در این پست، به بخش دوم پاسخ مان یعنی ارائه ی راهکار به سمانه هایی که پسر مورد نظرشان ازدواج کرده است، می پردازیم:
در این پست، به بخش دوم پاسخ مان یعنی ارائه ی راهکار به سمانه هایی که پسر مورد نظرشان ازدواج کرده است، می پردازیم:
در پست پیشین، تعهد کردیم که پاسخی درخور به سمانه و سمانه ها خواهیم داد. حال، زمان وفای به عهدمان فرا رسیده. در بخش اول، روی سخن مان با سمانه هایی است که شخص مورد نظرشان هنوز ازدواج نکرده است:
سمانه و سجاد، دختر خاله و پسر خاله بودند. باهم بزرگ شده بودند. هر دو جوانی رشید شده بودند. گویا برای هم آفریده شده بودند. همدیگر را خوب میشناختند. یکدیگر را احترام میکردند. زمان ازدواجشان شده بود. سمانه سجاد را دوست داشت و او را همسر مناسبی برای خود میدانست، اما این اندیشه را در دل پنهان میکرد و شهامت بیانش را نداشت. اما نمی دانم چرا سجاد به ازدواج با سمانه فکر نمیکرد. آیا میپنداشت اگر از سمانه خواستگاری کند جواب رد میشنود؟ آیا میترسید اگر این موضوع را مطرح کند، درباره او فکر بد بکنند؟ آیا، مانند برخی از مردمان، میپنداشت او و سمانه مثل خواهر و برادرند و نباید زن و شوهر باشند؟ نمی دانم.
تا اینکه سجاد به خواستگاری دختر دیگری رفت و با او ازدواج کرد. این مسئله سمانه را سخت رنجاند و
گفت و گوی اختصاصی تبیان با حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری
گفتگوی پیش رو، مصاحبهای است با استاد علی اکبر مظاهری؛ از اساتید حوزه علمیه قم که همراه با فراگیری علوم حوزوی، درقلمروهای مسائل اجتماعی، روان شناسی، جوانان، و خانواده، مطالعاتی پیگیر و علاقه مندانه داشته و هماکنون در دانشگاه قم و مرکز مشاوره حوزه علمیه در زمینههای مختلف، خصوصاً ازدواج و خانواده مشاوره میدهد.
استاد مظاهری که از اصحاب قلم به شمار میرود با بیان خاص و شیوای خود کتابهای متعددی تألیف نموده است، خصوصاً در حوزه خانواده، که مورد استقبال فراوان قرار گرفته است؛ کتابهایی مثل «جوانان و انتخاب همسر»، «فرهنگ خانواده»، «نبرد بی برنده»، «آداب عشق ورزی» و «جوانان و دوران نامزدی».
بله. یک مطلبی که در جمع افراد خانواده، آگاهانه از آن مراقبت میکنم؛ انسجام بین اعضای خانوادهام است. بین ما رفاقت، حاکم است؛ کسی با دیگری دشمنی نمیکند و بد او را نمیگوید؛ خصوصاً در میان اقوام نزدیکم: فرزندان و عروسها و دامادم. اگر ببینم یک گوشهای از این انسجام در معرض آسیبدیدن است فوراً وارد عمل شده و نمیگذارم کار به جای باریک بکشد.
ضمن اینکه بنده معتقدم که خودم حداقل در زمینه مسائلی که به مردم و جوانان درباره ازدواج و خانواده میگویم عمل کرده باشم؛ از این رو فرزندانم، در سنین پایین ازدواج کردند، بعضی از آنها که الان مشغول تحصیلات عالیه هستند، دانشآموز دبیرستان بودند که ازدواج کردند. از نظر بنده، ازدواج فرزندانم، به هنگام بود؛ هرچند از دید جامعه زودهنگام شمرده میشد. در روابط هم، همینطور است؛ عروس هایم مثل دو خواهرند برای هم. ما محبت را یکسان تقسیم میکنیم و از الفت میان فرزندان مراقبت میکنیم. بهترین نعمتی که در خانواده ما جاری است، همین انسجام و همدلی است.
هرچند مسائل سیاسی، امروزه در جامعه ما حاد شده؛ اما
در آموزههای دینی ما آمده است:
الأَخُ الأکبَرُ بِمَنزِلَةِ الأَبِ؛[1]
برادر بزرگتر، به منزلت پدر است.
یکی از وظایف پدر، ساماندهی ازدواج و زندگی مشترک فرزندان است. چون برادر، چونان پدر است، دربارۀ ازدواج خواهرانش وظیفه دارد و باید ایفای نقش پدرانه کند.
» به میمنت چاپ پنجم کتاب «آداب عشق ورزی»
به این نازدانه چالاک؛ کتاب «آداب عشق ورزی»، قول داده بودیم که برای نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، جامه اش را نو کنیم و پنجمین لباسش را بر اندام لطیفش بپوشانیم. او هم قبول کرد و خیال ما راحت شد که تا آن زمان، سر به سرمان نمی گذارد و بهانه های نوجوانانه نمی گیرد.
ناگهان اما، عید نوروز را بهانه کرد و لباس عیدی خواست و اردیبهشت؛ زمان نمایشگاه، را دیروقت دانست.
ما هم که خیلی دوستش داریم، نازش را خریدیم و لباس عیدی بر اندام نازکش پوشاندیم؛ پنجمین لباس، از تولد تا اکنون. برای نمایشگاه نیز برایش برنامه داریم. و چون از نوزادی درآمده و دارد سه ساله می شود، دستی به سر و رویش کشیده ایم و در نمایشگاه کتاب، با سر و پز جدید، خودنمایی می کند. ان شاءالله.
امروز برای ناشر، پیام تشکر فرستادم و به آقایان: ملکی جهان، والی پور، و قنبری، آفرین گفتم.
از زبان مشاور
» ازدواج بی وصال
بهمن، که مردی 22ساله بود، نزدم آمد به مشاوره. غم زده بود و فروشکسته. تا که نشست و گفتم بفرمایید، گفت: «یعنی ماه عسلمان است ...» و زد به گریه.
گفتم: گریه کنید.
انالله و انا الیه راجعون
در سالروز شهادت حضرت فاطمه _ سلام الله علیها _ مادر برادر ارجمندمان، جناب آقای علی حاجوی، از این جهان رحلت کرد و به دیدار خدایش و جوار بانو و مقتدایش شتافت.
خدایش رحمت کند و او را میهمان حضرت زهرا فرماید.
ارتحال این بانوی بافضیلت را به خاندان محترم حاجوی، به ویژه برادرمان جناب آقای علی حاجوی، تسلیت و صبورباش می گوییم و از خدای رحیم و رحمان، برای آن مادر مرحومه، رحمت و غفران الاهی و برای بازماندگانشان شکیبایی و پاداش را مسألت می کنیم. إنه غفور رحیم.
» زیان های تأخیر ازدواج
تلخ است، اما واقعیت است که در جامعه ما، شمار مجردان، زیاد است. این تلخی زمانی بیشتر میشود که سن ایشان بالا رود. هر چه سنشان بالاتر رود، تلخی آن بیشتر میشود. این پدیده، درباره دختران، تلخ تر است.
ما، از این پدیده می ترسیم، یعنی باید بترسیم. اگر نترسیم و چاره ای نیندیشیم، زیان میکنیم، سخت.
برخی از زیان ها
» سنگین ترین ضربت ها از ناحیه نزدیک ترین دوستان
تردیدی نیست که پدران و مادران، خیرخواه ترین کسان برای فرزندان اند. پس از والدین، برادران و خواهران بزرگتر واقع اند. این در جای خود محفوظ. اما از مؤثرترین اشخاص و عوامل، در تاخیر ازدواج دختران، نیز پسران، برخی از همین والدین اند و پس از ایشان، برادران و خواهران بزرگتر.
دیدن برخی از این موارد، آدمی را بهت زده می کند که ایشان که در جایگاه دوست ترین دوستان اند، چرا با دوست ترین دوستانشان چنین دشمنی می کنند؟ اینان که از نیکخواه ترین نیکخواهان اند، چرا با عزیزترین عزیزانشان چنین بدخواهی می کنند؟ اینان که می دانند دود این آتش زنی ها به چشم خودشان هم می رود ، چرا چنین آتش افکنی می کنند؟