمل باز قلب کرده است، آشکارا به همه می‌گوید. بامناسبت و بی‌مناسبت، عمل باز قلبش را جار می‌زند، اما در این فرهنگ، هر اختلالی که به اعصاب یا روان مربوط شود، گویا ننگ است.

 از زبان مشاور

 آوارگی یک خانواده

آقای نیشابوری نزدم آمد به مشاوره. چشمانی پر از اشک داشت و دلی پر درد.
گفت: ما یک خانوادهٔ پنج‌نفره‌ایم. همسرم وسواسی است. وسواس او همهٔ اعضای خانواده را رنجور کرده و خودش را بیشتر.
گفتم: وسواس فکری دارد یا عملی؟
گفت: هر دو. آشوب‌های فکری او را آرام نمی‌گذارند و رفتارهای تکراری و گیردادن‌های سخت‌پیچانه‌اش، آرامش را از ما؛ من و فرزندانم و خود او، گرفته است. گفتم: درمان کرده‌اید؟ گفت: هر کاری که از یک مرد معمولی بر می‌آید، کرده‌ام؛ ایجاد رفاه، بردن به تفریح، غذاهای گوناگون، نصیحت، دعوا، قهر، تهدید به جدایی، ... .
گفتم: دارودرمانی؟
گفت: بله، اما ناقص. خانمم دارودرمانی را نمی‌پسندند. با این‌که پنهان‌کاری می‌کنیم، اما هم می‌ترسد دیگران خبردار شوند و به او انگ بزنند، هم بعضی از خاله‌زنک‌ها که با خبر می‌شوند، او را می‌ترساند و منصرفش می‌کنند.
گفتم: وسواس یک اختلال عصبی - روانی شناخته‌شده است و درمان دارد؛ اگر خیلی دیر اقدام نشود و دورهٔ درمان کامل شود. اما اگر زمان را از دست بدهید تا این اختلال، مزمن (کهنه) شود یا دورهٔ درمان را کامل نکنید، کار مشکل می‌شود؛ یعنی یک «مسئلهٔ» قابل درمان، به یک «مشکل» سخت‌درمان یا بی‌درمان بدل می‌شود.
آقای نیشابوری، که درمانده شده بود، دیگر سخن نمی‌گفت. فقط گوش می‌کرد.
او را دلداری دادم که: ناامید نباشید. از روان‌درمانی استفاده کنید، اما دارودرمانی، حتماً لازم است؛ نزد روان‌پزشکی دانا و توانا. تشویقش کردم از همهٔ توان مردانگی و مهارت‌های شوهری‌اش استفاده کند و خانم را راضی به دارودرمانی کند.
گفت: اگر راضی نشد؟ گفتم: ایشان را نزد من بیاورید تا راضی‌شان کنم. این درد، بدون دارو، درمان نمی‌شود.

{ادامه دارد. ان شاءالله}

۱۲ اسفند ۱۴۰۰

برای دنبال‌کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید:

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری