«نه»های پنجگانه
در زندگی زن و شوهری و در روابط کلامی و رفتاری همسران، بایدها و نبایدهایی وجود دارد.
اکنون در موضوع «جنگ و صلح همسران» میگوییم:
همسران، برای سعادتمندی خود و آبادانی زندگیشان، باید پنج «نه»ی حتمی را همیشه مراعات کنند:
«نه»های پنجگانه
در زندگی زن و شوهری و در روابط کلامی و رفتاری همسران، بایدها و نبایدهایی وجود دارد.
اکنون در موضوع «جنگ و صلح همسران» میگوییم:
همسران، برای سعادتمندی خود و آبادانی زندگیشان، باید پنج «نه»ی حتمی را همیشه مراعات کنند:
» مشاوره
پرسیده اند
آیا جوانانی که در سنین نوجوانی یا اوائل جوانی ازدواج می کنند، گمان این نمی رود که در سال های بعد و پختگی در سنین بالاتر، که خواسته ها از ازدواج با خواسته ها در سنین پایین تر متفاوت است، از ازدواج خود پشیمان شوند و با گذر سال ها، معیار ازدواجشان عوض شود و به مقایسه همسر خود با دیگران بپردازند و از زندگی مشترک، دلزده شوند؟
چه بسا که ازدواج در در سنین پایین، بیشتر به خواست خانواده و تایید نظر آنان است تا خود فرد.
پاسخ ما
» از زبان مشاور
اشاره
پدر، نیمی از روان کودک را تشکیل می دهد و مادر نیم دیگر روان کودک را، کودکان، از نظر روانی، قادر به جدا کردن خود از والدینشان نیستند. برای کودکان فرقی ندارد که شما بر سر ایشان فریاد می زنید یا همسرتان؛ آسیب یکی است. جنگ میان پدر و مادر، در حضور کودک، باعث جنگ روانی کودک برای همه عمر خواهد شد.
با بیان این اصل از اصول روانشناسی کودک، به «از زبان مشاور»مان می پردازیم.
ابزار انتقام
» از زبان مشاور
زن، ریحانه است
آقا مهدی درس حوزه می خواند. به مشاور آمد برای ازدواج.
او گفت: «قبلا به ازدواج علاقه داشتم، اما مدتی است تردید کرده ام و می ترسم.»
گفتم: چرا؟ از چه می ترسید؟
گفت: «احادیث ناقص العقل بودن زنان و مذمت های دیگری که در باره خانم ها در احادیث هست، من را به تردید انداخته و از ازواج ترسانده. من می خواهم پیشرفت کنم و به کمال برسم. اگر قرار باشد با یک ناقص العقل همنشین شوم، خسارت می کنم و نمی توانم به اهدافم برسم.»
چون آقا مهدی درس خوانده بود، با او به استدلال سخن گفتم؛ مشاوره مان استدلالی شد.
پاسخ نقضی
به او گفتم:
از زبان مشاور
» تحمیل جمیل
آقا جمیل ، جوانی 27 ساله، که حیامند و پارسا بود، به مشاوره آمد؛ مشاوره ازدواج.
او گفت: «چند سال است که نیاز به ازدواج دارم، اما پدرم مخالفت می کند و مادرم تلاش و اقدام نمی کند. چه کنم؟»
گفتم: نیاز به ازدواج، یعنی واجب شدن ازدواج. بله؟ ازدواج نکردن، شما را به رنج انداخته و شاید به گناهتان بینداز. بله؟
گفت: «بله. همین طور است.» و سرش را زیر انداخت.
جوانان، برای ابراز این نیاز، حیا می ورزند و آن را در جامه هایی دیگر می نمایانند، اما اگر کسی امین، حرف دلشان را بزند و خواسته شان را به وضوح بیان کند، تأیید و همراهی می کنند.
گفتم:
از زبان مشاور
» فاخته های جداآشیانه
دختر و پسری شیرازی، که تازه عقد کرده بودند، نزدم آمدند که برایشان درباره «بهتر زندگی کردن» سخن بگویم. مشکلی نداشتند که در پی حل آن آمده باشند؛ آمده بودند که مشکلی پیش نیاید.
به ایشان آفرین گفتم که چنین فهیم اند و در طلب حیاتی فرخنده اند.
گفتم: دوست دارید از کجا بگوییم؟
گفتند:
انسان دارای توان فراوانی است. دست آفریدگار، نیروی کران ناپیدایی را هنگام آفرینش در وجود آدمی به ودیعت نهاده و او را توانمندتر از بسیاری از آفریدگان هستی قرار داده است.
امیرمؤمنان - علیه السلام - که از برترین مخلوقات آفرینش است و زوایای ژرف وجود آدمی را به خوبی می شناسد، خطاب به انسان چنین سروده: أتَزْعَمٌ أنّکَ جرمٌ صَغیرٌ؟ / وَ فیکَ انطَوی العالمُ الاکبرُ!
آیا می پنداری موجود کوچکی هستی؟ / حال آنکه در وجودت جهان بزرگی نهفته است!
راویان خوب ازدواج ( 6 ). دختران و انتخاب همسر (17 )
» چاره کار
2. دل بریدن از ستایش دیگران
پس از دل بستن به پاداش الاهی و امید داشتن به عنایت خدای رحمان و رحیم، نوبت چشم و دل بریدن از پاداش دیگران است.
از بزرگترین عوامل موفقیت در عرصه کمک به ازدواج جوانان، قطع امید از هرگونه ستایش و پاداش از ناحیه مردمان است.
پیامبران، به هرجا که رسیدند، به سبب قطع طمع از مردم بود؛ هرگونه طمع؛ مادی، معنوی.
طمع داشتن به مردم، شکل های گوناگونی دارد؛ طمع به ثروت، قدرت، مقام،... و طمع به قدردانی و سپاس گویی. این آخری، فلج روانی می آورد. و از قضا، راویان و نیکوکاران ازدواج، بیشتر با همین آخری سر و کار دارند. ایشان، با این عملشان، در پی ثروت و مقام و قدرت نیستند، اما خواهان سپاس دیگران هستند، و ازهمین ناحیه ضربه می خورند.
پس، با دل بستن به لطف خدای سبحان، ریشه این آفت را از جانمان برکنیم.
راویان خوب ازدواج (3). دختران و انتخاب همسر (14)
» ارجمند ترین وساطت ها
فرهنگ ها، چه خوب ها چه بدها، به تدریج ایجاد می شوند. باورها، عقیده ها، عادت ها، فضیلت ها، رذیلت ها، و همه خصلت های آدمیان و جامعه ها، اندک اندک پدید آمده اند و کم کم رشد کرده اند و ای بسا از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شوند و برخی شان تا چندین نسل پیش می روند.
رگ رگ است این آب شیرین و آب شور / در خلایق می رود تا نفخ صور 1
نیز فرهنگ ها تمدن می سازند. جانمایه تمدن ها، فرهنگ مردمان است.
تمدن اسلامی
پیامبر اکرم و امامان - علیهم السلام - با گفتار و کردار خود،
» داستانی برای امروز جامعه ما
[این مقاله، بازتات شایانی در رسانه های کشور داشت و سایت های بسیاری آن را منتشر کردند.]
داستان های قرآن، هم زیباست هم واقعی. یکی از زیباترین این داستان ها حکایت حضرت موسی و دختران حضرت شعیب است. این داستان، که در سوره قصص از آیه 22 تا 28 آمده، از رمانتیک ترین حکایت های قرآنی است.
این داستان، با بیانی آسان، چنین است:
موسی، در جوانی و قبل از پیامبر شدن، از دست فرعونیان، که قصد جانش را کرده بودند، گریخت و در بیابان ها و صحراها راه نوردید تا به شهر «مَدیَن»، که خارج از کشور و سلطنت فرعون بود، رسید. آنجا گروهی را دید که از آبگاهی(چاه، جویبار، چشمه سار، ...) آب برمی داشتند؛ برای گوسفندانشان و دیگر نیازهایشان. نزد آنان رفت و به تماشایشان ایستاد.
در کنار این گروه، دو دختر را دید که با فاصله ای ایستاده اند و گوسفندانشان را نگه داشته اند و در صف نوبت نیستند. نزدشان رفت و احوالشان را پرسید. گفتند:
«پدرمان پیر است و توان کار ندارد. کس دیگری هم نداریم که برای آب دادن گوسفندان و برداشتن آب بیاید. ما برای این کار آمده ایم. چون شلوغ است، این کنار ایستاده ایم تا چوپانان و دیگران آب بگیرند و بروند. آنگاه که خلوت شد، گوسفندانمان را آب دهیم و برای منزلمان آب برداریم.»
موسی، که در سخن و رفتار ایشان حیا و عفّت یافت و مردی غیرتمند و نیرومند بود و